گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
18 اردیبهشت» اسلامهراسی، تاریخیت و نواندیشی دینی، مصاحبه علیرضا شاهینمهر با سروش دباغ18 اردیبهشت» اسلامهراسی، تاریخیت و نواندیشی دینی، مصاحبه علیرضا شاهینمهر با سروش دباغ (بخش دوم و پایانی)
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آدمهای خاکستریِ سینمای فرهادی، سروش دباغشخصیت های فیلم های فرهادی، عموما خاکستری و متوسط الحال اند؛ نه قهرمان و اثیری اند و خوبی و نیکیِ مجسم و اسطوره ای و دست نیافتنی، نه یکسره از آنها زشتی و خبط و خطا سر می زند؛ بلکه به تعبیر حافظ خرقه ای تر دامن دارند و سجاده ای شراب آلوده.
از شنیدن خبر موفقیت فیلم « فروشنده» در جشنوارۀ امسال فیلم «کن» و دریافت جوایزِ بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه توسط شهاب حسینی عزیز و اصغر فرهادیِ نازنین، نظیر کثیری از هموطنانم، حقیقتا خرسند و دلشاد شدم. در دو نوشتار « نگاهی اخلاقی به "درباره الی"» و « تنگنای عدالت و فراخنای اخلاق»، از منظر خویش به دو فیلم درخشانِ « دربارۀ الی» و « جدایی نادر از سیمین» پرداخته ام.1 افزون بر این دو، « چهارشنبه سوری» و « گذشته» و در میان آثار اولیۀ فرهادی، « شهر زیبا» را بسیار می پسندم. در سینمای فرهادی، افزون بر تکنیک قوی و بازیِ تاثیر گذارِ عموم بازیگران، شخصیت پردازی ها و نحوۀ روایت داستان و دیالوگ ها خیلی خوب است و در جای خود می نشیند، به همین دلیل است که می توان به تماشای چندبارۀ فیلم هایی چون «دربارۀ الی»، « جدایی نادر از سیمین» و« گذشته» نشست و از دیدن آنها لذت برد. شخصیت های فیلم های فرهادی، عموما خاکستری و متوسط الحال اند؛ نه قهرمان و اثیری اند و خوبی و نیکیِ مجسم و اسطوره ای و دست نیافتنی، نه یکسره از آنها زشتی و خبط و خطا سر می زند؛ بلکه به تعبیر حافظ خرقه ای تر دامن دارند و سجاده ای شراب آلوده. به همین دلیل باور پذیرند و فی المثل، مخاطب می تواند خود را جای سپیده و امیر و پیمان و شهره در «درباره الی» و نادر و سیمین و راضیه و حجت در « جدایی نادر از سیمین» بگذارد و احوال و موقعیت آنها را عمیقا بفهمد، بدون اینکه لزوما دربارۀ آنها ارزش داوری کند. هر چه فرهادی از اولین اثر سینمایی خود، « رقص در غبار» فاصله گرفته و پیش آمده، حضورش در آثارش کمرنگ تر شده، بدین معنا که تلاش کرده تنها روایت گر و حکایت گرخوبی باشد و دقائق و ظرایفِ مناسبات و روابط انسانی را به نیکی به تصویر کشد، بدون اینکه، این تصویر کشیدن، متضمن ارزش داوری باشد و فلانی را بر کشد و بهمانی را فرو کوبد؛ که،« ما هیچ، ما نگاه»، و: من نیم شاکی روایت می کنم من ز جان جان حکایت می کنم بر همین سیاق، پس از تماشای فیلم « درباره الی»، بیننده می تواند تصور کند، «الی» که معلوم نیست اسم واقعی او الهام یا المیرا یا الناز است، برای نجات دادن بچه ها به دریا رفت و نتوانست آنها را نجات دهد و نهایتا غرق شد، و یا به سبب باور به « پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است»، پس از بادبادک به هوا بردن و تجربه کردنِ لحظات سرشار از سرخوشی و سبکباری در ساحل، به استقبال امواج دریا رفت و « پشت حوصلۀ نورها» دراز کشید و همنورد افقهای دور شد؛ برای هر دو تفسیر، می توان شواهدی در فیلم یافت. « سالها ما آدمکها بندگان تو/ با هزاران نغمۀ ساز تو رقصیدیم/ عاقبت هم زآتش خشم تو میسوزیم/ معنی عدل! ترا هم خوب فهمیدیم»2. از «چهارشنبه سوری» بدین سو، این سنخ مجادلات و «عصیان» گری ها از آثار فرهادی رخت بر بسته و به محاق رفته است. اصغر فرهادی تنها سینماگر ایرانی است که هم جایزۀ « اسکار» را دریافت کرده، هم از جشنواره های سینماییِ « کن» و « برلین»، جوایز معتبری را نصیب برده و در زمرۀ معدود سینماگران ایرانی است که در سطح بین المللی کار می کند و مخاطبان غیر ایرانیِ پیگیر و جدی نیز دارد. در عین حال، وی، به رغم توفیقات چشمگیر و رشک برانگیزش، همچنان در کار اندیشیدن و نوشتن و تولید آثار خلاقانۀ تازه است و به ادامه دادن ادامه می دهد. خوشحالم که هست و حضور دارد و در زمانۀ پر تب و تاب کنونی، تصویر غرورآفرینی از فرهنگ و سینمای ایران زمین برساخته است. ۱- نگاه کنید به: ۲- فروغ فرخزاد، شعر « عصیان( بندگی)»، دفتر عصیان»، مجموعه اشعار فروغ، آلمان، نشر نوید، 1368. Copyright: gooya.com 2016
|