"اصلاحات در قانون اساسی فرانسه تهدیدی برای حقوق و آزادی همهی شهروندان"
گفتوگو با پاتریک بُدُوَن، وکیل دادگستری و رئیس افتخاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر
پیشنویس اصلاحات در قانون اساسی در ماه فوریه در مجلس ملی فرانسه و سپس در مجلس سنا مورد بحث قرار میگیرد و پس از آن در کنگره دربارهی آن رأی گیری میشود. از زمان اعلام این اصلاحات واکنشهای شدیدی بروز کرده است. فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر و سازمان فرانسوی عضو آن، جامعهی حقوق بشر، با این اصلاحات مخالف هستند. تاکنون بحثها بیشتر به لغو تابعیت توجه داشتهاند، اما بسیاری مقررات دیگر هم هستند که میتوانند حقوق و آزادی شهروندان را به خطر بیاندازند.
فدراسیون: در ابتدا، توضیح بدهید که چرا لغو تابعیت حقوق بشر را نقض میکند.
پاتریک بُدُوَن: در آغاز، مهم است که بدانیم که اقدام به محرومیت از تابعیت بهعنوان بخشی از مبارزه با تروریسم اعلام شد. با وجود این، همه موافقند که این اقدام هیچ تأثیری بر مبارزه با تروریسم ندارد. آشکار است که محرومیت تروریستها از تابعیت آنها را از انجام اقدامات شرّ باز نخواهد داشت.
نهتنها این اقدام مؤثر نیست، بلکه نگرانکنندهتر این است که لایحهی پیشنویس به «هر فردی مربوط میشود که بهخاطر ارتکاب جرمی که حملهی جدی به زندگی ملت محسوب میشود، محکوم شود.» بنابراین، این اقدام از مبارزه با تروریسم بسیار فراتر میرود. این عنوان به شدت مبهمی است که جای هر گونه تفسیر و اجرای گستردهی آن را باز میگذارد. این کار بسیار خطرناک است و ما را فراتر از حوزه سخنرانی فرانسوا اولاند میبرد که در آن گفت این اقدام فقط جرایم مربوط به تروریسم را در بر میگیرد. این خود گواه تغییر است. و دست بر قضا همیشه همین اتفاق میافتد. اول میگویند اقدامی برای مبارزه با تروریسم تصویب شده است و سپس آن را در مورد جرایم دیگری به کار میگیرند که هیچ ربطی به تروریسم ندارد.
ما بایستی اصل خاک را نیز به یاد داشته باشیم که مدتها در فرانسه برقرار بوده است. هر کسی که در خاک فرانسه متولد شود، تبعهی فرانسه است و از همان حقوق و مسوؤلیتهای شهروندان دیگر برخوردار است، حتا اگر دارای تابعیت دوگانه باشد.
گفتن این که این گروه از شهروندان فرانسه را میتوان از شهروندی محروم کرد، نابرابری را در میان شهروندان فرانسه آغاز میکند و اصلی بنیادی را نادیده میگیرد ـ اصل برابری را که در اساس شعار جمهوری قرار دارد. به علاوه، باتوجه به این که وحدت هدف اغلب تکرار شدهی دولت است، این اقدامی آشکار در جهت تفرقه است، زیرا تمام اشخاص متولد در فرانسه که دارای تابعیت دوگانه هستند احساس حاشیهای شدن خواهند داشت.
نکتهی آخر این که، قرار است این اقدام پس از گذراندن محکومیت به اجرا درآید. بنابراین، به آنها خواهند گفت: «حکم خودتان را گذراندهاید و از تابعیت فرانسه هم محروم هستید. بنابراین، نمیتوانید در خاک فرانسه بمانید و باید بروید.» اما کجا بروند؟ برای این که اگر کشور دیگرشان شکنجه، اعدام یا بدرفتاری میکند، آنها را نمیتوان به آنجا فرستاد. فرانسه هنوز این اصل را اجرا میکند که نمیتوان کسی را اخراج و به کشوری فرستاد که مجازات اعدام یا شکنجه را اجرا میکند. آنها را به کجا خواهیم فرستاد؟ این بحث جدی نیست. این اقدام علاوه بر این که مؤثر نیست، در عمل قابل اجرا هم نیست.
* یکی دیگر از نکات اصلاح در قانون اساسی گنجاندن وضعیت اضطراری در قانون اساسی است. دقیقاً چه چیزی گنجانده میشود؟ این چه خطری دارد؟
پاتریک بُدُوَن: در حال حاضر، دو اقدام استثنایی در قانون اساسی وجود دارد: اصل ۱۶ که اختیارات کامل را در شرایط فوقالعاده به رئیس جمهور میدهد ـ که ژنرال دوگل آن را طی جنگ الجزایر درخواست کرده بود ـ و طی حکومت نظامی (یا حمله) که بر اساس قانون عادی به ارتش میتوان اختیارات زیاد داد.
وضعیت اضطراری در قانون اساسی وجود ندارد. وضعیت اضطراری نتیجهی قانون ۱۹۵۵ است که طی جنگ الجزایر به آن رأی دادند. این قانون در حال حاضر چارچوب تقنینی بهنسبت نامناسبی دارد.
سه نکته را دربارهی وضعیت اضطراری باید خاطرنشان کرد: اول، نباید آن را با چنین عجلهای اعلام میکردند. دربارهی چنین اقدامی باید خوب فکر کرد. درحقیقت، فوری اعلام شد که در قانون اساسی گنجانده خواهند شد. هیچ ضرورتی برای چنین اقدامی با این سرعت نبود.
دوم، این پرسش مطرح میشود که آیا نیازی به گنجاندن وضعیت اضطراری در قانون اساسی است یا، برعکس، بایستی آن را از مجراهای قانونگذاری و بدون تبدیل آن به اصل قانون اساسی تصویب کرد؟ در غیر این صورت، این تصور پیش میآید که وضعیت اضطراری را میتوان اغلب اعلام کرد یا حتا دائمی کرد. چنین چیزی بسیار خطرناک است.
سوم، پیشنویس قانونی هنوز بسیار مبهم است. «وضعیت اضطراری در بخشی از خاک جمهوری یا تمامی آن در این موارد اعلام میشود: خطر فوری ناشی از حملههای جدی به نظم عمومی یا در صورت وقوع رویدادهایی که بهخاطر ماهیت یا وخامتشان، ممکن است به فاجعهی عمومی بیانجامند.»
خطرناکترین بخش در اینجاست: «خطر فوری ناشی از حملههای جدی به نظم عمومی.» «حملههای جدی» کدامند؟ جملهبندی این بخش با بیقیدی زیاد همراه است و میتواند به استفادهی تعمیم یافته از وضعیت اضطراری بیانجامد.
* همزمان با اصلاح در قانون اساسی، پیشنویس اصلاح در آیین دادرسی کیفری نیز در جریان است. چه چیزهایی در آن آمده است؟ آیا حقوق بشر در آن رعایت شده است؟
پاتریک بُدُوَن: نکتهی اصلی در آن این است که دادگاه عادی ـ که ضامن سنتی حقوق و آزادی است ـ از بسیاری مواردی که احتمال نقض حقوق و آزادیهای افراد میرود، حذف شده است.
چیزی که بیش از همه نگرانکننده است اختیاراتی است که به نمایندهی محلی دولت داده میشود. این نماینده فقط یک مقام اجرایی است و جزو قوهی قضاییه نیست. به او اختیارات مستقل میدهند مثل اختیار صدور دستور جستجو و حبس خانگی تا یک ماه. این اقدامات بسیار جدی هستند و آزادیهای فردی را محدود میکنند. بهظاهر، قرار است این اختیارات را بدون کنترل یا مجوز دادگاه اداری یا عادی به نمایندهی محلی دولت بدهند. این موضوع نگرانکننده است. بعد میتوان علیه این تصمیم در دادگاه اداری اعتراض کرد، اما پس از این که جستجو یا حبس خانگی رخ داده است. بدین ترتیب، این کنترل پس از وقوع انجام میشود و موضوع بسیار پرایرادی است.
به علاوه، اختیارات زیادی از قاضی تحقیق به دادستانی، یعنی به دادستان، منتقل میشود. این وضع بازتاب روندی در حقوق کیفری است که چند سالی است ملاحظه میشود. همین را میتوان دربارهی پلیس گفت. و بسیار روشن است که با چنین اقداماتی تروریستها دستگیر نمیشوند، بلکه شهروندان عادی هستند که به اشتباه در معرض جستجو یا حبس خانگی قرار خواهند داشت.
از مجموع ۳۰۰۰ جستجو که از ۱۳ نوامبر به بعد انجام شده، فقط ۱۰ مورد به رسیدگیهای قضایی منجر شده است. این میزان نشان میدهد که چه تعدادی از مردم بیمورد در این زمینه گرفتار هستند.
گذشته از این، وقتی وکلای دادگستری به حبسهای خانگی اعتراض میکنند، در بسیاری از موارد دولت ترجیح میدهد پیش از رسیدن موضوع به دادگاه، این دستور را پس بگیرد. خود این موضوع گواه آشکاری است بر این که دولت نمیتواند این دستور را توجیه کند.
* چه در فرانسه و چه در جاهای دیگر، مبارزه با تروریسم اغلب به برقراری اقداماتی میانجامد که بهطورِ جدی آزادیها را محدود میکنند. آیا نمونههای برعکس سراغ دارید؟
پاتریک بُدُوَن: متاسفانه خیر.
با برقراری وضعیت اضطراری، بعضی از آزادیهای اساسی نقض میشود. به علاوه، تجربه همیشه نشان داده که پس گرفتن این موارد بسیار سخت است. بنابراین، وضعیت اضطراری به واقعیت زندگی تبدیل میشود. ما دیدیم که در مورد قانون میهنپرستی در ایالات متحد آمریکا چه اتفاقی رخ داد.
فرانسه اکنون تفاوتی ندارد. فرانسه اولین کشوری بود که اقدامات استثنایی را برای مبارزه با تروریسم تصویب کرد. و اولین کشوری بود که جرم موسوم به «پیوستگی کیفری در رابطه با اقدام تروریستی» را اختراع کرد که تأثیر موجی داشت و در کشورهای بسیاری تصویب شد. در نتیجه، این جرم با بیقیدی بسیار در دادگاه تفسیر شده و منجر به صدور حکم بر اساس قصدِ صِرف و نه بر پایهی مدرک محکم شده است.
انباشت پی در پی قانونها در فرانسه، که به شکل قوانین اضطراری و اغلب در واکنش به حملهای که همان زمان رخ داده ارائه میشود، ادامه دارد، با وجود اینکه در ابتدا آنها را موقت اعلام میکنند. بیرون کشیدن یک کشور از وضعیت اضطراری رو به گسترش بسیار سخت است. و سرانجام در کشورهایی میمانیم که دمکراسی در آنها چیزی بیش از توهم نیست. زیرا این اقدامات از سر و ته دولت دمکراتیک میزنند بدون این که نتیجهای به بار آورند. فرانسه از سال ۱۹۸۶ به تصویب قوانین سرکوبگرانه افزوده است و با وجود این اقدامات تروریستی ادامه یافته است.
هم اکنون تمام امکانات حقوقی لازم برای دستگیری و سرکوب را در اختیار داریم. چیزی که کم داریم منابع است. بیانیهها و اقدامات دولت فقط گمراهکننده هستند. چیزی که مفید است ـ و این کار به میزان کمی انجام میشود و تنها نکتهی مثبت است ـ تخصیص منابع بیشتر به وزارت دادگستری و پلیس و تقویت خدمات مرتبط بهمنظور تلاش برای جلوگیری از وقوع اقدامات تروریستی است.
قضات تحقیقِ واحد ضد تروریسم به کمبودها اشاره میکنند. آنها میگویند بازپرس، دادستان، مأموران اجرای قانون و خدمات مناسب کم دارند. تقویت این نهادها امنیت مردم را تضمین میکند. بقیهی موارد در خدمت به بیراهه کشاندن و به خطر انداختن دمکراسی است. باید افزود که متاسفانه فرانسه اغلب بهعنوان نمونهای دیده میشود که کشورهای دیگر در تصویب اقدامات خود با شتاب دنبال میکنند. و وقتی از آنها بهخاطر تصویب اقداماتی که آزادیها را از بین میبرند انتقاد میشود، با بیخیالی پاسخ میدهند که فرانسه ـ کشور حقوق بشر ـ عیناً همان کارها را کرده است.