گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
30 اردیبهشت» "کاهش ساعت کار زنان" در دستور کار مجلس26 فروردین» فاطمه راکعی: نمايندگان زن مجلس نهم از طرحهای ضد زن حمايت کردهاند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خشونت بی عقوبت و قربانيان بی حمايت، سيمين کاظمیمدرسه فمينيستی: چند روز پيش زن جوانی با مادرش آمده بود برای مراقبت دوران بارداری. داشتم نتيجه ی آزمايش هايش را نگاه می کردم که زن مسن تر گفت، شوهرش کتکش زده، حالا می ترسيم بچه طوريش شده باشه ( يعنی آسيب ديده باشد). با شنيدن اين حرف، نتيجه آزمايش را روی ميز گذاشتم که ببينم خشونت فيزيکی چه به روز زن آورده است؟ آيا منجر به صدمه ی مادر يا جنين شده يا خير؟! البته در تروما و ساير مشکلاتی که در طی بارداری به وجود می آيد، با آنکه هم مادر و هم بچه ممکن است آسيب ببينند اما نگرانی اصلی زن و اطرافيان متوجه جنين است؛ چراکه خشونت عليه زن اغلب امری عادی به شمار می رود که حتی ممکن است اصلا به مراجعه به مراکز بهداشتی و درمانی نينجامد. خشونت فيزيکی در صورتی که زن باردار باشد و پای جنين در ميان، اهميت بيشتری پيدا می کند.
با آنکه بيرحمانه است که از کسی بخواهی شرح کتک خوردن و تحقير شدنش را بازگويد اما از آنجا که بر قاضی و پزشک حرجی نيست، از زن پرسيدم چگونه کتک خورده است. معلوم شد مرد هلش داده و چند ضربه هم به اندام ها وارد کرده. آثار کبودی روی بدنش را نشانم داد. شوهرش حساب شده کتکش زده بود، آخر کتک خوردن يا به اصطلاح محترمانه اش، خشونت فيزيکی در دوران بارداری با غير از آن تفاوت می کند، در حاملگی شکم در امان است، اما دست و پا و سر و تنه همچنان بی دفاع هستند، آنچه در شکم زن است هستی ای مستقل از او و متعلق به مرد به حساب می آيد و مرد ممکن است حتی در اوج خشم و خشونت ورزی آنقدر هوای مايملک اش را داشته باشد که بهش آسيب نرساند! زن لباسش را پوشيد. شرح حال و معاينه تمام شد. حالا من بايد به عنوان پزشک کاری می کردم. در سيستم بهداشتی و در دستورالعمل مراقبت های بارداری که برای پزشکان نوشته شده، از قضا، بخشی هم به همسرآزاری اختصاص يافته که در آن همسرآزاری تعريف شده و چند توصيه و اقدام نيز در نظر گرفته شده است. در دستورالعمل وزارت بهداشت، به همسرآزاری از منظر صدمات جسمی احتمالی به جنين پرداخته شده و اقدامات پيش بينی شده، شامل ارزيابی وضعيت جنين و مادر و تلاش در جهت حفظ سلامت جسمی آن دو است. پزشک همچنين می تواند زن را به روانپزشک و روانشناس ارجاع بدهد تا چاره ای برای صدمات روحی و روانی احتمالی پيدا کنند. اينجا ديگر وظيفه ی سيستم بهداشتی درمانی تمام می شود و زن به حال خود رها می شود. در دستورالعمل وزارت بهداشت، راهکاری برای درامان ماندن زن از خشونتهای بعدی پيش بينی نشده است و صدالبته اين وظيفه بر عهده ی نهادهای ديگری غير از سيستم بهداشتی و درمانی است. سيستم بهداشتی و درمانی تنها می تواند جزيی از يک سيستم حامی زنان قربانی خشونت باشد که بعد از انجام وظايف درمانی، قربانی را به آنها بسپارد. پليس و دستگاه قضايی و بهزيستی می تواند بخش های ديگر اين سيستم حمايتی باشند که در هماهنگی با يکديگر موارد خشونت خانگی را مديريت و قربانی را زير چتر حمايت خود بگيرند. اما در حال حاضر چنين هماهنگی و چنين حمايتی برای زن خشونت ديده وجود ندارد يا به لااقل به طور موثر وجود ندارد، و به دليلِ همين فقدان تدابير جدی برای مديريت مسأله ی خشونت خانگی، نهادهايی که می توانند از زنان خشونت ديده حمايت کنند، از مداخله ی به موقع بازمی مانند و زن از حمايتی که می تواند و حق دارد که بهره مند شود محروم می ماند. نتيجه اين است که زن به همان چهارديواری اعمال خشونت و تحقير باز می گردد و مرد نه اجباری به تغيير رفتار دارد و نه لازم است به هيچ مرجعی پاسخگو باشد. او با توسل به اين اصل پذيرفته شده ی عموميت يافته که زندگی خصوصی افراد به ديگران ارتباطی ندارد، می تواند هر رفتاری از جمله خشونت فيزيکی را به زن روا دارد. در چنين شرايطی است که خشونت به امری عادی تبديل می شود که هر زنی بايد به تنهايی در پی راه حلی فردی برای آن باشد. حال من چه می بايست انجام می دادم. چه کاری از دستم برمی آمد؟ آيا به پليس خبر می دادم که مرد را بازداشت کنند؟ آيا زن را از رفتن به خانه منع می کردم تا به يکی از مراکز اقامتی بهزيستی برود؟ آيا زن را قانع می کردم که از همسرش به دادگاه شکايت کند؟! اگر واقع بينانه به موضوع بپردازيم، هيچ يک از اينها شدنی نبود. بنابراين فقط به وظيفه ی تعريف شده ام عمل کردم. زن دفترچه بيمه اش را داد تا برای بررسی وضعيت سلامتی جنين سونوگرافی بنويسم. نوشتم و توصيه کردم به همراه همسرش به روانشناس مراجعه کند، بی آنکه اميدی وجود داشته باشد که همسرش اين توصيه را بپذيرد. زن و تنها حامی اش (مادرش) رفتند، اما قربانيان ديگری در راهند، همگی بی پناه و بدون حمايت و بيشترشان مجبور به تحمل انواع خشونت، تا کی چاره ای برای اين مشکل انديشيده شود. Copyright: gooya.com 2016
|