دوشنبه 26 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

موافقم؛ هم توافق هم حقوق بشر، علی کلائی

سحام نیوز ـ سنت است انگار در ایران زمین که موضعی سفت و سخت در منتهای الیه همه مواضع گرفته شود. هرچه تندتر باشد انگار رادیکال‌تر است. رادیکالیسم در ایران به تند بودن و تیز بودن مواضع تعبیر می‌شود. در مقابل آن‌سوی معنای رادیکالیسم ایرانی که البته فرسنگ‌ها از معنای اصلی خود این مفهوم جداست، سویه دیگری خود را نمایان می‌کند.

مینیمالیسم و حداقل گرایی در رفتار سیاسی، آن‌هم نه میان شهروندان عادی که در میان نخبگان. شادی از تغییری هرچند اندک و مقاومت در برابر حرفی ناهمسان با آن‌چه سخن و گفتمان حاکم طلب می‌کند. انگار در این میانه مبناداری و اصول‌مندی از سویی و جستجو به دنبال تغییر بنیادین اما بر مبنایی و پایه‌ای امری غریب است. یا باید این‌گونه بود و یا آن‌گونه. یا از این سوی بوم و یا از آن سوی بوم. تضادهایی که اما این داستان این‌سو و آن‌سو را می‌سازند همه نه بر مبنای نیاز اصلی، مبنای اصلی و یا تضاد اصلی که همه تضادهایی فرعی اند. گرچه در نیت خالصانه و انسانی بسیاری از پویندگان این دو راهی این سو و آن سو تردیدی نیست، اما نقد نه بر مبنای نیت‌ها که بر مبنای عملکردها و مبناها و رفتارهاست. درحالی که اگر بپذیریم عمل سیاسی را می‌توان با تحلیل مشخص در شرایط مشخص اما با مبنا و براساس اصولی مشخص فهم کرد، عمل سیاسی این یاران این سو و آن سو فتاده، نه از تحلیل مشخص از شرایط مشخص برخوردار است و نه از مبنا و اساس‌مندی. امری است در حال سیلان در میانه زمین عمل.

توافق هسته‌ای میان ایران و ۶ کشور در حال رسیدن به سرانجام است. مسئله توافق نامه، موافقین و مخالفین و سیل نظرات و رویکردها در میان رسانه‌های ایرانی و آمریکایی بیداد می‌کند. در هر دو کشور کسانی هستند که با آن موافق‌اند، کسانی هم منتقد آن هستند. اما دولتین ایران و آمریکا با تلاش تمام سعی دارند که این توافق را برکرسی بنشانند و از تضادی که می‌توانست به جنگی دیگر در منطقه تبدیل شود،(قطعا با در نظرگرفتن منافع حکومت‌ها) روابطی بسازند که بتواند آینده خاورمیانه را با گفت‌وگو، ارتباط و هم‌فهمی رقم بزند و نه با جنگ. سال‌های تحریم و بیش از دوازده سال کوبیدن جریانی در ایران بر طبل هسته‌ای شدن و حق مسلم و سخنانی این‌چنین از سویی و کوفتن نو محافظه‌کاران و نئوکان‌های آمریکایی بر طبل مثلث شیطان و تسخیر نظامی منطقه(نمونه‌هایش عراق و افغانستان) آن‌قدر فضا را پولاریزه و دوقطبی کرده است که گفتن سخنی در میان، بر مبنای صلح و حقوق بشر از سویی و منافع ملی ایرانیان(از سوی یک ایرانی) از سوی دیگر قدری سخت و سنگین می آید. انگار است که در میانه فریادهای عصبی چشم و گوش بسته سخن از منطق و عقلانیت بزنی. گاه البته این‌گونه سخن گفتن به اتحاد هر دو نیرو علیه عامل میانه رو تمام می‌شود. به قول عزیزی نان عده‌ای در دعواست. سخن در میانه هم آجر کردن نان اهل دعواست.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اما در ایران زمین و در برابر قرارداد هسته‌ای، بالاخص در میان کسانی که ۶ سال پیش جملگی سبز بودند و از دو سال پیش بخشی بنفش شدند، بخشی سبز ماندند و بخشی با یافتن گروه سیاسی مورد علاقه خود به سمت بازی خود رفتند، رویکردها مختلف است. رویکردهایی که ترسناک می‌شوند. عده‌ای توافق را چونان سند مقدسی می‌پندارند که تا زمان به نتیجه نرسیدن هیچ سخنی نباید در مقابل آن گفت. از آغازین روزهای دولت روحانی نیز اوضاع‌شان به همین منوال بود. هر اعتراضی در برابر دولت به «هیس! در حال مذاکره هسته‌ای هستیم» ختم می شد. سخن از زندانیان سیاسی، حقوق بشر، اعدام، سینما، تئاتر، کنسرت، گشت ارشاد،… و خلاصه هر موردی غیر از مسئله هسته‌ای ختم به این اتهام می‌شد که شما مخالف توافقید و جنگ طلبید و باید با مشت محکمی بر دهان‌تان کوفت. در شبکه‌های اجتماعی گفتند و نوشتند. در روزنامه‌ها، سایت‌ها و رسانه‌ها و بیانیه‌ها گفتند و نوشتند که سکوت کنید. حرف نزنید که گاه، گاه پهلوانان هسته‌ای است و مذاکره. ایشان از تمام سرمایه‌های اجتماعی و تاریخی ایران زمین هم مایه گذاشتند. نه به مصدق رحم کردند و نه به امیرکبیر. شبیه سازی‌هایی گاه کودکانه که نشان می‌داد تضاد ایشان نه بر مبنای نگاهی همه جانبه به منافع ملی ایران، از اقتصادی تا سیاسی و فرهنگی که بر مبنای یکی از کفه‌های این توازن است. ایشان وجهی را گرفتند و وجهی را فرو نهادند. شاید باید نقد زنده یاد مهندس سحابی بر دولت خاتمی و ایضا بر دولت هاشمی را برایشان خواند که یکی اهل توسعه اقتصادی(البته با کپی کردن نئولیبرالیسم تازه بر تخت نشسته پس از فروپاشی رقیب سرخ) بود و توسعه سیاسی را نمی‌فهمید و پس برای رو کم کنی عزت الله سحابی حاضر بود او را به بند بیافکند و زنجیره‌ای، سیاسیون را به دیار باقی بفرستند و دیگری آن‌قدر بر طبل توسعه سیاسی کوفت و از توسعه اقتصادی و سفره و نان مردم غافل شد که پوپولیستی آمد و بر همین مبنا زد و با تقلب اما به هر حال بازی را برد. این جماعت نیز در قبال توافق هسته‌ای از عهد مذاکره تا عهد پس از توافق همین کردند.

سخن گفتن از وجوه دیگر حقوق انسانی و منافع ملی ایران، از حقوق بشر و آزادی‌های مدنی ذنب لایغفر در نزد این جماعت بوده و هست. وقتی پلاکاردی را بالا می‌برند که ما از توافق حمایت می‌کنیم، و وقتی می‌گویی که من از توافق حمایت می‌کنم و حقوق بشر در ایران می‌خواهم، روی ترش می‌کنند که ای وای که زمان زدن این حرفها نیست. هم‌چنان داستان همان هیس است. نزد ایشان حمایت از توافق هسته‌ای با حقوق بشر فهم نمی‌شود. چون حقوق بشر خواهی به نقد محوری منجر می‌شود. اینان همان مینیمالیست‌هایی هستند که با کوچک‌ترین رویداد، بی تحلیل از تضاد اصلی جشن می‌گیرند و با یک جمله شاد می‌شوند. به شادی‌شان راضی هستیم! اگر به نقد دیگران هم راضی باشند.

اما جماعتی دیگر که از بخش‌هایی از دانشگاهیان، اهل رسانه‌ها و فعالین دانشجویی سابق‌اند، متاسفانه از سویی دیگر از بام افتاده‌اند. با این مبنا که اگر توافق بشود، فلان مقدار پول به دست جمهوری اسلامی می رسد و جمهوری اسلامی هم این پول‌ها را صرف رفتارهای تروریستی خود می‌کند و یا با این استدلال که قاسم سلیمانی و قاسم سلیمانی‌ها از لیست تحریم‌ها در می آیند با توافق مسئله دارند و مخالف‌اند. البته بخشی از این عزیزان خود ارتباط‌هایی پنهان و آشکار با لابی‌های آیپک و نئومحافظه کاران بوشیست و جمهوری‌خواهانی دارند که به دنبال رادیکال کردن فضا در آستانه انتخابات ۲۰۱۶ ریاست‌جمهوری آمریکا هستند. اما هستند دیگرانی که اهل صداقت‌اند. به مانند گروه پیشین که حامیان اهل صداقت دارد. اما تضادشان را اشتباه گرفتند و فضا را درک نکرده‌اند. انکار کرده‌اند که جریان نظامی، امنیتی جمهوری اسلامی با سابقه حدود یک دهه دور زدن تحریم‌ها منتظر رسیدن پول‌ها از غرب است و یا حضرات سرداران سپاه کلا تحریم‌ها بر ایشان اثر می‌گذاشته که امروز با رفع تحریم‌ها دست‌شان باز یا بسته شود. این دوستان فراموش کرده‌اند که ۵ قرارگاه سپاه و سرداران لاغر اندام دیروز، امروز غبغب آورده‌اند. نیروهای قدس و ۱۱۰ برون مرز در خاورمیانه و حوزه خلیج فارس خود را گسترده‌اند. تمام این حضرات سپاهی با پول درآمده از قاچاق و اعمال غیرقانونی و دور زدن تحریم‌های بین المللی به چنین وضعیت اقتصادی‌ای رسیده‌اند. اتفاقا نان ایشان در همین تحریم‌هاست. و اگر قدری مداقه کنند، دلیل مخالفت همین حضرات را با توافق هسته‌ای در می‌یابند.

ایضا آن‌چه نیاز به تحلیل ندارد و نتیجه فهم شرایط عینی است این مسئله است که تحریم‌ها نه حکومت که مردم را نشانه رفته است. معاش و دارو و درمان مردم هدف این تحریم‌ها است و قرار بود با عراقیزه شدن ایران(عراق نفت در برابر غذا و هلی کوپترهای سازمان ملل که بسته‌های غذا برای مردم پرت می کردند را از یاد نبرده‌ایم) ایران به سمت حمله نظامی بکشانند. البته بماند که بخشی از این حضرات فعال دانشجویی دیروز خود حامی ترم خنده دار «مداخله بشر دوستانه» اند. تحلیل این ترم و این حضرات فعالین خود گاه جدایی می‌طلبد.

در میان این دو اما سخنی دیگر باید زد؛ هین سخنی تازه باید گفت تا دو جهان تازه شود. سخنی بر این مبنا که هم از توافق و صلح میان ایران و اهل جهان، از گفت‌وگو و رفع تحریم‌ها و برچیده شدن بساط تندروی استقبال می‌کنیم و هم طلب حقوق بشر، آزادی‌های مدنی و سیاسی و انسانی خود را داریم. دفاع از توافق از سوی این جماعت دفاعی نقادی است با این ذکر که اگرچه امروز از توافق حمایت می‌کنیم، اما طلب حقوق بشر و آزادی‌های اجتماعی خود را هم‌چنان وصول نشده می‌دانیم و اگر چه شما حاکمان ایران به مذاکره با دول جهانی راضی شدید، اما یادتان نرود که باید با مردمان، با شهروندان ایران نیز وارد مذاکره شوید و حقوق اساسی این شهروندان را به رسمیت بشناسید. ما هم از توافق استقبال می‌کنیم و هم از حقوق بشر. نه بر طبل هیس! هیس! می‌کوبیم و نقدها را در خفا می‌گوییم و نه با مخالفت با توافق، بازی را برای جنگ‌طلبان مهیا می‌کنیم. آتش تهیه هیچ‌کدام از دو بال نمی‌شویم. با مبنایی مشخص که توسعه همه جانبه ایران و حفظ منافع ملی ایران در همه عرصه‌هاست و ستاندن بهانه دشمن خارجی و دیگری وحدت آور شیطان صفت! از سوی حاکمان استبداد سیاسی در ایران.

جمهوری اسلامی سابقه‌ای بس طولانی در بحران سازی دارد. از گروگان‌گیری تا جنگ هشت ساله و این‌بار هسته‌ای. هر بار بر مبنای همان مد معروف از این‌سو و آن‌سوی بام افتادن ایرانی، عده‌ای به منتهی‌الیه سویی و عده‌ای دیگر به منتهی‌الیه سویی دیگر رفتند. اما بودند از تبار ایران دوستان اهل خرد که موضعی میانه بگیرند و نه شور تضاد که شعور مبنادار را ملاک بگذارند. قلیل بودند اما پس از زمانی بر عده کثیری فائق آمدند. این‌جا نیز باید بر همین مبناداری و سخن در میانه بر اساس اصول ایستاد. سخنی که نه اهل افراط است و نه تفریط. هم با برچیده شده بساط تحریم موافق است که خلائق ایران زمین از آن منتفع اند و هم طلب حقوق‌بشر، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی و عقیدتی خود را وصول نشده می‌پندارند و نقادانه با حاکمان بنفش امنیت محور برخورد می‌کند. چنین امری است سخت است اما شدنی است. می‌شود و می‌توانیم. هم اهل توافق و صلحیم و هم مدافع حقوق بشر و آزادی‌های انسانی؛ با مبنا و ایستاده بر آرمان.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016