پنجشنبه 31 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 شهریور» درگیری آشکار، فرهاد یزدی
6 اردیبهشت» امکان جدی و فوری جنگ، فرهاد يزدی
پرخواننده ترین ها

کودتا در عصر نوین، فرهاد یزدی

کودتای ترکیه بسیار نیم بند بود. نیم بندی کودتا، پرسش های بسیاری را مطرح می کند. این پرسش ها تا آنجا اوج گرفت که احتمال دست داشتن اردوغان برای تحکیم قدرت خود در داخل کشور، را نیز مطرح کرد. انجام کودتای "نمایشی" نظامی با این تعداد بازیگر موثر و سازمان های نظامی و امنیتی، نمی تواند انجام پذیر باشد. به احتمال می توان گفت که اردوغان با آگاه شدن از کودتای در حال انجام، آن را به جلو انداخته و از طرح و اجرای بسیاری از ملزومات یک کودتای دقیق تر جلوگیری کرد. کودتا اگر برق آسا در زمان کوتاه موفق نگردد و یا با خون ریزی گسترده همراه باشد، محکوم به شکست می باشد. حتا اگر هم کودتای ترکیه دقیق تر و گسترده تر از آنچه که شکل گرفت، می بود، بازهم نمی توانست موفق گردد. اردوغان پس از رسیدن به قدرت، خودمختاری در پیش گرفته و از این رو بر تعداد و تندروی مخالفان افزوده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مخالفان او پراکنده و طیف گسترده ای را تشکیل می دهند که در بسیاری از موارد بیش تر با یکدیگر اختلاف دارند تا با حزب سفید. این طیف دربر گیرنده گروه های دمکرات، هواداران اتاترک، هواداران گولان، چپ ها، کردها و لائیک ها می باشند. در میان مخالفان اردوغان احتمال کوچکی وجود داشت که به کودتا می پیوستند یا حتا آمادگی ورود به صحنه را داشتند. اما بخش بزرگی از جامعه ترکیه، از وی حمایت می کنند و در مقایسه از انسجام بیش تر و آمادگی بیش تر برای ورود به صحنه را داشتند. (۱)

پرسش اساسی این است که آیا کودتا در عصر نوین امکان پذیر است یا خیر؟ بالاترین فداکاری که هر انسان می تواند انجام دهد، آمادگی کشته شدن در برابر هدف می باشد. ارتش بر مبنای آمادگی افراد آن برای جان بازی بنا شده است. در جهان امروزی، دیگر کشته شدن در راه ایدئولوژی، حتا اگر بهشت و زندگی جاودانه در پس از مرگ را وعده دهد، خریدار چندانی ندارد. روزی ایدئولوژی و از آن میان مذهب، برای بحرک درآوردن توده های میلیونی، بسنده بود. بغیر از بخش عربی خاورمیانه، بخشی از شمال آفریقا و پاکستان، یعنی مناطقی که نتوانستند همپای جهان در راستای فرهنگی و علمی حرکت کنند تا شرف انسانی ریشه گیرد، محرک دینی برای ایجاد ارتش کافی نیست. نمی توان نقش مذهب بعنوان یکی از انگیزه های اصلی هر نیروی مسلح را رد کرد. اما بعنوان یگانه انگیزه که خمینی در جنگ با عراق تلاش می کرد تثبیت نماید، کاری که امروز داعش در پیش گرفته، به استثنای بخش کوچکی از جهان اعتباری در روزگار ما ندارد. ایدئولوژی بمعنای حل کننده تمامی مسایل بشری، در طبیعت خود مهاجم است. حال اگر ایدئولوژی که باید مهاجم باشد، در راه و از پشتیبانی نیروی الهی نیز بهره مند باشد، از توان تهاجمی و تخریبی مضاعف برخوردار خواهد شد. خاورمیانه امروز با چنین مسئله ای روبروست. اما در سایر نقاط جهان، انگیزه های انسان آزاده امروزی، پاسداری از سرزمینی است که ملت درآن زندگی می کند، استقلال به معنای اختیار عمل در راه منافع ملی (۲) و حفظ آزادی و ارزش هایی است که ملت برآن ارج می نهد و از آن میان مذهب، می باشند. برخلاف ارتشی که برپایه ی ایدئولوژی بنا شده، ارتشی که وسیله ملت و برای ملت شکل گرفته، به مقدار زیادی انگیزه های تجاوز به دیگر کشورها را مهار کرده است. آن ارتش بخودی خود مهاجم نیست و پوسته آن دفاعی تا تهاجمی است. نمونه ی نظام اسلامی و ایران پیش روی ماست. چون نظام بر مبنای ایدئولوژی اسلامی بنا شده، بخودی خود مهاجم است. از یکسو چون در ایران زاده شده و عامل ملت پابرجاست، نمی تواند تهاجمی باشد. از این رو ماجراجوئی های نظام اسلامی در خارج از مرزها، هیچگاه مورد استقبال عمومی قرار نگرفت. هر چقدر لعاب مذهبی آن را پررنگ کردند، بازهم اثری نبخشید.

ارتباطات سریع و منابع بی شمار پخش خبر، سد بزرگی است که برخلاف گذشته که با فتح تنها مرکز پخش خبر که رادیو و تلویزیون دولتی بود، گام بسیار مهمی برای موفقیت کودتا برداشته می شد. از یاد نباید برد که ارتش هر کشور بخشی از ملت آن می باشد. بدون تضادهای شدید داخلی در کشوری، امکان کودتا مطرح نمی شود. بهمان اندازه نیز این تضاد در نیروهای مسلح هر کشور مجبور است که پا گرفته شود. شاید بزرگ ترین دلیل شکست این کودتا و یا هر کودتای دیگر در عصر ما، آشنائی و خو گرفتن نیروهای مسلح با وظایف خود می باشد. هر ارتشی هر قدر هم با انضباط، دیگر بسادگی از دستورات صادره، چشم بسته اطاعت نمی کند. در واقع، امروزه برای گسترش انضباط در نیروهای مسلح تا حدی که آماده جنگیدن و کشته شدن را داشته باشند، راهی بجز آشنا کردن فرد فرد پرسنل با اصول زیر ندارد: (۱) کانون وفاداری و فرماندهی قانون اساسی است و نه فرد یا افراد، (۲) وظیفه روشن هر فرد در نیروهای مسلح، دفاع از ملت و یکپارچگی سرزمینی که در آن زندگی می کنند است و (۳) تثبیت حقوق هر فرد در نیروهای مسلح. امروزه پاسداری از ملت و حقوق آنان بالاترین انگیزه جنگیدن را برای نیروهای مسلح فراهم می کند. نیروهای مسلح، برخلاف گذشته، به مقدار زیاد کاربرد خود را در حفظ و حمایت از حکومت و یا نظام از دست داده اند. در این برهه از تحول فرهنگی جهان دیگر نمی توان به سادگی فرمان آتش به سوی ملت را بدون در نظر گرفتن واکنش سربازان، صادر کرد. دورانی که تلاش می شد با شست و شوی مغزی همگان و از آن میان سربازان، که با مهار انحصاری خبر و تبلیغات انجام آن میسر می شد و آنان را آماده کشته شدن و کشتن می کردند، سپری شده است. امروز، هر جنگده ای باید درک کند که برای چه آماده کشته شدن است. از چه دست آوردی دفاع می کند. لنین ها، استالین ها، هیتلرها، پینوشه ها، صدام حسین ها و خمینی ها قادر به کشتار فله ای ملت نیستند زیرا پیروانی که کورکورانه آماده پذیرش دستورات آنان باشند، را دیگر در اختیار ندارند. از این رو خودکامگان، هر روز برای ماندن در قدرت مجبور هستند که تکیه بر مزدوران چه داخلی و خارجی زنند. بیهوده نیست که خودکامگان تلاش می کنند وفاداری نیروهای مسلح را با تطمیع و آزاد گذاشتن دست آنان برای چپاول، خریداری کنند. قذافی به مقدار زیادی بر حمایت مزدوران خارجی تکیه کرده بود. (۳) همان طور که امروز حکومت عربستان + متحدین بر آن تکیه می کنند.

البته بالاترین درجه ی فداکاری که نثار جان است، در جوامع دمکرات (۴) که از حقوق انسانی و آزادی بمعنای حکومت قانون، برخوردار هستند روشن تر دیده، درک و قابل اجرا می باشند. هرچه در جامعه ای حقوق انسانی و آزادی با سادگی بیش تر بتواند لگد مال گردد، در آن صورت نیاز به محرک های دیگر مانند مذهب و ناسیونالیسم کور و منحرف شده، افزایش می یابد. برای شرکت موثر ملت در جنگ که با خون و سرمایه خود اجرای آن را ممکن می کند، نه تنها دلیل شرکت در جنگ برای ملت و سربازان باید روشن باشد، بلکه فرآیند آن نیز باید بر مبنای ارزش های جامعه به دست آمده باشد. حتا در جنگ های تهاجمی که بنا به طبیعت خود چند دستگی در جامعه بوجود می آید، فرآیند قانونی شرکت در جنگ، برای حفظ انضباط کافیست. میل فردی و یا گروه کوچکی از خودی ها، کافی نیست.

ارتش نوین برای برقراری انضباط که چارچوب نگاه دارنده هر نهاد جنگنده می باشد، نیاز دارد و باید قادر باشد که ارزش های جا افتاده در جامعه را، بر آن نهاد حاکم کند. نیروی جنگنده اگر با دستورات مغایر با ارزش جا افتاده در جامعه روبرو گردد، از آن با درجات مختلف سرپیچی خواهد کرد. بسخن دیگر انضباط در آن ارتش نمی تواند برقرار گردد. امکان کودتا در کشور دمکرات، چون با ارزش جا افتاده تغییر حکومت از راه صندوق رای و آنهم با آرامش مغایرت دارد، امکان پذیر نیست. حتا اگر اقلیت کوچکی در بالا ترین رده های نظامی (که آن نیز امریست با احتمال بسیار کم) خواستار آن باشند. در دنیای امروزی، به استثنای بخشی از آفریقا، چند سرزمین عربی و شاید هم پاکستان و کره شمالی، مشگل بتوان سرزمینی را یافت که کودتای نظامی بختی برای پیروزی داشته باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس:
۱ - البته، اردوغان از شکست کودتا برای دستگیری و اخراج بسیاری از مخالفان خود که نمی توانستند با کودتا رابطه ی مستقیم داشته باشند، مانند قضات و معلمان سود برد.
۲ - استقلال در تضاد کامل با خارجی ستیزیست. استقلال حرکت در راه منافع ملی و از آن میان ایجاد اتحادهای اقتصادی و سیاسی و نظامی می باشد.
۳ - شاهد بودیم که مزدوران خارجی در هنگام لزوم، نتوانستند کار موثری انجام دهند.
۴ - که همزمان از بالاترین سطح درآمد نیز برخوردار می باشند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016