یکشنبه 15 شهریور 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

نامه سرگشاده اعضای سابق انجمن دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران به بهاره هدایت

بهاره عزیزمان، رفیق روزهای دانشجویی، باتوم و زندان؛
حالا که از آن دی‌ماه تلخ قریب به ۶ سال می‌گذرد و تو در تمام این مدت، در پشت دیوارهای اوین، ایستادگی را واگویه کرده‌ای، خواب آشفته زندانبانانت از احتمال آزادیت برآشفته شده‌است. حالا که هیچ بهانه‌ای برای در هم فرو بردن تو و دوریت از این هوا، شهر، و مردمان خموده‌اش ندارند، دست‌مایه‌های مضحکی را علم می‌کنند که بسیار دردناک است. آری! دردناک است! دردناک این است که بدون هیچ توجیهی، تو را، که علیرغم آن ‌همه ستم، سرشار از شور و نشاط زندگی هستی در پستوهای سیاه اوین نگاه دارند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بهاره عزیزمان،
زندگی در پس دیوارهای زندان، شکنجه است، شکنجه‌ای که هر روز و شبش پیچ می خورد و تاب می خورد و بلند می‌شود و بلند می‌شود و بلند می‌شود، اما سرانجام چون طنابی از نور بر گردن ظالمان و جباران می‌پیچد و تمام می‌شود رنج سالیان! رنج سالیان دراز دوری از یار و یاران. چه آزادانه زیستی این ۵ سال و ٨ ماه را و چه اسیر بودیم ما در این سوی دیوارها!

بهاره عزیزمان،
چه بسیار در خواب‌هایمان بودی و آزادی را سرمشق کردی و رفتی به سرعت برق و باد و خواب‌های آزادی ما آشفته شد در این روزگار سکوت که روزگار نابه‌سامانی است. آری بهار، هرآن‌کس که به دنبال سرمنشا نابه سامانی باشد، خانه‌اش آن سوی دیوارهاست. خانه‌اش آن سوی مرزهاست و شاید خانه‌اش سینه قبرستان است.

بهاره عزیزمان،
تو جسمت را که قرار بود جولانگاه ستم آنان باشد، به مدد روح آزاده‌ات، به عرصه‌ پرواز بدل کردی و آنچه که ما در این سوی دیوار از انجام آن عاجز بودیم، به بهترین نحو ممکن به انجام رساندی. تو با بدنت، با دل ‌تنگ و آشفته‌ات، با واژه‌های بی‌قرارت، پرنده خیال خوش‌باوران را پر دادی و به همگان ثابت کردی که می‌شود در تاریکی ایستاد و روشنی پرآکند و با آرمان ها زندگی کرد. در این راه، دست‌مایه تو آزادگی است و دست‌مایه سیاه جامگان، تبعید و حبس است. حبس و تبعیدی که بر تو و دیگر یاران گذشته‌است و می‌گذرد.

بهاره عزیزمان،
شب‌های تاریک تمام خواهند شد و تو روزی کبوترهایت را پرواز خواهی داد... آه که از تکرار این مکررات دل به تنگ آمد و جان بر کف. زنده باشی تو که رسم آزادگی را خوب می‌دانی.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016