شنبه 23 خرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

زن ایرانی در کانادا که هنگام جلوگیری از فرار دزدان زیر گرفته شد، جان سپرد

maryamrashidi1.jpg
سلام تورنتو - مریم رشیدی در کلگری تازه سه روز بود که در یک پمپ بنزین کار می کرد. هفته گذشته دو نفر با یک اتومبیل پیک آپ تراک بنزین زدند و بدون پول دادن قصد فرار داشتند.

مریم سعی کرد جلوی فرار آنها را بگیرد ولی زیر گرفته شد و به شدت مجروح شد. مریم رشیدی روز سه شنبه 9 جون در اثر شدت جراحات درگذشت! او فقط 35 سال داشت.

مریم که نام شناسنامه ای او آشتیانا بود حدود یکسال قبل با شوهر و فرزندش به کانادا مهاجرت کرده بود. پلیس تائید کرد که مریم در بیمارستان در گذشته است.

گزارشات حاکی است که مریم وقتی دید این دو نفر با پیک آپ تراک قصد فرار دارند به سراغ آنها رفت و جلوی تراک ایستاد تا مانع از فرار آنها شود، ولی آنها به او زدند و در حالی که مریم روی سپر اتومبیل افتاده بود به حرکت ادامه دادند تا اینکه مریم به زمین افتاد و تراک او را زیر گرفت.

این تراک که دزدیده شده بود، توسط پلیس پیدا شده اما پلیس در جستجوی دو مظنون است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دستگیری دو مظنون
سه شنبه شب پلیس گفت که دو فرد بسیار جوان را در ارتباط با زیر گرفتن منجر به مرگ مریم رشیدی دستگیر کرده است.

پلیس کلگری می گوید یکی از این دو نفر کمی پیشتر در روز سه شنبه برای پاسخ دادن به چند سئوال فراخوانده شده بود و کمی بعد نیز با دستبند به قرارگاه پلیس برده شد. خانه های اطراف این خانه از روی احتیاط تخلیه شده بود ولی بعدا اجازه داده شد ساکنان به خانه ها بازگردند. پلیس می گوید راهنمایی های مردم آنها را به سمت این خانه در شمال غرب کلگری هدایت کرد.

maryamrashidi2.jpg

روزنامه کلگری سان از قول دختری که خواهرزاده مریم رشیدی خوانده شد نوشت:
«عمه من مرد و همه چیز تمام شد.»

کلگری سان نوشته است مریم رشیدی و شوهرش احمد نورانی به همراه پسر شش ساله شان کمتر از یک سال قبل در جستجوی زندگی جدید به کانادا مهاجرت کرده بودند. مریم مهندس شیمی و احمد مهندس مکانیک در عرصه صنعت نفت و گاز بودند. به گفته یکی از دوستان آنها به نام عطار، که به همراه همسرش در ایران با مریم رشیدی همدوره بوده اند، مریم شاگرد ممتاز کلاس بوده است. عطار می گوید:

«اوایل سال 2015، مریم و احمد در یک کمپانی کوچک به عنوان مهندس کار گرفتند، متاسفانه به علت رکود اقتصادی، پروژه مذکور متوقف شد و آنها شغلشان را از دست دادند.»

یادداشت یک دوست
بهار امین وزیری از دوستان قدیم مریم رشیدی که در دهه 1990 در دانشگاه صنعتی شریف همکلاس او بوده در همین رابطه مطلبی برای سلام تورنتو ارسال داشته که ملاحظه می کنید:

برای مریم رشیدی و خانواده اش
در سال 1998 پس از تمام کردن سال اول دانشگاه در رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف به کانادا آمدم. در آن سال اول پیش از اینکه به دانشگاه تورنتو پذیرفته بشوم، در یک ایستگاه پمپ بنزین در ریچموندهیل مشغول به کار شدم. با اینکه فقط چند ماهی در آن شغل بودم، تاثیر بزرگی در زندگی من گذاشت. خوب و بد. یکی از سخت ترین جنبه های کار این بود که اگر کسی بنزین می زد و فرار می کرد، من باید آنها را دنبال می کردم و شماره ماشین را به پلیس گزارش می دادم و یا اینکه تمامی حقوق آن روز خودم را به عنوان جریمه به پمپ بنزین می دادم.

هفته پیش مریم رشیدی آشتیانی، مهندس شیمی که با من در «شریف» درس خوانده بود توسط یک ماشینی که بنزین زده بود و پول نداده بود کشته شد.

مریم با شوهر و فرزندش به تازگی به کانادا مهاجرت کرده بودند. مریم به عنوان مهندس در صنعت نفت و گاز کار می کرد، اما به دلیل پایین آمدن قیمت نفت به تازگی شغلش را از دست داده بود و مجبور شده بود که در پمپ بنزین به کار مشغول شود.

من مریم را از سال 98 به بعد ندیده بودم، اما من هم یک مادر هستم، یک مهندس و 2 سال پیش شغلم را به خاطر مادر شدن از دست دادم. شاید اگر بعد از چندماه شغل جدیدی در مهندسی پیدا نمی کردم، این من بودم که بعد از 16 سال دوباره در یک پمپ بنزین به کار مشغول می شدم.

من مریم را تنها برای یکسال می شناختم.او باهوش، هدفمند و سختکوش بود. او از دانشگاه فارغ التحصیل شد و مثل خیلی دیگر از زنان آینده خواه ایران، سرانجام خانواده خود را به امید آینده ای روشن به کانادا آورد.

من اکنون پیوسته از خود می پرسم که چرا مریم؟ آیا به خاطر اینکه سخت کوش بود؟ آیا به خاطر آنکه او حتی در کاری که بسیار کمتر از سطح توانایی های او بود، تمام تلاش خود را به کار می بست؟ و یا شاید هم به خاطر روش بنزین زدن ما که اول بنزین می زنیم و بعد پول می دهیم و کارمند پمپ بنزین را مسئول پرداخت پول بنزین می دانیم؟ من 17 سال است که کانادا را خانه خود می دانم، اما امروز از اینکه اینگونه با مهاجران جدید رفتار می کنیم، خجالت زده ام. من که در اندوه غرق شده ام، به اتفاق دوستانم در کلگری درصدد بازکردن یک حساب بانکی هستیم تا به خانواده مریم کمک کنیم تا بتوانند او را به ایران بازگردانند.

کمکهای خود به خانواده مریم جهت انتقال او به ایران را میتوانید به حساب زیر واریز نمایید:
In Trust for Ahmad and Koorosh Nourani at TD Canada Trust Branch No. 01729 Account No. 6737034


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016