شنبه 28 شهریور 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

شهرداري‌ها، كانون‌هاي تخريب و خيانت٬ احمد فعال٬

احمد فعال
پرسش اينجاست كه، به غير از حجم ترافيك سرسام‌آور خيابان تنگ و باريك گلستان پنجم از هم اكنون، شهرداري‌ها جز با هدف حراست از منافع مضحك‌ترين و تبهكارترين جريان سرمايه‌داري، بنا به كدام مصالح عمومي، مجوز ساخت چنين پاساژهايي را صادر مي‌كنند؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


1- در تهران در منطقه‌اي كه من زندگي مي‌كنم، در تقاطع يك سه‌راهي* ساخت يك آپارتمان مراحل پاياني خود را مي‌گذراند. دو سال قبل وقتي به تازگي وارد اين منطقه شديم، منطقه‌اي نسبتاً خلوت و بدون ترافيك بود. اكنون فقط پس از دو سال، شلوغي و ترافيك سرسام‌آوري در همين دو خياباني كه محل تقاطع آپارتمان مزبور است، ايجاد شده است. شايد نياز به وجود عقل شاق و شامه تند و تيزي از درك منافع و حقوق عمومي نباشد كه تشخيص دهد، ساخت اين آپارتمان در پوز خيابان بر ضد مصالح عمومي است.

اما ساخته شد و مصالح عمومي را مثل آب در حلقوم منافع و مطامع اين و آن قورت داد. اين آپارتمان بايد عقب مي‌نشست و جاي نفس كشيدن به تقاطعي مي‌داد كه شرِّ ترافيك، امكان تنفس از شريان حياتي آن محل قطع كرده است. در واقع آپارتمان با وارد شدن در پوز تقاطع، به مصالح عمومي دهن كجي كرده است. براي جلوگيري از ساخت اين آپارتمان چندين نوبت به شهرداري منطقه 4 در ميدان رسالت و شهرداري ناحيه 3 در خيابان گلزار، و به شوراي محل در پارك صدف، مراجعه كردم، و پاسخ همه آنها مسخره و با هدف از سرخود باز كردن بود. يك نوبت جلوي ساختمان با يكي از مسئولين ساختمان دهن به دهن شدم و از فرط عصبانيت گفتم: اگر شده وسط اين تقاطع خود را به آتش مي‌كشم و اجازه ساخت به شما نخواهم داد. چند روز بعد براي پيگيري نزد چند مغازه اطراف همين آپارتمان رفتم و يكي از آنها مثل بقيه از روي بي‌مسئوليتي گفت: آره، ديروز هم سازنده آپارتمان به ما گفت، كه چند روز پيش يك نفر آمده و گفته، خود را اين وسط آتش مي‌‌زند، بهش گفتم: خودم بنزين در اختيارت مي‌گذارم!!! به غير از بي‌تفاوتي مردم و بي‌مسئوليتي شهرداري‌ها، شگفتي ماجرا اينجاست كه سازنده و يا صاحب آپارتمان، چگونه و با چه اعتمادي نقل خودسوزي را با افزودن يك دروغ، كه تنها از نيت مجرمانه يك فرد برمي‌آيد، براحتي براي ديگران نقل مي‌كند، لابد كلي هم اسباب تفريح و خنده ديگران مي‌شود!!!

2- در همين منطقه در خيابان گلستان پنجم دو پاساژ بزرگ ساخته شده است كه هر يك محل پاساژگردي ساكنين شده است. همزمان يك پاساژ عظيم و حيرت‌انگيز در حال اتمام است. و همزمان دو سال است كه روبروي همين پاساژ، يك پاساژ در حال ساخت است كه گفته مي‌شود بزرگترين پاساژ ايران است. در سمت ديگر و در ادامه خيابان گلستان پنجم دو پاساژ ديگر نيز در حال ساخت هستند. در مجموع 6 پاساژ در يك خيابان كه سه تاي آنها اطلاع دارم كه بسيار عظيم‌الجثه و حيرت‌انگيز هستند. اين پاساژها مثل بقيه پاساژهاي ديگر كانون‌هاي مصرف، سرگرمي و گردشگري‌ نسلي است كه زمان را جز در بطالت و مصرف سپري نمي‌كند.

نسلي بيكار، بي‌آينده، بي‌هويت و تهي از هدف و معنا. پاساژگردي‌هاي نسل جديد، و مردمي كه سرگرمي‌اي جز پاساژگردي ندارند، حكايت بس اسفناكي است كه به يك تحليل جامعه‌شناختي جداگانه نياز دارد. اما پرسش اينجاست كه، به غير از حجم ترافيك سرسام‌آور خيابان تنگ و باريك گلستان پنجم از هم اكنون، شهرداري‌ها جز با هدف حراست از منافع مضحك‌ترين و تبهكارترين جريان سرمايه‌داري، بنا به كدام مصالح عمومي، مجوز ساخت چنين پاساژهايي را صادر مي‌كنند؟

3- خيابان وزرا معرّف اغلب ساكنين تهران است. در دل شهر، خياباني كه از هم اكنون ناي براي نفس كشيدن ندارد. حجم ترافيك و ماشين‌هاي پارك شده در ده ها خياباني كه به اين خيابان منتهي مي‌شوند، در حدي است كه گاه براي پارك كردن بايد يكساعت در خيابان‌هاي اطرف جستجو كرد و دست آخر محال است، يك وجب جا براي پارك كردن پیدا شود. هم اكنون بناي دو برج غول پيگر (حدود 30 طبقه) سايه‌اي بس سنگين بر سراي خيابان نواخته است. هيبت اين آپارتمان‌ها چنان است كه از حوالي آن رد نشده احساسي از خفقان و آينده‌اي بس سرطاني در ريه‌هاي خود احساس خواهي كرد. تحليل بعضي از رويدادها نياز به فهم پيچيده ندارند و به قول فلاسفه، با يك تصور تصديق مي‌شوند. تصور اين دو آپارتمان، بدون هيچ استدلالي، دست‌هاي خانئانه همه آنها كه پشت سر ساخت اين آپارتمان‌ها بودند، برملا مي‌كند.

4- بارها از كنار خانه‌هايي رد مي‌شويم كه هر آدمي آرزوي يكساعت زندگي كردن در آن را در رؤياهاي خود مي‌پروراند. گاه عكس گرفتن از كنار اين خانه‌هاي مسكوني، مي‌تواند نمايي از يك تابلوي نمايشي را به تصوير بكشاند. روزانه مي‌توانيد اين خانه‌هاي مسكوني را در سراسر تهران به چشم ببينيد، و بعد ببينيد چگونه با بيل و كلنگ و بعدها با جرثقيل و بيل مكانيكي، مثل جانور به جان آن افتاده‌اند، تا حاصل آن يك مجتمع آپارتماني جديد شود. منافع شخصي صاحب خانه، و فقدان دركي از حقوق و منافع ملي از سوي وي، مثل ساير هموطنان ما قابل درك است، اما منافع شهرداري‌ها كجاست؟

5- گفته مي‌شود تهران با مساحت 700 كيلومتر مربع در ميان شهرهاي جهان در رديف 128 قرار دارد. نيويورك با حدود 8 هزار كيلومتر مربع و بعد از آن توكيو با حدود 6 هزار كيلومتر مربع به ترتيب بزرگترين شهرهاي جهان محسوب مي‌شوند. همچنين تهران با 7 ميليون جمعيت در رتبه 28 قرار دارد. شهرهاي توكيو با 33 ميليون و نيويورك با 18 ميليون و سائوپلو با 17 ميليون و پس از آنها دهلي با 15 ميليون جمعيت به ترتييب پرجمعيت‌ترين شهرهاي جهان محسوب مي‌شوند. اين آمارها براي فريب دادن خود و ديگران و براي بهانه قراردادن توسعه شهري تهران و مهيا كردن سيل مهاجرت‌ها به تهران، و در نتيجه براي متورم كردن بخش سرمايه‌داري تبهكار و متورم كردن سيستم بوركراسي فاسد و مديريت‌هاي ابن الوقتي و صدچندان فاسدتر، آمارهاي خوبي هستند. اما واقيعت‌هاي بس مهم و مهلك در پس اين آمارها پنهان شده است.

نخست آنكه: جمعيت واقعي تهران بنا به قول يك استاد جرم شناسي، هيچگاه به درستي نقل نمي‌شود. فاجعه خيلي فراتر از نقل قول‌هاست.

دوم آنكه، طول دو اتوبان همت و اتوبان امام علي، كه يكي شرق را به غرب، و دومي شمال را به جنوب متصل مي‌كند، اگر در يكديگر ضرب كنيد، رقمي بالغ بر چند برابر مساحتي كه گفته آمد، نشان مي‌دهد. باز هم اين همه واقعيت نيست،
سوم آنكه، از نوع شهرسازي و وضعيت تراكم و پراكندگي جمعيت و خدمات در شهرهاي بزرگ جهان اطلاع دقيقي در دست ندارم. اما از روي چند شهري كه در آلمان اطلاع در دست است، نشان مي‌دهد كه تهران مانند بقيه شهرهاي ايران يكي از استثناء شهرهاي بزرگي است كه كاملاً مركزگراست. نيويورك به 5 منطقه بزرگ تقسيم مي‌شود و ترديدي ندارم كه جمعيت هيچيك از اين مناطق جز در مواردي محدود، هيچ ارتباطي با يكديگر داشته باشند. در واقع اگر مساحت نيويورك 8 هزار كيلومتر مربع است، آن را بايد به مثابه يك كشور در نظر گرفت كه داراي چند استان و چند شهر پيراموني است. اما طبع مركزگرايي جغرافيايي و ارگ نشيني جامعه شهري ايران از ايام باستان تا كنون، و در نتيجه هجوم جمعيت به طرف مراكز خدمات شهري، از تهران تصويري هولناك مي‌سازد. باز اين همه واقعيت نيست،

چهارم آنكه، محروميت‌ها و محدوديت‌ها، كتاب‌نخواني‌ها، مصرف‌گرايي، چشم و همچشمي‌ها، شدت گرفتن ميل به رقابت و شدت گرفتن تجمل‌گرايي‌ها، فقدان آينده روشن بخصوص در نسل جوان، بيكاري‌ها و بطالت‌ها، همه اينها و عوامل ديگر كه در اين فهرست نيامده‌اند، در مجموع ويژگي‌هاي عجيبي در مردمان ايران و به ويژه تهرانيان به وجود آورده كه اين شهر را با همه شهرهاي دنيا متفاوت، و تصوير شلوغي و آلودگي و تراكمي جمعيت را چندين و چند برابر واقعيت خود نشان مي‌دهد. پرسه زني‌ها، پاساژگردي‌ها، ترجيح و تسلط خداگونه منافع فردي، تفريحات اتوموبيلي، همه از نتايج و پيامدهاي وضعيت‌هايي است كه در فهرست فوق شرح دادم. اكنون با اين ملاحظات خواهيد يافت كه چرا نمي‌توان گسترش تهران را با هيچ شهري در جهان مقايسه كرد. با گسترش تهران جز سرطاني كردن بافت‌هاي نظام شهري، چه به لحاظ وضعيت بهداشتي و چه به لحاظ وضعيت زيستي، و چه به لحاظ متورم كردن نظام دلالي، هيچ كار ديگري از پيش نمي‌رود.

پنجم آنكه، تردد اتوموبيل‌ها در ترافيك شهري، جابجايي مردم در سطح شهر و هجوم به سمت اماكن تفريحي، باز به دلايلي چون مصرف‌گرايي و مصرف‌زدگي، محروميت‌ها و محدوديت‌ها، و پديده شگفت پاساژگردي كه تنها ويژگي جامعه مصرف‌زده و بطالت‌زده ايراني است، در مقايسه با ساير شهرهاي بزرگ جهان، بسيار بسيار فراتر از نسبت واقعي اتوموبيل، جمعيت و مساحت شهري است. به عبارتي، تعداد اتوموبيل‌ها و جمعيت در بسياري از شهرهاي بزرگ جهان ممكن است بيشتر از تهران باشند؛ اما حجم تردد و جابجايي اتوموبيل‌ها و جمعيت در سطح شهر و به طرف مراكز شهري، اصلا و ابداً قابل مقايسه با تهران و يا هر يك از شهرهاي بزرگ ايران نيستند. سرويس‌هاي عمومي هم در مقايسه با حجم تردد و جابجايي مردم تقريباً هيچ هستند. در اين ميان شهرداري‌ها فكر مي‌كنند كه راه‌حل مشكل تنها در سوراخ كردن زمين و آسمان شهر، به‌ وجود مي‌آيد.

6- اگر دولت و نظام سياسي در كشور متمركز است، و همواره از ايام باستان تا امروز متمركز بوده است، و اگر اقتصاد ايران از ايام باستان تا كنون، متمكز بوده است، يكي به اين دليل است كه نظام جغرافيايي و شهرنشيني در ايران از ايام باستان تا امروز متمركز بوده است. حالا موضوع آب و آبياري و كمبود آب، چيزهايي است كه فعلا به اين بحث مربوط نمي‌شوند. در دوران جديد با مسلط شدن نقش دولت، رابطه معكوس هم وجود دارد. بدين‌ترتيب كه اقتصاد متمركز است، چون دولت متمركز است و نظام جغرافيايي و زندگي شهري متمركز است چون اقتصاد متمركز است. سيل مهاجرت‌ها از روستا به مراكز استان‌ها و از مراكز استان‌ها به تهران ختم مي‌شود. فضاي زندگي در تهران بسيار خفقان آور است، در نتيجه مازاد مرفه و بعضاً با استعداد آن از تهران به خارج از ايران مهاجرت مي‌كنند. در اين ميان هيچ قاعده‌اي براي مهاجرات به تهران وجود ندارد. يك شبه اگر بيست ميليون جمعيت به تهران سرازير شوند، هيچكس جلودار آنها نيست، كه هيچ، حتي جلوتر از همه شهرداري‌ها مانند سایر ارگانهای حاکم**، به خاطر منافعی که به موجب این درهم ریختگی، تحصیل مي‌کنند، آماده‌اند تا با هدف كسب سود بيشتر، و كلنگ به چهره شهر كوبيدن، جلوي يكايك آنها فرش قرمز هم پهن كنند.

*اشاره به تقاطعي است كه دو خيابان آزادي و افتخاريان را در منطقه مبارك آباد، با هم قطع مي‌كند.
**به مقاله‌ای از همین قلم تحت عنوان "تهران غده سرطاني است، تا دير نشده عجله كنيد"، مراجعه کنید.

www.ahmadfaal.com
ahmad_faal@yahoo.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016