پنجشنبه 1 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

سخنی کوتاه با نان خور های نقض حقوق بشر در ایران٬ جمشید چالنگی

جمشید چالنگی
هدرحال حاضر آنگونه که دولت استرالیا منتشر ساخته 906 پناهجوی ایرانی در بازداشتگاه هائی در جزایر « نائورو» و « مانوس» و نیز مرزهای استرالیا به سر می برند که اکثریت آنان دختران و پسران جوانی هستند بی آینده در میهن شان.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پناهجویان ایرانی در استرالیا را در یابیم


آنگونه که رسانه های خبری استرالیا گزارش داده اند خانم « جولی بیشاب » وزیر خارجه استرالیا می گوید دولت متبوعش بر آنست تا ایرانیان پناهجوئی را که درخواستشان در استرالیا پذیرفته نشده ، به ایران بازگرداند.
وی خبر می دهد که دولت استرالیا و تهران در این زمینه به توافق نزدیک شده اند.

خانم جولی بیشاب در پی دیدار خوداز ایران درآوریل گذشته ، زمزمه چنین موضوعی را آغاز کرده بود با اشاراتی به این موضوع که مثلا حجاب در ایران تقریبا اجباری نیست و سخنانی دیگر در همین مسیر .

گوئی تنها مشکل ایرانیان و نیز ایرانیان پناهجو مسئله ی حجاب بوده یا هست.
اینکه دولت استرالیا چرا چنین تصمیمی گرفته یا خواهد گرفت و حتی اینکه چرا دولت استرالیا ایرانیان پناهجوی و نیز پناهجویان دیگر کشور ها رادروضعیتی نگهداشته شبیه زندانهائی که شایسته هیچ انسانی حتی مجرمان نیست و همه بر خلاف تعهدات این کشور دربرابر سازمان ملل متحد( امور پناهندگان) موضوع این سخن من نیست. نیز پرداختن و بررسی به این موضوع را که طی چند سال اخیر چند تن از پناهجویان ایرانی در همین زندانهای تحت قلمروی استرالیا جان دادند، به وقتی دیگر وا می نهیم. سخن من در این مطلب و مخاطبان این سخن، نهاد های ریز و درشت ایرانی مربوط به حقوق بشربه ویژه در ارتباط با « انسان ایرانی » است.

بسیاری از این سازمان ها چه در آمریکا دراروپا و بیشتر در آمریکا بر زمینه ی توجه نهادها و بنیاد های های دولتی و غیر دولتی آمریکا و اروپاکمک های مالی گاه نسبتا کلانی دریافت کرده اند. پرداخت این کمک به ایرانیانی که در ارتباط با رویداد های ایران صاحب نامی شده اند ، اگر هم به ظاهر اما به هرصورت در ارتباط با وضعیت حقوق بشر درایران از جمله پرداختن به وضعیت پناهجویان ایرانی در کشور های مختلف بوده است.

تاسف اینکه بسیاری از این بسیارکمک های دریافتی بر اساس درد و رنج زندانیان سیاسی در ایران و پناهجویان ایرانی را« آشکارا» صرف هر کاری کرده و می کنند غیر از رسیدن به وضعیت اسف بار ایرانیان مذکور.

همینجا بگویم که استثناهائی اندک وجود دارند که راه بایسته را می روند.
سخن در اینجا بر سررساندن کمک مالی به پناهجویان نیست بلکه محور کلام اینستکه تلاشی از این بسیاران دیده نمی شود برای حضور فعال و «حتما» موثر در مواردی مانند همین موضوع پناهجویان ایرانی در استرالیا.

این تلاش می توانداز جمله تماس با سازمان ملل و دیگرنهادهای بین المللی مربوطه ،تماس با دولت های محل استقرار سازمان های ایرانی مربوط به حقوق بشر ،تماس با دولت استرالیا یا سفارت خانه های این کشور یا دولت های دیگر ی که ایرانیان پناهجو در آنها با مشکلات روبرو هستند،تماس با چهره ها یا به اصطلاح شخصیت های سر شناس سیاسی ، فرهنگی و هنری وبسیاری اقدامات دیگر، برای فعال ساختن و اثر گذاشتن در رفع مشکلات ایرانیان پناهجو باشد.

این بخشی از کاری است که بسیاری از نهادهای مشابه دیگر کشورهادر جهان آزاد انجام می دهند.

دراین مسیر ،جدا از هدف ها ،شیوه ی عمل « کنفدراسیون دانشجویان و دانش آموزان ایرانی» در خارج از ایران (پیش از انقلاب) قابل یاد آوری ست.

روال این قلم نبوده و نیست از نام بردن سو تفاهم زا اما با اشاره به حقایق پرسش ساده در این مسیراینستکه بطور نمونه چرا خانم شیرین عبادی که بر زمینه ی درد و رنج و مالا نقض حقوق بشر در ایران جایزه نوبل صلح به وی اعطا شد ، با استفاده از شهرت خود و ارتباطاتی که به اعتبار « نوبل» در سطح جهانی یافته ، پیشقراول توجه به وضعیت ایرانیان پناهجو در استرالیا نشده یا نمی شود؟

هرچند حقوق بشر و نقض آن بی تردید ارتباط مستقیم با وضعیت سیاسی کشور ها دارد اما این زمینه، زمینه ی یاری رساندن به پناهجویان که عرصه سیاسی مطلق نیست که پا نهادن در آن پیش آورنده ی اما و اگر و ملاحظاتی در حد هم صدائی با جناحی از کارگزاران حکومت ایران در اینجاو آنجا گردد.

خانم شیرین عبادی بخاطر اینکه نخستین زن ایرانی است که پیش از انقلاب به مقام قضاوت رسید و پس ازانقلاب این امکان از او ودیگر بانوان همکار او سلب شد، همواره از احترام من برخوردارست اما بطور مثال آیا ایشان این امکان را نداشته یا ندارد یکبار هم که شده برای دیدار از پناهجویان ایرانی دراسترالیا به این کشور سفر کنند؟

قطعا من نه برای ایشان ونه برای کسانی دیگر تعیین تکلیف نمی کنم بل، این علت اعطای جایزه ی نوبل به ایشان است که وظایف مبرم او را در برابر پناهجویان ایرانی در استرالیا و دیگر کشور ها تکلیف می کند.

گمان نمی برم دولت استرالیا باتوجه به پی آمدهای بین المللی آن در مسیر سفر ایشان به آن کشور و پرس وجو برای سامان دهی ایرانیان عملا بازداشت شده دراسترالیا مانعی بتراشد.

خانم شیرین عبادی در سخنرانی های بسیار ، به غمخواری زندانیان « گوانتانامو » پرداخت.

امر پسندیده ای از نظر برخی اما آیا شایسته نیست اکنون با آزاد شدن گروهی از زندانیان « گوانتانامو» و روانه شدن آنان به خاورمیانه برای « جهاد با کفار» به امر ایرانیان عملا زندانی در استرالیا که در قتل کسی دست نداشته (و من ضامن که پس از آزادی نیز روانه هیچ جهادی با هیچکس چه مسلمان و چه کافر نخواهند شد) بپردازند؟

اخلاق قلم من با زخم زبان و سرکوفت زدن و هرچه از این دست ، بیگانه است امامفید خواهد بود اگر نگاهی بیندازیم به آنچه خانم « آنگ سان سوچی» دیگر برنده ی جایزه صلح نوبل در کشوری مانند برمه یا میانمار در ارتباط با حقوق بشر انجام داده و می دهد .

آنهم در کشور ی که در عرصه ی بین المللی به مراتب کمتر از ایران مورد توجه یا توجه بر انگیز است.

درحال حاضر آنگونه که دولت استرالیا منتشر ساخته 906 پناهجوی ایرانی در بازداشتگاه هائی در جزایر « نائورو» و « مانوس» و نیز مرزهای استرالیا به سر می برند که اکثریت آنان دختران و پسران جوانی هستند بی آینده در میهن شان.

برای آنان چه می توانیم انجام دهیم؟

اندکی تامل برای پاسخ به این پرسش، می تواند راه گشای پناهگاهی برای جان خسته و آزرده ای آنان باشد.

به راستی سرنوشت نسل جوان ایران این نبود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016