پنجشنبه 19 فروردین 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

تأملی در مورد یکپارچگی رژیم حاکم بر ایران، مهران رفیعی

مهران رفیعی
آیا در قرون معاصر هیچ رژیمی، خودکامه یا مردمسالار، موفق به تشکیل سیستمی کاملا یکدست شده است؟ نظامی که همگی مهره های اصلی آن کاملا همفکر و همراه شده باشند؟ تجربه ها به ما نشان میدهند که انسان ها با خاک رس تفاوتی اساسی دارند. با انتخاب مواد اولیه یکسان و کنترل رطوبت و حرارت کوره می توان میلیونها کوزه یکسان تولید کرد اما تاکنون هیچ سازمان سیاسی و یا عقیدتی نتوانسته با انسانها چنین کند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


واقعیت این است که نظام حاکم بر ایران دارای دشمان زیادی می باشد. این مخالفان طیف گسترده ای را تشکیل میدهند شامل مجموعه بزرگی از عناصر داخلی و خارجی. انگیزه های این افراد، سازمان ها و دولت ها گوناگونند و گاهی هم متضاد. و نیز میدانیم که این نکته فقط ادعای اپوزیسیون نیست بلکه موضوعی است که دغدغه اصلی صاحبان قدرت و بویژه شخص رهبر بوده و محور اصلی اکثر سخنرانی های او نیز می باشد. هرچند انگیزه برخی از دشمنان خارجی بی ارتباط با دلایل مخالفان داخلی نیست، اما این نوشته تنها به موضوع مخالفان داخلی میپردازد، مخالفانی که تعداد و تنوع آنها همواره رو به افزایش بوده است.

اگر این فرض ها را قبول داشته باشیم پرسشی در ذهن شکل میگیرد که نمی توانیم آن را ندیده بگیریم. با وجود چنین شرایطی، علت دوام این رژیم ناسازگار، ستیزه خو و غیر دموکراتیک چه بوده است؟ اهمیت این سئوال در این نکته است که برای تغییر و بهبود اوضاع بحرانی کشورمان چاره ای جز پیدا کردن پاسخی برای آن نداریم. برای تغییر دادن یک سیستم لازم است که آن را بدرستی بشناسیم، نظام را آن گونه که واقعا هست و نه به آن صورت که ادعا، تظاهر و یا آرزو میکند.

هر دو رهبر کنونی و پیشین این رژیم تلاش کرده اند که این نظام غیر متعارف را به صورت دستگاهی یکپارچه، استوار و مردمی معرفی کنند. اینان برای جا انداختن ادعای خود به هر روش و وسیله یی متوسل شده اند، مثلا سوء استفاده از باورهای مذهبی توده های محروم، حذف غیر خودی ها از دستگاه های قانونگذاری، قضاییه و اجراییه، محدود کردن آزادی بیان و تبدیل رادیو و تلویزیون ملی به یک بنگاه تبلیغاتی، استخدام انبوهی از مداحان متملق، ترویج فساد مالی و رشوه خواری و نیز تکیه بر دستگاه های متعدد امنیتی خشن و زندان های مخوف و بکار گرفتن شنکجه گران و خبرچینان دون صفت.
پرسش بعدی این است که آیا تلاش رژیم برای اثبات یکپارچی خود، موفقیت آمیز بوده است؟

با توجه به مخالفت سرسختانه حکومت با فعالیت سازمان های مستقل نظر سنجی، در شرایط کنونی امکان مراجعه به آرای عمومی وجود ندارد، پس ناگزیریم که پاسخ خود را از راه های دیگری پیدا کنیم.

خیزش دوم خرداد، جنبش سبز و نتیجه شبه انتخابات اسفند ماه گذشته از مهم ترین عواملی هستند که میتوانند به ما در یافتن پاسخ مان کمک کنند. بدون شک این حرکت های پیش بینی نشده و تکان دهنده ادعای رژیم خودکامه را به چالش کشیده اند. برخورد جنون آمیز رهبر نظام با معترضان شبه انتخابات سال هشتاد و هشت و اشاره های پایان ناپذیر او به آن خیزش فراگیر، تصاویر قابل تلاملی از انسجام نظام را بدست میدهند. هنگامیکه ایشان از بلندپایه ترین مهره های قبلی و کنونی دستگاه حاکمه به عنوان نادان، بی بصیرت و گاهی خائن نام میبرد، همگان متوجه شکاف ها و تضاد های ویرانگر درونی نظام میشوند. شکی نیست که علنی شدن هر روزه این برخوردهای سنگین گویای این حقیقت است که تلاش های پشت پرده خودی ها با شکست روبرو شده اند، تلاش هایی برای برای حل و یا سرپوش گذاشتن براختلافات درونی و حفظ ظاهر نظام.
پرسش بعدی این است که آیا گروه های اپوزیسیون از این شکاف ها به صورت یک فرصت استفاده میکنند و یا آنها را همواره نمایشی انگاشته و فرصت ها را می سوزانند؟

از نکات عجیبی که در بررسی موضع گیری گروه های مخالف نظام به چشم می خورد یکی هم این است که بسیاری از مخالفان افراطی رژیم، ادعای یکپاچگی آن را گویی پذیرفته اند، هر چند که این موضوع را به صراحت بیان نمی کنند. در نظر این افراد و سازمان ها تمام کارگزاران پیشین و کنونی جمهوری اسلامی همفکر و همدست بوده و هرگونه اختلافی بین آنها ساختگی و به منظور مردم فریبی طراحی و اجرا شده و می شوند. آیا براستی چنین است؟ پاسخ این سئوال هم مهم است چرا که تاثیر زیادی بر نحوه مبارزه ما با این رژیم ضد انسانی میگذارد.

برای اینکه جواب درست تری بیابیم اجازه دهید که این پرسش در قالب کلی تری مطرح شود. آیا در قرون معاصر هیچ رژیمی، خودکامه یا مردمسالار، موفق به تشکیل سیستمی کاملا یکدست شده است؟ نظامی که همگی مهره های اصلی آن کاملا همفکر و همراه شده باشند؟

تجربه حزب نازی در آلمان چنین موضوعی را انکار میکند، میدانیم که نزدیکان هیتلر بارها برای سرنگونی او اقدام کرده و بستختی سرکوب گشته اند. میتوان تصور کرد که طرح های دیگری هم وجود داشته که اجرایی و یا رسانه ای نشده اند.

و نیز میدانیم که از درون آن تشکیلات مفصل سازمانی، آموزشی و حزبی که استالین بنا کرد گورباچف بیرون آمد که نه تنها همگی آن نهاد ها را برچید بلکه منتقد بنیادی آن طرز تفکر و عمل نیز گردید.

ژنرال تیتو و دستیارانش دهها سال تلاش کردند تا ملتی جدید و یکپارچه خلق کنند و حاصل تلخ آن طرح را همگی شاهد بوده ایم.

حکومت کره شمالی هم وضعیت بهتری ندارد و کماکان مشغول پاکسازی، محاکمه و مجازات انقلابی اعضای اصلی حزب حاکمه است.

هر چند هنوز برخی از طرفداران سرسخت هیتلر، استالین و تیتو توطئه های خارجی و یا خیانت های داخلی را علت شکست آن طرح ها میدانند ولی تعداد و تنوع نمونه های شکست خورده مجالی برای تایید نظرات افراطی ایشان باقی نمی گذارد.

دامنه این بررسی را میتوانیم کمی گسترش دهیم و نگاهی هم به یکپارچگی سازمان ها و احزاب سیاسی در کشور های مردمسالار بیاندازیم. تونی بلر را در نظر بگیریم که برای مدت یک دهه نخست وزیر و رهبر حزب کارگر انگلستان بود و در چند سال اولیه از محبوبیت چشمگیری برخوردار. اما همین سیاستمدار پرطرفدار و کاردان نهایتا از طرف همکاران حزبی خود مورد حمله قرار گرفت و مجبور به استعفا گردید. بعدها او در مصاحبه ای اذعان کرد که اختلافات درون حزبی و فشارهای ناشی از آنها به میزانی بوده که او چاره ای جز توسل به مصرف الکل پیدا نمی کرده است.

در استرالیا نیز چندین نخست وزیر سرشناس مغلوب هم حزبی های خود شده اند و صندلی های ریاست شان را با تلخی ترک کرده اند و مشغول نوشتن کتاب خاطرات خود شده اند، مطالبی در باره خیانت ها و زد وبند های پشت پرده و خنجر خوردن های از پشت.

همه این تجربه ها به ما نشان میدهند که انسان ها با خاک رس تفاوتی اساسی دارند. با انتخاب مواد اولیه یکسان و کنترل رطوبت و حرارت کوره می توان میلیونها کوزه یکسان تولید کرد اما تاکنون هیچ سازمان سیاسی و یا عقیدتی نتوانسته با انسانها چنین کند. و فراموش نکنیم که بسیاری از خواهران و برادران دوقلو نیز از نظر سلیقه و عملکرد تفاوت هایی با هم دارند.

اگر توجه مان را به کشور خودمان و مشکل کنونی مان برگردانیم به موارد دیگری هم می توان اشاره کرد. در دوران پادشاهی پیشین هم وضعیت مشابهی برقرار بوده است. مثلا بیاد بیاوریم که تعدادی از برجسته ترین وزیران دوران پهلوی اول در زمان هایی مورد خشم پادشاه قرار گرفتند و بطور ناگهانی مقام شان را از دست دادند، برخی هم جان و مال شان را. در مورد پهلوی دوم هم مدارک زیادی از برخورد ها و تضادهای درونی دربار و دولت در اختیار داریم، از جمله کتاب خاطرات علم.

در زمان های پیشتر هم وضعیت چنین بوده است، تعداد شاهان و شاهزادگانی که توسط خویشان خود به قتل رسیده اند بیشمارند. حال که چنین است، یعنی در زمانی که نظام حاکم بر ایران گرفتار جنگ ها و رقابت های لاعلاج درونی است، چه باید کرد؟

بررسی این موضوع بماند برای نوشته بعدی ولی تا آن زمان یادمان بماند که هر سگ زردی الزاما برادر شغال نیست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016