گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
2 آذر» دیکتاتورهای شاعر، تروریستهای احساساتی، حمید آقایی25 آبان» دیالکتیک قدرت و برابری حقوقی، حمید آقایی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سیدعلی خامنهای بر فراز برج بابِل! حمید آقاییاین برج بابِل نشین اما هرگاه، به اقتضای قدرت، اراده کند زبان و واژه ای جدید می اندیشد و بدین وسیله، راه دست یابی به قدرت را مشخص می سازد. واژه های وی، فقط یک واژه نیستند، راستا و مسیر را نیز مشخص می کنند و آنکه آنرا نفهمد قادر به صعود از این برج نیستسیدعلی خامنه ای بر فراز برج بابِل! افسانه برج بابِل یکی از قدیمی ترین افسانه های دینی است که ذکر و تفسیر آن بگونه های مختلف در تورات، انجیل و قران آمده است. اگرچه اختلافاتی از نظر زمان دقیق وقوع این حادثه و علت ساخت این برج در بین متون دینی دیده می شود اما این متون از بابت پیامد بعد از تخریب برج اتفاق نظر دارند. در یکی از افسانه ها آمده است که مردم بابِل برای ورود به دنیای خدایان دست به ساخت برج بلندی زدند، اما این اقدام خشم خدایان باستان را بر می انگیزاند و موجب می شود که در اثر حادثه ای مانند زمین لرزه یا صاعقه زبانهای متعدد پدید بیاید و مردم بابِل دیدند که زبان یکدیگر را نمی فهمند و بنابراین پراکنده شدند و زبانهای امروزی را ایجاد کردند. مطابق یک افسانه دینی نمرود پادشاه بابل که با ساختن برج بلندی قصد جدال با خدای آسمانها را کرده بود مردم خود را در معرض عذاب الهی قرار داد که دیگر زبان یکدیگر را نمی فهمیدند. در انجیل آمده است که "خداوند به نسل بشر دستور داده بود که در زمین پرا کنده شوند اما انسان ها در یک جا جمع شدند و اقدام به ساختن برج بابل کردند تا به بهشت برسند و خداوند زبانهای مختلف را پدید آورد و آنها را روی زمین پراکنده ساخت." قران اما فرعون را سازنده برج بابِل می شناسد. همانطور که ملاحظه می کنیم، داستانهای افسانه ای برج بابِل علی رغم اختلافاتی که در زمان وقوع و پیش زمینه آن دیده می شود، یک پیام و پیامد مشترک دارند و همچنین، تنها یک راه و مسیر واحد را برای دست یابی به دنیای خداوندان معرفی می نمایند؛ راه و مسیری که شاخصه مهم آن یک زبان واحد است. ارتباط این داستان به موضوع زبان و عذابی که بر مردمان اطراف آن برج نازل گشت، که دیگر زبان یکدیگر را نمی فهمیدند، در واقع امر پیام آور این مدعا نیز می تواند باشد که داستان برج بابِل داستان دست یابی به قدرت، حتی تا مقام خدایی، است، که تنها از طریق یک زبان خاص که "زبان قدرت" می باشد امکان پذیر است. در حقیقت داستان برج بابِل و مسیر مار پیچ و پله واری که برای صعود پادشاه آنزمان ساخته شده بود، راه دست یابی به مدارج بالای قدرت را که تنها از طریق تکلم با یک زبان و فرهنگ امکان پذیر است، نشان می دهد. داستانی که همواره در طول تاریخ تکرار شده است و نشان داده است که زبان قدرت زبان مشخصی است و واژه ها و فرمول بندی های خاص خود را دارد و برای صعود از پلکان قدرت باید آنرا بخوبی یاد گرفت و تکرار نمود. داستان ولایت فقیه جمهوری اسلامی و رهبری سید علی خامنه ای نیز تکرار همان داستان برج بابِل است. این قدرت نیز زبان و واژه های خود را ساخته و آموزش داده است. زبانی که به اقتضای زمان کلمات جدیدی می سازد، کلماتی که هر یک به سهم خود پله های جدیدی برای دست یابی به سطوح بالاتری از برج قدرت را بنا می نهند، پله هایی اما مارپیچ و صعودی که در حقیقت ستون فقرات برج مخروطی قدرت را می سازند. برجی که قاعده آن بر طرفداران ولایت سوارند و در نوک آن ولایت مطلقه فقیه جای گرفته است. این برج بابِل نشین اما هرگاه، به اقتضای قدرت، اراده کند زبان و واژه ای جدید می اندیشد و بدین وسیله، راه دست یابی به قدرت را مشخص می سازد. واژه های وی، فقط یک واژه نیستند، راستا و مسیر را نیز مشخص می کنند و آنکه آنرا نفهمد قادر به صعود از این برج نیست. این واژه های خاص اما همزمان با نشان دادن جهت، کادر و فُرمهای خاصی را نیز برای فکر کردن، برنامه ریزی و اداره امور ارائه می دهند. فُرمهایی که پیامهای خاصی دارند و در برابر رهروان پله های مارپیچ برج ولایت، همان پلکان قدرت، واقعیت های اتفاقیه را آنگونه که می خواهند به نمایش می گذارند و یا واقعیت ها را مجددا بازسازی می کنند و با تکرار و تکرار آنها را بجای اصل می نشانند. این واژه ها و فرمها اما باید ساده، صریح و تیز باشند و چه بهتر که فرمولبندی آن شعارگونه و منظوم، تا به راحتی در ذهن بنشینند و قابل تکرار باشند. آیت الله خمینی در این زمینه از استعداد سرشاری برخوردار بود و با فرمولبندی های ساده زبان قدرت و مسیر ساختن برج بابل جمهوری اسلامی را تعیین می کرد، وی جملات و فرمولبندی های ساده ای دارد که هنوز پس از چندین دهه راهنمای عمل رهبر فعلی جمهوری اسلامی است. تکیه کلام وی "اسلام" بود، و این کلمه در اکثر سخنرانی های وی به کرات می آمد. برای مثال: "اسلام را معیار حرکتهاى خود قرار دهید"، "الان اسلام در دست ماست و ما پاسدار او هستیم"،" شما فکر این را بکنید که حافظ اسلامید نه حافظ خود"، "این قدرت اسلام و قدرت ایمان بود که مردم را به وحدت کشاند" مقصود ما این است که هر جاى این مملکت برویم اسلام را ببینیم. تمام مقصد ما اسلام است. مقصود او از اسلام، برای وی و روحانیون و طرفدارانش بسیار روشن بود. وی اسلام را برابر با روحانیت، حکومت مراجع تقلید و در راس آن ولایت فقیه می دانست و اطرافیان او نیز با تکرار این واژه، که البته فقط یک واژه نبود، بلکه فرم و راه مشخصی را برای ساختن برج و باروی ولایت فقیه ارائه می نمود، به کاروان سازندگان هرم قدرت در جمهوری اسلامی می پیوستند. در این مرحله هدف اصلی که در واژه اسلام خلاصه شده بود اسلامیزه کردن اراده گرایانه همه روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران بود، از تحمیل لباس، حجاب تا آداب و رسوم اسلامی در ادارات، مدارس و آموزشگاها و سایر نهادهای اجتماعی و فرهنگی ایران. در دوران سید علی خامنه ای اما، الزامات و شرایط حفظ قدرت ولایت فقیه و ثبات و پایداری برج ولایت، زبان، واژه ها و فرمولبندی های دیگری می طلبد. نظام جمهوری اسلامی با برخورداری از نهادهای بسیار قوی نظامی، امنیتی و با حذف رقبای خود از صحنه سیاست می پندارد که از نظر داخلی، حتی با وجود اختلافات جناحی، پایه های قدرت خود را به اندازه کافی محکم کرده است. تدام و ثبات این برج و باروی نظامی و امنیتی اما اینبار فرهنگ و زبان دیگری می طلبد تا بدان وسیله نیروهای خود را در یک جهت و راه واحد بسیج کند. اگر در سخنرانی های خمینی دائما واژه اسلام تکرار می شد، که پیام تثبیت درونی ولایت وفقیه را می داد، در اکثر سخنرانی های سید علی خامنه ای، واژه های دشمن و در این روزها کلمه "نفوذ" تکرار می شود. واژه هایی که هنوز از دهان او خارج نشده بسان پیام های الکترونیک بسرعت در میان راهیان صعود به نوک هرم و برج ولایت فقیه تکرار می شوند. اما وظیفه ارسال و انتشار این پیامها را ظاهرا علی سعیدی نماینده سید علی خامنه ای در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعهده دارد. وی حتی کتاب، روزنامه و دنیای مجازی را بستر نفوذ بیگانگان معرفی می کند. که البته وی با گفتن اینکه: "بزک آمریکا از طریق هنر، مقاله، یادداشتها، مناظرهها، رسانههای مختلف و فضای مجازی انجام میشود" منظور خود را از نفوذ بیگانگان بصراحت بیان می نماید. رهبر جمهوری اسلامی نیز در هنگام سخنرانی برای بسیجیان می گوید: نفوذ جریانی، از نفوذ فردی خطرناکتر است. نفوذ جریانی یعنی شبکهسازی در داخل ملت به وسیله پول و جاذبههای جنسی با هدف تغییر باورها، آرمانها، نگاهها و سبک زندگی. آماج نفوذ جریانی، نخبگان، افراد موثر، تصمیمسازان و تصمیمگیران هستند. نفوذ خطر بزرگی است. وی در دیدار با فرماندهان سپاه نیز بارها از کلمه نفوذ استفاده می کند: "دشمن برای نفوذ فرهنگی سعی میکند باورهایی که جامعه را سرپا نگه داشته دگرگون، مخدوش و در آنها رخنه ایجاد کند... برای نفوذ سیاسی سعی میکنند در مراکز تصمیمگیری و اگر نشد در مراکز تصمیمسازی نفوذ کنند... وقتی یک کشور اینگونه تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت و جهتگیریهای آن کشور طبق ارادهی مستکبرین خواهد بود….امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ برای این کشور است….نفوذ اقتصادی و امنیتی در مقابل نفوذ فکری، فرهنگی و سیاسی اهمیت کمتری دارد... البته مسئولان گوناگون از جمله سپاه جلوی نفوذ امنیتی را با کمال قدرت میگیرند... چشمان بینای مسئولان اقتصادی باید در مقابل نفوذ اقتصادی باز باشد." در حقیقت فرمولبندی های مانند "نفوذ فرهنگی"، "نفوذ بیگانگان" و "نفوذ دشمن"، پیامهای خاص این برج بابِل قرن بیست و یکمی، یعنی نظام جمهوری اسلامی تحت رهبری ولایت فقیه، را در دل نهفته دارند؛ پیام این است که مسیر صعود به قله این برجِ قدرت تنها و تنها از یک راه و از طریق یک زبان مشترک طی می گردد. نتیجه "نفوذ بیگانگان" یعنی پذیرش وجود صداها و زبانهای مختلف، یعنی پذیرش چندگونگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و در یک کلام پذیرش آزادی های فردی و لیبرالیسم و در نهایت ورود به جبهه جهان آزاد و دمکراتیک، چیزهایی که در قاموس و در فرهنگ و زبان جمهوری اسلامی اساسا جایگاهی ندارد. مهمترین امر برای رهبری جمهوری اسلامی و قدرت های مالی و نظامی این نظام، پیروی از یک زبان و فرهنگ مشترک و طی یک مسیر واحد برای آماده کردن جمهوری اسلامی در مقابل شرایط جدیدی است که در آینده نزدیک بر خاورمیانه حاکم خواهد شد. این زبان و فرهنگ مشترک که باید همه پیروان قدرت و تمامی رهروان راه صعود به نوک برج بابِل ولایت فقیه آنرا دائما تکرار کنند، چیزی نیست جز حاکمیت سرمایه داری مالی، نفتی و نظامی سپاه در زیر چتر حمایتی روسیه و چین؛ و کلمه رمز این پیام همانا واژه "نفود" است. واقعیت این است که سرمایه داری مالی و تجاری سپاه پاسداران و رانت خواران جمهوری اسلامی سالها است که بواسطه روابط بسیار عمیق و گسترده با چین همه تارو پود صنعت و تولید این مملکت را آلوده ساخته اند، که دیگر نمی توان امیدی داشت که این زیر ساخت ها بزودی بسوی یک اقتصاد آزاد بتواند تحول نماید. بنابراین بنظر می رسد که باید پذیرفت که در نظام جمهوری اسلامی، با پیوندهای محکم نظامی و اقتصادی با روسیه و چین، فعلا فقط یک کلام و یک آهنگ و نوا شنیده خواهد شد، و برای رهروان راه صعود به قله قدرت فقط یک راه وجود خواهد داشت و آنهم سرمایه داری مالیِ دولتی تحت لوای ولایت فقیه است که هر زمزمه بیگانه و مخالف با خود را تحت عنوان عوامل نفوذی سرکوب خواهد کرد، عواملی که از نظر جمهوری اسلامی در روزنامه ها، فرهنگ و هنر و نظام آموزشی نفوذ کرده اند. کلمه نفوذ در درجه اول علامت رمز ورود نهایی و استراتژیک جمهوری اسلامی به جبهه روسیه و چین می باشد و شاید در درجه دوم متوجه انتخابات پیش رو باشد. Copyright: gooya.com 2016
|