گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 آذر» مسعود رجوی سه دهه «فرار» از «جانبازی» و به خطر انداختن جان مجاهدین٬ ایرج مصداقی14 آذر» مسعود رجوی سه دهه «فرار» از «جانبازی» و به خطر انداختن جان مجاهدین(قسمت دوم)٬ ایرج مصداقی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بقیه داستان «جیمزباند» و «رفیق آیتالله» ٬ ایرج مصداقییکی دیگر از پیچیدگیهای «رفیق آیتالله» هنگام تلمذ در محضر اساتید روی در دانشگاه پاتریس لومومبا این است که او به کمک «کا گ ب» قادر شد اسپرم خود را به شکل حفاظتشدهای از طریق سفارت شوروی در تهران به همسرش در مشهد برساند و به این ترتیب مقدمات تولد اولین فرزندشان «آقا مصطفی» در سال ۱۳۴۴ فراهم شد.امیرعباس فخرآور «جیمزباند» تولید شده توسط حفاظت اطلاعات زندان اوین در برنامهی «افق» با انتشار عکس زیر مدعی شد که خامنهای در ۱۸ تیرماه ۱۳۴۳با این قایق پارویی برای تحصیل در دانشگاه پاتریس لومومبا و تحویل پست جاسوسی «کا گ ب» به روسیه رفت و ۴ سال بعد بدون آن که ساواک متوجه شود به کشور بازگشت و سر خانه و زندگیاش رفت.
نفر سوم یا قایقرانی که در این عکس پارو میزند آقای حسن راستجو است که چند سال پیش در انزلی فوت کرد. وی سالها به حمل مسافر با قایق کوچکش مشغول بود و عاقبت با فروش آن، مغازه «یخدربهشت» فروشی در انزلی باز کرد. به قایقی که در آن نشستهاند لوتکا میگویند و توریستها با آن مسافت کوتاه بین بلوار بندرانزلی تا غازیان را طی میکردند که در عکس دیده میشود. پیشتر خانههای سازمانی در آنجا قرار داشت و هماکنون به کشتیرانی تعلق دارد. قایقها حکم تاکسی را داشتند و این مسیر را طی میکردند. از انزلی تا باکو نزدیکترین شهر اتحاد جماهیر شوروی آن زمان ۱۸۱ کیلومتر راه است. طی این مسیر با چنین قایقی حتی به ذهن نویسندگان کارتون تام و جری هم نمیرسد. عکسهای متعدد خامنهای و سیدجواد فضلالله تردیدی باقی نمیگذارد که این دو مشغول گشت و گذار در بندر انزلی و گیلان بودند. زندگینامهی خامنهای را در آدرس زیر که در دیماه ۱۳۹۱ و سه سال پیش از جعلیات امیرعباس فخرآور انتشار یافته ملاحظه کنید. جدا از خاطرات مشترک انتشار یافتهی اساتید ادبیات و شاعران بزرگ میهنمان آقایان مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، نعمت میرزازاده، اسماعیل خویی و ... با خامنهای در بین سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ ، جزئیات مربوط به حضور خامنهای در ایران در خلال این سالها را میتوانید در این آدرس ببینید. http://www.khatshekanan.ir/news/763-1391-06-02-06-01-10 فخرآور در گفتگو با صدای آمریکا مدعی شد حزب توده و سازمان چریکهای فدایی خلق که هفت سال بعد تأسیس شد مقدمات سفر خامنهای به مسکو را فراهم کردند. از آنجایی که حدس میزنم «بچهپررویی» که نقش مأمور 007 را بازی میکند دیگر عکسهای این دو را ندیده بقیه سناریو را از زبان او و به منظور تسهیل کار «جیمزباند» در قسمتهای بعدی سریال مینویسم. این عکس ایستادهی خامنهای و سیدجواد فضل الله در همان قایقی است که قرار است پاروزنان «رفیق آیتالله» و محافظ لبنانیاش سیدجواد فضلالله را سمت مسکو ببرد. کشتیهای بزرگ در لنگرگاه بندر انزلی دیده میشوند که از دور هوای اینها را داشتند تا چنانچه در آب افتادند و عبا و عمامه اجازهی شنا به آنها نداد نجاتشان دهند. استفاده از قایق کوچک و فکسنی برای سفر به مسکو به این دلیل بود که ماهوارهها و رادارهای آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی قادر به ردیابی آنها و ایجاد اختلال در جریان سفر مهمی که آیندهی ایران و منطقه را رقم میزد نشوند. «رفیق آیتالله» و محافظ لبنانیاش در حال گوش دادن به آخرین نصایح و راهنماییهای مأمور مشترک «کا گ ب» و سازمان چریکهای فدایی خلق قبل از نشستن در قایق هستند. این عکس متعلق به روز قبل از فرار است که خامنهای و سیدجواد فضلالله در کنار یک مأمور لباس شخصی «کا گ ب» و حزب توده که هماهنگی سفر با مقامات شوروی را به عهده داشت دیده میشوند. این عکس در باغی که این دو پیش از سفر در آن مخفی بودند گرفته شده است. سیدجواد فضلالله که نقش محافظ «رفیق آیتالله را دارد» چنانچه در عکس دیده میشود یک کلاشنیکف در زیر عبایش قایم کرده است و رابط تودهای ظاهراً زیر کتش اسلحه کمری کلت پنهان کرده و میخواهد آن را از از غلاف بیرون بکشد. کلاشنیکف و کلت از طریق لیزر و تکنیکهای جدید جاسوسی مورد شناسایی قرار گرفتند. اگر به دست خامنهای در این عکس دقت کنید متوجه میشوید که او دستش فلج بوده است. به عکسهای جدید او نگاه کنید دقیقاً دستش را همینطوری نگه میدارد اما برعکس. مثل آقایون دست خانمها رقص، که بعضی وقتها میشود برعکس. قدیمها دست چپش مشکل داشت و حالا دست راستش. این موضوع هم یکی از پیچیدگیهای خامنهای است. ما با دیدن این عکس برای اولین بار متوجه توطئهی دیگری که از سوی خامنهای و «کا گ ب» تدارک دیده شده بود شدیم. برای کشف توطئه، تیمی از زبدهترین متخصصان ارتوپدی را به بیمارستان نزدیک دانشگاه پاتریسلومومبا که مدتی خامنهای در آنجا بستری بود و همچنین بیمارستان شوروی در تهران اعزام کردیم. آنها با به کارگیری ترفندهای گوناگون توانستند تمام اسناد بیمارستان را زیر و رو کنند و تعدادی از آنها را کش رفته به دست ما برسانند. در بررسی اسناد متوجه شدیم که خامنهای مادرزاد دستش فلج بود ولی با زرنگی قادر شده بود از دیگران مخفی نگهدارد همین یکی از دلایل انتخاب خامنهای از میان هزاران آخوند هم سن و سال او توسط «کا گ ب» و گذاشتن مسئولیت تحولات منطقه به دوش او از سوی حزب کمونیست شوروی بود. طبق تحقیقاتی که تیم ما در دانشگاه «نشنال دیفنس یونیورسیتی» داشتند مشخص شده است که انفجار مسجد ابوذر در روز ۶ تیرماه ۱۳۶۰ صوری بوده و خامنهای در حادثهی فوق هیچ آسیبی ندیده بود. منتهی خامنهای و «کا گ ب» صحنه را به گونهای جلوه دادند که گویا او تا دم مرگ رفته و دستش فلج شده است. قصد «کا گ ب» و خامنهای از این انفجار صوری این بود که کسی متوجهی نقش آنها در انفجار ۷ تیر و ۸ شهریور ۱۳۶۰ نشود و نقشهی آنها برای حذف بهشتی و ۷۲ تن و باهنر و رجایی و قدوسی و .... به خوبی پیش برود. البته در برنامهی «افق» به علت ضیق وقت نتوانستم توضیح دهم که خامنهای برای دستگرمی ابتدا مرتضی مطهری و مفتح را در اردیبهشت و آذر ۱۳۵۸ ترور کرد و مأموران او به علت ناشیگری از پس ترور رفسنجانی در خرداد ۱۳۵۸ بر نیامدند. دعوای امروز رفسنجانی و خامنهای هم ریشه در همان قضیه دارد. رفسنجانی قسم خورده بالاخره کارش را خواهد ساخت. اگر نبود حمایت «کا گ ب» از خامنهای تا حالا رفسنجانی او را لقمهی چپش کرده بود. طبق تحقیقات ما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، «کا گ ب» به خاطر محافظت از خامنهای و رو نشدن چهرهی جاسوسشان که در پست ولایت فقیه مسلمین جهان به کفار روس خدمت میکند ولادیمیر پوتین یکی از مأموران برجستهشان را رئیس جمهور روسیه کردند تا همچنان هوای او را در نظام جدید روسیه داشته باشند. خامنهای همچنین با ترور سرلشگر قرنی زمینهی لازم را برای فرمانده سپاه شدن محسن رضایی یکی دیگر از جاسوسان روسیه در ایران فراهم کرد. گفته میشود قرنی اسناد جاسوسی خامنهای و محسن رضایی را در اختیار داشت. عکس دیگری از «رفیق آیتالله» و محافظ لبنانیاش سیدجواد فضلالله در انزلی و کنار آب. این دو صبح ۱۸ تیرماه ۱۳۴۳ آخرین نقشههای طرح فرار را که حزب توده و سازمان چریکهای فدایی خلق ریخته بودند مرور میکنند. این عکس یادگاری علامت سلامتی عملیات هم بوده است. چنانچه مشاهده میشود هر دو سیگار در دست چپشان است که نشان دهندهی «دست چپی» بودن آنهاست و بادگارد لبنانی خامنهای عینکش را که در همهی عکسها به چشم دارد در دست راستش گرفته است. کتابچهای که در دست خامنهای دیده میشود حاوی اسامی طلبههایی است که استعداد جاسوس شدن و درس خواندن در دانشگاه پاتریس لومومبا را دارند. یکی از دلایل دلبستگی خامنهای به لبنانیها و حزبالله از علاقهی او به بادیگاردش سیدجواد فضلالله که در این عکس دیده میشود ناشی میشود. به همین دلیل خامنهای پس از به قدرت رسیدن، علامه سیدمحمدحسین فضلالله برادر بزرگ سیدجواد فضلالله را رهبر معنوی حزبالله لبنان کرد و سیل کمکهای مالیاش را روانهی این کشور کرد. خامنهای و سیدجواد فضلالله در یک پارک در انزلی پیش از سفر با لوتکا به روسیه. این عکس به منظور ثبت در تاریخ و این که بعداً کسی ادعا نکند خامنهای به مسکو نرفته و در دانشگاه پاتریس لومومبا تحصیل نکرده گرفته شده است و در آرشیو «کا گ ب» به عکس «چهره به چهره» معروف است. محققان ما با دیدن این عکس جرقهی دیگری در ذهنشان زده شد که در صدد تحقیق در مورد آن هستند. «چهره به چهره» شدن این دو میتواند به خاطر آن باشد که اصل و نسبشان به «سید علیمحمد باب» و مرحومه قرهالعین سراینده شعر «گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو, شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو» میرسد و به این ترتیب میخواهند به «بابی»ها پیام دهند که ما هوایتان را داریم وگرنه دو تا آخوند که بی دلیل «چهره به چهره» نمیشوند. یکی از دلایل سرکوب بهاییها رد گم کنی است که کسی متوجهی ابا و اجداد خامنهای نشود. خامنهای و سیدجواد فضلالله در بالای یک بلندی در سفر به گیلان. این دو نفر از این بلندی در حال رصد کردن مسکو و اندازهگیری فاصله هستند که اتفاقا یکی از تخصصهای «رفیق آیتالله» است. به این ترتیب خامنهای میتواند مسیر انزلی تا باکو را با یک نظر اندازه گرفته و روز بعد با توجه به «جی پی اس»ی که آن موقع حزب توده از «کا گ ب» گرفته و به دست او رسانده بود تا آنجا پارو بزنند. قابل توجه خوانندگان که آن موقع «جی پی اس» تازه اختراع شده بود و تنها سازمانهای جاسوسی و جاسوسهای بلندمرتبهشان داشتند. تیم تحقیق ما به تازگی کشف کرده است که بالکن حسینیه جماران که خمینی و احمد در آنجا میایستادند از روی همین عکس و افهی خامنهای و سیدجواد و به توصیهی خامنهای الگوبرداری شده است . یکی دیگر از پیچیدگیهای «رفیق آیتالله» هنگام تلمذ در محضر اساتید روی در دانشگاه پاتریس لومومبا این است که او به کمک «کا گ ب» قادر شد اسپرم خود را به شکل حفاظتشدهای از طریق سفارت شوروی در تهران به همسرش در مشهد برساند و به این ترتیب مقدمات تولد اولین فرزندشان «آقا مصطفی» در سال ۱۳۴۴ فراهم شد. یکی از دلایلی که باعث شده «آقا مصطفی» که چهارسال بزرگتر از «آقا مجتبی»است برای رهبر شدن مورد عنایت قرار نگیرد و جانشینی به پسر دوم ایشان برسد همین نکته است. در شکل گیری بچهی اول به نوعی دست اجنبی دخالت داشته و در بستن نطقهی بچهی دوم خیر. به همین دلیل ایشان «احتیاط واجب» کرده و بچهی دوم را مهیای نشستن بر تخت ولایت کرده است. خامنهای و سیدجواد پیش از سوار شدن به لوتکا و سفر به مسکو آخرین عکس از سری عکسهای «چهره به چهره» را میگیرند. این دو برای تکمیل آرشیو «کا گ ب» لحظه به لحظه از سفر خود عکس میگیرند. این عکسها جزو چند عکسی است که تیم اعزامی ما به دانشگاه پاتریس لومومبا با مرارت بسیار کش رفته است. چنانچه مشاهده میکنید خامنهای کتابچهی مانیفست حزب کمونیست را در دست دارد. یکی از شرایط پذیرش در دانشگاه پاتریس لومومبا از حفظ بودن مانیفست بود. ظاهراً سیدجواد فضلالله به دلیل از حفظ نبودن مانیفست برگشت خورد به لبنان. این را همینطوری و الله بختکی نمی گویم. ما برای اثبات این ادعا سند داریم. همان تیمی که ما به دانشگاه پاتریس لومومبا فرستادیم و در «کفزنی» هم تخصص داشتند به محض این که سکرتر دانشگاه رویش را کرد آنطرف، نامهای را از توی کشوی او بلند کردند که میتوان گفت «هدیه» هم بود. این نامه از قضا نامهی برژنف به امام موسی صدر یکی از جاسوسان «کا گ ب» در بیروت است. برژنف که به تازگی خروشچف را از کار برکنار کرده و خودش جای او نشسته بود با عصبانیت خطاب به امام موسی صدر که جد اندر جد جاسوس روسیه بودند نوشته است «مال بد بیخ ریش صاحبش». به اطلاع شما میرسانم که به جای امضا، پایین نامه تنها تصویر انگشت شصت برژنف که از قضا بزرگ هم هست دیده میشود که نزد حوزه علمیه قم و نجف و بیروت از آن به «بیلاخ» یاد میشود. دشمنی برژنف و روسها با «امام موسی صدر» از همین جا آغاز شد تا عاقبت در سال ۱۹۷۸ توسط معمر قذافی یکی دیگر از جاسوسانشان در لیبی به هلاکت رسید. خامنهای پس از پایان تحصیلاتش در مسکو در سال ۱۳۴۷ با قیافه مبدل از فرودگاه مهرآباد به تهران وارد شد. این عکس در فرودگاه مهرآباد توسط اینلیجنت سرویس از او گرفته شده است. اما از آنجایی که در آن زمان انگلیسی ها به خاطر انقلاب سفید با محمدرضا شاه درافتاده بودند و قصد سرنگون کردن او را داشتند عکس مزبور را رو نکردند و در اختیار ساواک و شاه نگذاشتند. طبق تحقیقاتی که ما به عمل آوردیم عینکی که «رفیق آیتالله» در بدو ورود به فرودگاه به چشم داشته دوربین مخفی هم دارد و مستقیم از طریق ماهواره به «کا گ ب» وصل بود. به عکس زیر با دقت نگاه کنید. کیانوری رهبر حزب توده با آیتالله بهشتی و حبیبالله پیمان در حال بحث در تلویزیون در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ هستند. بهشتی در این مناظره به کیانوری رهبر حزب توده گفت حالتان را میگیریم. به همین دلیل خامنهای کینه بهشتی را به دل گرفت و روز ۷ تیر ۱۳۶۰ از بیمارستان قلب تهران در حالی که وانمود میکرد در انفجار بمب روز قبل زخمی شده و در کما به سر میبرد دستور قتل او و ۷۲ تن را داد تا دیگر غلط زیادی نکند و برای «آیتالله کیانوری» نقشه نکشد. نکتهی جالب توجهی که هیچ کس تا به حال کشف نکرده این است که «کا گ ب» کیانوری را تبدیل به «آیتالله» کرده و خامنهای را «رفیق». یعنی این به اون در. همچنین تیم ما در تحقیقاتشان به موارد جدیدی دستیافتهاند که در کتاب بعدی تحت عنوان «رفیق امام» به شرح آن خواهیم پرداخت. ما در کتاب «رفیق امام» ثابت خواهیم کرد که خمینی مأمور «کا گ ب» و یکی از ایدئولوگهای حزب کمونیست شوروی بوده است. این که گفته میشود خمینی هندیزاده است و ... برای انحراف افکار عمومی است وگرنه پدرش یکی از اعضای شیعه خاندان رومانوف بوده و پسرش روحالله به خاطر نزدیکی تاریخی شیعیان به روسها به خدمت دستگاه حزب کمونیست شوروی و استالین در آمد و به خاطر علاقهای که به «خروشچف» داشت فامیلیاش را از مصطفوی به «خمینی» تغییر داد که اولش با «خ» شروع شود. وگرنه دخترهایش همه فامیلیشان مصطفوی است و فقط پسرهایش مصطفی و احمد را که مثل خودش جاسوس شوروی بودند خمینی میخواندند. از قضا اسناد جاسوسی خمینی و پسرانش و نه دخترانش برای «کا گ ب» به دست محمدرضا شاه رسیده بود و با اتکا به همین اسناد از اتحاد «ارتجاع سرخ و سیاه» می نالید. متأسفانه پیش از آن که شاه اسناد را انتشار دهد «کا گ ب» پیشدستی کرد و او را سرنگون کرد. عکس زیر ملاقات مصطفی خمینی با یکی از مأموران «کا گ ب» در دههی ۳۰ و آغاز همکاری «کا گ ب» با فرزندان خمینی را نشان میدهد. از قرار معلوم خمینی با نوشتن نامه به استالین تقاضای استخدام مصطفی را میکند که دیگر از آب و گل درآمده بود و در قم پرسه میزد. استالین بلافاصله یک مأمور خود را روانه قم میکند و با مصطفی که خودش را به شکل داستایوفسکی درآورده بود ملاقات میکند. در عکس زیر مأمور روسی را ملاحظه میکنید که با انگشت اشارهاش مسکو را به مصطفی نشان میدهد. در دست دیگرش هم سیگار است که علامت رمز همهی مأموران «کا گ ب» در آن دوران بود. همچنین طبق آخرین تحقیقات به عمل آمده آیتالله شهابالدین اشراقی یکی از ماموران کارکشته «کا گ ب» در قم به دستور این سازمان با دختر خمینی ازدواج کرد تا پیوند مأموران «کا گ ب» هرچه مستحکمتر شده و حفاظت اطلاعات بهتر صورت گیرد. عکس زیر بصورت پنهانی پیش از رفتن مصطفی خمینی و شهابالدین اشراقی به مسکو در ساحل انزلی توسط مأمور 007 روسی گرفته شده است. طبق تحقیقات به عمل آمده از سوی ما تنها آخوندهای سید میتوانستند به مدارج بالای جاسوسی روسیه دست یابند. نفر دوم از راست شهاب الدین اشراقی (دامادخمینی)، و نفر آخر سید مصطفی خمینی. ایرج مصداقی ۳۰ مرداد ۱۳۹۴ Copyright: gooya.com 2016
|