سه شنبه 22 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

شجريان، زيباکلام و ميخائبل بولگاکف، مازيار شکوری گيل‌چالان

مازيار شکوری گيل‌چالان
نيک آن است استاد آواز ايران همچون نويسنده شهير روس نامه‌ای به خامنه‌ای مکتوب دارد شايد او اجازه دهد استاد آواز بی‌دردسر و مزاحمت و آسوده خاطر بر صحنه رفته و نغمه داوديش را در سپهر هنر متعهد بر ما بنماياند. کس چه داند شايد خامنه‌ای هم همچون استالين اين‌بار منعطف نشان دهد. اگر نتيجه‌ای هم حاصل نشود حداقل يک حسن دارد و آن اين که، بر ما معلوم خواهد شد رتبه و مرتبه خامنه‌ای و استالين هر يک در کجاست

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


باسمه تعالی

علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی به ادبيات و موسيقی علاقه ای وافر داشته و اکنون نيز دارد. اين را دوستان سابقش که اکنون سال هاست از او گسسته اند شهادت داده و می دهند. به گواهی برخی از دوستان سابق، ديکتاتور فقيه نت ها و دستگاه های موسيقی سنتی ايرانی را به خوبی شناخته و بر آن ها اشراف دارد. شاهدان شهادت داده و می دهند او در حوزه ادبيات صاحب نظر بوده است. خواندن شعر و رمان های نويسندگان شهير دنيا از علايق گسست ناپذير او بوده و ميباشد. اما با اين وصف او رواداری فرهنگی را در حوزه موسيقی و ادبيات روا نداشته و نمی دارد. او از نظر گاه امنيتی به حوزه فرهنگ و هنر نظر افکنده و می افکند. در حکومت او بسياری از اصحاب فرهنگ و ادب در وادی ناراضيان طی طريق مينمايند. بيان اخير استاد آواز ايران، محمد رضا شجريان از اين سنخ گفتارهای اعتراضی ميباشد. استاد آواز ايران اخيرا در همايش بين المللی حافظ با بيانی گلايه آميز و در پرده گفته است:
«زياده‌ گويی نمی ‌خواهم بکنم. من چندين سالی است که می ‌خوانم و آنچه بايد را تا به حال خوانده‌ام و از اين به بعد هرچه بخوانم زياده‌گويی است اما من چند سال است که اجازه ندارم برای مردم خودم و در مملکت خودم بخوانم»

استاد آواز ايران همچنين پيش از اين در سال نود و دو در نشست خبری برگزاری نمايشگاه سازهای ابداعی در انتقاد به سياست های موجود در حوزه موسيقی گفته بود:
«هنوز در کشور کسانی هستند که فضای موسيقی را برنمی‌ تابد اما ما بايد کار خودمان را انجام دهيم . . . اميدوارم که موسيقی ر اه خودش را باز کند و حداقل به ۱۵ سال قبل بازگرديم هر چند در آن دوره که موسيقی جاری بود باز هم قوانين دست و پاگير وجود داشت و يک شورا بر موسيقی نظارت می‌کرد . . . نبايد درباره موسيقی يک شورا تصميم‌گيری کند و دولت وارد حوزه شعر و موسيقی شود بلکه بايد به سمتی حرکت کنيم که خانواده‌ها خود فرزندانشان را تربيت کنند تا موسيقی خوب بشنوند»

براستی چرا در حکومت فقيه در چنين حد و اندازه ای نظارت يا به بهتر عبارت موانع در برابر حوزه های فرهنگی قرار دارد؟

اول: علی رغم فتاوی متناقض صادره از سوی فقهای حکومتی و غير حکومتی پيرامون حرمت موسيقی به نظر نمی رسد رهبر جمهوری اسلامی با اصل موسيقی مشکل داشته باشد. اگر چه ديکتاتور فقيه ايران يک بار در ديدار با هيئت دولت خاتمی متذکر شده بود که روح اسلام با موسيقی سازگار نمی افتد. اما آيا در پس ذهن ديکتاتور فقيه همين نظر نهفته است؟ چنين به نظر نمی رسد. ديکتاتوری فقها از همان روز ابتدا تا کنون علی الدوام در جهت اميال و اهداف خود از موسيقی بهره جسته و می جويد. جمهوری اسلامی در اين مسير بارها از آثار خسرو آواز ايران استفاده يا بهتر بگوييم سوء استفاده نموده است. آواز "ايران ای سرای اميد" شجريان يکی از مصاديق اين سوء استفاده ها و مصادره به مطلوب ها بوده که با واکنش اعتراضی استاد مواجه شده است. الا ای حال به نظر نمی رسد ديکتاتور فقيه ايران با اصل و بنيان موسيقی مشکل داشته و آن را بر نتابد.

دوم: علی خامنه ای در بدو امر روح و منشی فرهنگی داشته اما از بد حادثه او رهبر مطلق العنان نظام حکومتی شد که تار و پودش از ابتدا تا انتها، از خاک تا افلاکش امنيتی بوده و است. مسلم وقتی او در چنين مظروفی قرار ميگيرد نگرشش در حوزه فرهنگ از نگرش فرهنگی به نگرش امنيتی تغيير يافته و هر پديده فرهنگی را در معادله امنيتی تحليل و کند و کاو نموده و مينمايد.

سوم: ديکتاتور فقيه با هنر مشکل ندارد، با ادبيات مشکل ندارد. پس او با چه چيزی مشکل دارد که اصحاب ادب و هنر را اينچنين برآشفته است؟ ديکتاتور فقيه با آنچه مشکل دارد و همواره دست به گريبان بوده و است که مرحوم شريعتی از آن به عنوان هنر و ادبيات متعهد ياد می کرد. شريعتی شهادت می داد و ميگفت:
« حسان بن ثابت که صحابی شاعر پيغمبر است و در برابر شعرای قريش و شعرای قبايل جاهلی که اسلام را و ايده‌ آل‌های مکتب و انقلاب جديد را به شعر استهزاء می‌کردند و حامی مفاخر نژادی و قبايلی ومروج اساطير جاهلی و سنت‌های اشرافی و اجدادی و حکايتگر عشق‌ها و لذت‌ ها و وسوسه‌های فردی و خود پرستانه ی ضد اجتماعی و ضد انسانی بودند شعر را همچون شمشير، برکشيده بود و هماهنگ با مجاهدان شمشيرزن، بر جبهه دشمن حمله می‌برد»

امروز خامنه ای در موضع قدرت است و بر غير سلطه يافته. او بر اساس قواعد قدرت کنش ها و واکنش هايش را تنظيم ميدارد نه بر اساس قواعد حقوق. امروز او در جايگاه ابوسفيان نشسته است و قواعد قدرت که منفعت و مصلحت را به او فرمان ميدهد ادبيات متعهد را بر نتابيده و نمی تابد. او برابر فرامين قدرت هنر و ادبياتی را طلب داشته و ميدارد که متعهد به حقوق نوع بشر نبوده و نباشد. آنچه را استاد آواز ايران بدان باور داشته و دارد هنر متعهد است. شجريان خود اذعان داشته که سير سياسی وقايع تاريخی ايران را ميتوان در آلبوم آثار او جست. ديکتاتور فقيه با دستگاه های شور، همايون، سگاه و چهارگاه که شجريان آوازش را بر آن ها استوار ميکند مخالفت نمی ورزد. ديکتاتور با محتوای هنر شجريان دست به گريبان است. او با "برادر تفنگت را زمين بگذار" دست به گريبان است.

چهارم: ديکتاتور فقيه که خود روزی همنشين اصحاب فرهنگ و هنر بود بهتر از هر کسی قدرت هنر متعهد را دريافته است. او به تمام عالم است که چگونه از دهه سی حوزه هنر و ادبيات مسير تعهد پيمود و مع الوصف چالش های سياسی و اجتماعی به گونه ای متعهدانه در تأتر، سينما، موسيقی و ادبيات راه باز کرد. آنچه در ميدان سياست ميسر نبود با تعهد در هنر و ادبيات ميسر نمود. فقيه ديکتاتور از احيای مجدد هنر و ادبيات متعهد در هراس است. از اين جهت است که نظارت های چند گانه و چند وجهی بر حوزه های هنری را ترسيم نموده تا مبادا هنر متعهد و هنرمندان متعهدی همچون خسرو آواز ايران از آن به سپهر جامعه ايران برخيزند.

پنجم: اين نحس فقط بر ساز و آواز شجريان ننشسته و هنر متعهدش را مختل ننموده. اين نحسی نحوست صدای بسياری را از اعماق وجود به در آورده است. دکتر صادق زيبا کلام هم در آستانه برگزاری نمايشگاه بين المللی کتاب فريادش به آسمان رفته و دادش به آسمان رفته و قلمش يقه علی جنتی، وزير فرهنگ و ارشاد وقت را گرفته است. همين چند روز قبل صادق زيبا کلام صادقانه و زيبا قلمانه در اعتراض به ممانعت از انتشار دو تأليفش با عناوين "تولد اسرائيل" و "الف مثل اصلاحات" نوشت:
«غرض از تصديع اوقات شريف يادآوری ادامه مخالفت اداره مميزی وزارتخانه متبوعه وفقه‌ الله تعالی با چاپ کتب تولد اسرائيل و الف مثل اصلاحات می‌ باشد . . . با توجه به برپايی ظفرمند نمايشگاه ساليانه کتاب گفتم شايد بعد از چهار سال انتظار قمرطالع اقبال نا موافق تولد اسرائيل و الف مثل اصلاحات هم از نحوست عقرب به‌ درآمده باشند . . . به هر حال صلاح مملکت خويش خسروان دانند. اگر به هر دليلی چاپ تولد اسرائيل ناممکن است، دست‌ کم اعلام فرمايند تا درمملکت افغانستان يا سرزمين ديگری آن را چاپ نمايم»

ششم: ميخائيل بولگاکف نويسنده شهير روس رمان "گارد سفيد" را به روزنامه گودک سپرد اما روزنامه پس از چند شماره توقيف شد. بولگاکف رمان ضد کمونيستی خود را به نمايش نامه مبدل کرد و با عنوان "روزگار خانواده تورپين" به تأتر مسکو سپرد. نمايشنامه بر سکوی تأتر هنری به اجرا در آمد اما حملات بولشويک ها جنجالی بس عظيم آفريد و اجرای نمايشنامه از همان روزهای ابتدا تعطيل شد. بولگاکف طی نامه ای مستقيما از استالين دعوت کرد تا نمايشنامه را ديده و رأسا نظر نهايی را صادر نمايد. استالين پس از تماشای نمايشنامه در تأتر هنری مسکو شخصا مجوز اجرای نمايشنامه را صادر کرد و گارد سفيد برای يک سال بر صحنه رفت. پس از اين آثار بولگاکف از تيغ سانسور حکومت استالينيسم در امان نماند و نويسنده شهير طی نامه ای به سران حکومتی درخواست خروج از شوروی کرد که با ممانعت دستگاه وقت مواجه شد. نامه نگاری هايش با مسئولين و قت و ماکسيم گورکی در اين باره نتيجه ای حاصل نکرد. او تصميم گرفت نامه ای گزنده به جوزف استالين مکتوب دارد تا سرنوشت چه شود. روزی تلفنی غير منتظره به صدا در آمد. بولگاکف لهجه گرجی استالين را شناخت.

استالين:«نامه شما به دست ما رسيد. به زودی پاسخ مناسبی دريافت خواهيد کرد. اما شايد واقعا نگذاريم شما به خارج سفر کنيد. يعنی اينقدر از دست ما خسته و ناراحتيد؟»

بولگاکف:«اخيرا خودم هم در اين باره خيلی فکر کرده ام که آيا نويسنده روسی می تواند در خارج از ميهن خودش زندگی کند؟ به اين نتيجه رسيده ام که نمی تواند»

استالين:«حق با شما است. دلتان ميخواهد کجا کار کنيد؟ تأتر هنری مسکو؟»

بولگاکف:«دلم می خواهد اما با درخواستم موافقت نکردند»

استالين:«يک درخواست ديگر بنويسيد. فکر کنم اين دفعه پاسخ مثبت می دهند»

استالين خود شخصا نمايش گارد سفيد بولگاکف را در تأتر هنری مسکو ديد و مجوز اجرايش را صادر کرد. بهتر است دکتر صادق زيبا کلام هم نامه ای زيبا قلم به علی خامنه ای ارسال دارد تا شايد خامنه ای هم همچون استالين مجوز نشر دو کتاب در مميزی مانده زيبا کلام را تجويز نمايد. نيک آن است استاد آواز ايران همچون نويسنده شهير روس نامه ای به خامنه ای مکتوب دارد شايد او اجازه دهد استاد آواز بی درد سر و مزاحمت و آسوده خاطر بر صحنه رفته و نغمه داوديش را در سپهر هنر متعهد بر ما بنماياند. کس چه داند شايد خامنه ای هم همچون استالين اينبار منعطف نشان دهد. اگر نتيجه ای هم حاصل نشود حد اقل يک حسن دارد و آن اينکه، بر ما معلوم خواهد شد رتبه و مرتبه خامنه ای و استالين هر يک در کجاست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016