شنبه 30 خرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
7 خرداد» مبارزه مسلحانه؛ تحميل يا انتخاب؟ حميد فرخنده
25 اردیبهشت» پول های همچنان کثیف٬ حمید فرخنده
پرخواننده ترین ها

زندان اوين؛ منبع درآمد بالقوه شهرداری تهران، حميد فرخنده

حمید فرخنده
زندان اوين با توجه به تاريخچه اش، وقايعی که در آن گذشته و مهمان هايی که به خود ديده مانند هر ساختمان يا مجتمع ديگری نيست تا بتوان به آسانی يا به دلخواه شهردار تهران و حتی با موافقت رئيس قوه قضائيه به پارک و بوستان تبديل کرد. هرگونه تغيير و تبديل زندان اوين بدون موافقت هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی غيرممکن است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



hamidfarkhondeh@hotmail.com

حدود يک ماه پيش شهردار تهران محمد باقر قاليباف در مراسم افتتاحيه سيزدهمين نمايشگاه بين المللی گل و گياه از توافق شهرداری تهران و قوه قضائيه برای تبديل زندان اوين به پارک و بوستان عمومی خبر داد.

زندان اوين اما با توجه به تاريخچه اش، وقايعی که در آن گذشته و مهمان هايی که به خود ديده مانند هر ساختمان يا مجتمع ديگری نيست تا بتوان به آسانی يا به دلخواه شهردار تهران و حتی با موافقت رئيس قوه قضائيه به پارک و بوستان تبديل کرد. هرگونه تغيير و تبديل زندان اوين بدون موافقت هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی غيرممکن است.

پس از اعلام اين خبر گروهی از زندانيان سياسی سابق که دهه پنجاه در زمان شاه يا در دوران بعد از انقلاب در اوين زندانی بوده اند با صدور بيانيه و شروع يک کمپين تبليغاتی اعتراض خود را به خوابی شهردار تهران بنام توسعه فضای سبز تهران برای زندان اوين ديده است، اعلام داشتند.

واقعيت اين است که اگر اراده ای جدی در حاکميت جمهوری اسلامی برای تبديل زندان اوين به پارک وجود داشته باشد، فعاليت و اعتراضی قادر خواهد بود احتمالا جلوی اين کار را بگيرد که مورد حمايت و همراهی اشخاص صاحب نفوذ در حکومت يا پيرامون حکومت مانند هاشمی رفسنجانی، خانواده های آيت الله منتظری و طالقانی و برخی شخصيت های اصولگرای نزديک قدرت نيز باشد که در زمان شاه در اوين زندانی بوده اند. چراکه اوين زندان دو رژيم بوده و بخشی از تاريخچه زندگی آنان و خانواده هايشان نيز هست. ازسوی ديگر بجای تاکيد صرف بر سابقه خونبار سياسی اين زندان می بايست به تقويت نگاه تاريخی به اين مجموعه تقريبا ۵۰ ساله نيز پرداخت. اگر تاکيد فقط روی تاريخ و نحوه سرکوب در اين زندان در دوران جمهوری اسلامی باشد، اتفاقا ممکن است آنها که برای تخريب و تبديل اوين به پارک نقشه کشيده اند در اين کار مصرتر نيز بشوند.

ترديدی نيست که آقای قاليباف در مقام شهردار تهران منشا خدمات مهمی برای اين توسعه خدمات شهری مانند شبکه ترانسپورت عمومی و يا افزايش فضای سبز اين شهر بوده است. مسلم نيز هست که ايشان دل در گروی توسعه فضای سبز و افزايش پارک های تهران دارد. آقای قاليباف حتما در کوتاه مدت مناطق ديگری را در تهران بزرگ برای ساختن پارک و بوستان پيدا خواهد کرد، اما زندان اوين مجموعه يگانه است که می تواند در آينده ای نه چندان دور يکی از اماکن تاريخی و ديدنی ايران و تهران باشد. آقای قاليباف نيز قطعا مطلع هستند که نگاه های محيط زيستی، توسعه پايدار و دراز مدت را در مد نظر دارند. پس اتفاقا يکی از خدمات مهمی که ايشان می تواند برای توسعه پايدار شهر تهران انجام دهد تلاش برای حفظ زندان اوين به مثابه يک مجموعه ملی و تاريخی است که منبع مهم منبع درآمدی برای آينده شهرداری تهران نيز خواهد بود. درآمدی که با آن می توان پارک های ديگر ساخت و بوستان های عمومی بسياری را ترميم کرد يا توسعه داد.

بی شک نمی توان انتظار داشت که در دوران مسئوليت آقای قاليباف در مقام شهردار تهران يا در کوتاه مدت زندان اوين به موزه تبديل شود. اما در سال های آينده با تغيير و تحولات سياسی که خواه ناخواه در ساختار سياسی کشور صورت خواهد گرفت، دور از انتظار نخواهد بود که حتی در خود جمهوری اسلامی نيز مسئولان نگاه ديگری به زندان اوين داشته باشد و با تبديل آن به موزه مخالف نباشند.

در بسياری از کشورهای جهان سعی کرده اند زندان هايشان را بعنوان اماکن تاريخی و به مثابه بخشی از تاريخ کشورشان حفظ کنند. حتی در جمهوری اسلامی نيز اين کار بخشا صورت گرفته است. اما از آنجاکه در جمهوری اسلامی و نظام های مشابه جنايت نيز "خودی" و "غيرخودی" دارد، تنها "کميته مشترک ضد خرابکاری" رژيم گذشته می تواند به "موزه عبرت" تبديل شود و بزعم برخی مسئولان، برای زدودن آثار جنايات خودی بايد به فکر تبديل آنها به پارک و بوستان بود. علت های ديگر بی توجهی به حفظ و نگهداری اماکن تاريخی در ايران که تنها به جمهوری اسلامی نيز محدود نمی شود، بخشی برخاسته از تفکر انقلابی و بخشی مربوط به عدم وجود فرهنگ تحمل و مدارا در کشور است. هر شاهی که در ايران به قدرت رسيده تا آنجا که برندگی شمشيرش و ويرانگری تبرش اجازه می داده به ويران کردن آثار بجا مانده از سلسله های قبلی پرداخته است. تلاش کرده اند ساختمان های خود را بر ويرانه های اسلاف خود بنا کنند. آقا محمدخان قاجار استخوان های کريم خان زند را از شيراز به کاخ خود در تهران آورد و در پای پله های اين کاخ دفن کرد تا هر روز بر آن پای نهد، بلکه کينه ای که نسبت به کريم خان و سلسله زند داشت التيام يابد. خاندان پهلوی تا آنجا که توانستند به ويران کردن آثار بجا مانده از قاجار پرداختند و جمهوری اسلامی نيز در آغاز به برخی از اين کارها مبادرت ورزيد.

امروز در آفريقای جنوبی زندان "رابين آيلند" که روزگاری نسلون ماندلا در آن زندانی بود يکی از ديدنی ترين نقاط اين کشور است و سالانه هزاران توريست به اين جزيره سفر می کنند و از زندان و سلول ماندلا ديدن می کنند و منبع درآمدی مهمی برای اين جزيره شده است. در کامبوج زندان "چونگ اک" از ديدنی ترين مناطق پايتخت کشور و از مهمترين منابع مالی شهرداری پنوم پن است. در اين زندان حتی کاست هايی به زبان های مختلف پر کرده اند که در بدو ورود همراه با يک ضيط صوت کوچک به بازديدکنندگان می دهند. در اين نوارها گذشته از توضيح در مورد تاريخچه زندان و گورهای دسته جمعی آخرين صدايی که زندانيان قبل از کشته شدن احتمالا می شنيده اند را بازسازی کرده اند. ظاهرا کشتار زندانيان رژيم "پول پوت" بطور مخفيانه در اين زندان صورت می گرفته و برای اينکه صدای فرياد زندانيان در خارج از ديوارهای زندان شنيده نشود سرودهای انقلابی با صدای بلند از بلندگوهای زندان پخش می شده است. برق اين زندان نيز توسط چند ژنراتور در داخل زندان تامين می شده است. بر اين اساس آخرين صدايی که زندانيان قبل از کشته شدن و پرتابشان درون گورهای بزرگ دسته جمعی می شنيده اند، صدای ژنراتور برق همراه با سرودهای انقلابی بوده است. بازسازی ترکيب صدايی عجيب و دهشتناک که بازديدکننده را به حال و هوای زندان و زندانی قبل از مرگ، می برد. تازه زندان "چونگ اک" زندانی موقت با چند ساختمان ساده است که در آغاز يک گورستان اقليت های مذهبی پنوم ين بوده و بيشتر بعنوان محلی برای اعدام و دفن زندانيان توسط خمرهای سرخ بوده است.

هم اکنون می توان تصور کرد که هر ساله دهها هزار نفر و با آسان شدن سفر توريست ها به ايران در آينده، صدها هزار نفر از زندان اوين در صورت تبديل آن به موزه، ديدن کنند. کمتر ساختمانی است که هم در و ديوار هم درختان و هم تپه هايش اين همه ديدنی باشد. ديدنی برای همه ايرانيان و برای اکثر توريست هايی که در سال های آينده از ايران ديدن خواهند کرد، ديدنی برای ايرانيان خارج کشور که شايد پدر و مادر يا يکی از دوستان و نزديکانشان روزگاری در اين مکان زندانی بودند يا کشته شدند. بازديدکنندگان حداقل يک روز تمام لازم خواهند داشت تا بتوانند از همه قسمت های اوين ديدن کنند. بندهای اوين، سلول های انفرادی آن، اتاق های بازجويی و دادگاه، کريدورهای باريک و دراز، محل های اعدام، چگونگی ترکيب جوخه های اعدام، عکس های اعدام شدگان و اعدام کنندگان، توابينی که کشتند و کشته شدند، اسامی کسانی که بر اثر شنيدن صدای رگبار جوخه مرگ و يا شمردن تيرهای خلاص دچار کابوس يا روانی شدند. حسنيه اوين، آشپزخانه و بهداری اوين، ساختمات آموزشگاه، تپه های اوين، چنارهای اوين که طناب های دار از شاخه های تنوند آن گذراندند. می توان حتی مجسمه عروسکی از زندانی با دست گچ گرفته ساخت که بر درخت چناری از دار آويزان است، نوعی مادام توسوی ايران دهه شصت، چراکه نه؟ بنز خاوری که اجساد اعدام شدگان را برای دفن در گورهای جمعی به خارج از اوين می برد، همه ديدنی هستند. بعلاوه زندان اوين خانه زندانبانان نيز حداقل در سال های اوليه دهه شصت بوده است. بخاطر خطر ترور از سوی مجاهدين که مقامات زندان مانند اسدالله لاجوردی و ديگر مسئولان يا بازجويان را تهديد می کرد، بسياری از آنها در اوين زندگی می کردند و جز در مواقع ضروری از آنجا خارج نمی شدند. تازه می شود يک بليط اضافه هم فروخت برای کسانی که ديدار از زندان همه توان آنها را نگرفته و آنها را در مسير بنز خاور به خاوران نيز برد.

بجای دور ريختن کفش ها، دمپايی ها و لباس های بجا مانده از اعدام شدگان می شود در ميدان ورودی اوين ستونی شيشه ای برپاساخت و آن را با همين اشيا پر کرد. بر ديوارهای کريدودرهای طويل ساختمان دادگاه و دادسرای اوين چرا وصيتنامه های بجا مانده از اعداميان را به زبانهای مختلف ترجمه نکرد و نچسباند؟ می توان برای بازديدکنندگان از کابل ها و شيوه تعزير که مسئولين قضايی ايران نيز هيچوقت انکار نکرده اند در کنار ديگر شيوه های شکنجه و اعتراف گيری در آن سال ها سخن گفت. بر ديوار اتاق های بندهای اوين می توان نوشت اين اتاق های ۶ در ۶ برای زندگی ۴ يا ۵ نفر زندانی ساخته شده بود که زمانی در آغاز دهه شصت ۴۰ يا ۵۰ نفر در آن زندانی بودند و در برخی اتاق ها بخاطر ازدياد زندانی خواب نيز شيفتی بود. تازه کسانی که وارد بند شده بودند جزو خوش شانس ها بودند! بايد برای بازديدکنندگان توضيح داد که در تابستان سال ۶۰ گروهی از زندانيان را بخاط کمبود جا در هوای آزاد نگه می داشتند. بايد در حفظ تک تک درخت های اوين نيز تلاش کرد، چه درختانی که طناب دار از آنها گذر کرد چه درختانی که تيرهای کمانه کرده جوخه اعدام آثاری بر تنه بر آنها برای جای گذاشته است.

می توان در نواری که برای بازديدکنندگان تهيه می شود نحوه اعدام هايی که درست ۳۴ سال پيش در چنين شبی آغاز شد را تشريح کرد و با بازپخش آخرين صداهايی که زندانيان قبل از قرار گرفتن جلوی جوخه های اعدام می شنيدند شمه ای از حال و هوای اوين در آغاز آن "عشره مشئومه" را برای آنها زنده کرد: پخش بخشی از دعای افتتاح ماه رمضان که قبل از ساعت ۱۲ شب از بلندگوها پخش می شد"... اللهم انا نرغب اليک فی دولة کريمة..." بعد صدای تکبير جوخه اعدام و بعد صدايی مثل خالی کردن همزمان چندين تيرآهن بر آسفالت خيابان، چندين ثانيه سکوت و متعاقب آن صدای تيرهای خلاص و بعد صدای روشن شدن بنز خاور برای حمل اجساد. آقای قاليباف می بيند زندان اوين چقدر ديدنی دارد؟ می بينيد چقدر پول ساز می تواند باشد؟ مجموعه ای بزرگ و يک منبع درآمدی عظيم برای شهر تهران. چطور راضی می شويد آن را به پارک تبديل کنيد؟ هيچ شهرداری که واقعا دلش برای توسعه فضای سبز تهران سوخته باشد، اين شهر را از چنين پتناسيل مالی در آينده محروم نخواهد کرد.

اگر آقای قاليباف مبتکر تخريب و تبديل زندانی به پارک شود که نيم قرن عمرش با تاريخ انقلاب ايران گره خورده است، ايران را از يکی از ديدنی ترين ساختمان های مهم و تاريخی اش و شهر تهران را از يکی از مهمترين منابع درآمدش محروم کرده است. در اين صورت ايشان در تاريخ شهرداری تهران نام نيکی از خود برجای نخواهد گذاشت. از هم اکنون نيز معلوم است نام پارکی که بخواهد جايگزين زندان اوين شود چيزی جز پارک اعدام يا وحشت نخواهد بود و پرواز هر پرنده ای در چنين بوستانی تماشاگران را بياد "کباب قناری" خواهد انداخت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016