شنبه 23 مرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

یک ارزیابی کوتاه حول مبرات و مضرات شبکه‌های اجتماعی، فریبا عادل‌خواه

فریبا عادل‌خواه
شبکه‌های اجتماعی به خودی خود نه راه فلاح است نه ماتم‌سرا و به قولی این شبکه‌ها در ذات خود ندارند عیبی اگر هست از کاربری ماست! که این یکی بی‌مدیریت مرتفع نمی‌شود... با ظهور شبکه‌های اجتماعی، راهی پیدا شده برای اختیاری آمدن و نشستن در کنار هم به‌دور از کار و یا روابط خانوادگی

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چند دهه ای است که روابط اجتماعی در کشور بویژه در نبود احزاب و انجمن های سیاسی اجتماعی، تحت تاثیر سر پوش زخیمی است که تارو پودش را مشکلات اقتصادی از طرفی و بحرانهای سیاسی با چاشنی ایدئولوژی، و اخلاقیات موروثی، خانوادگی و دینی از طرف دیگر تنیده است.

در واقع سالها با جنگ و سالهای بیشتری را با تحریم و ترس از دیگری ونیزاز خود سپری کردیم، و همزمان دستگاه حاکمه با تکیه بر اخلاقیات و دین و یا رویکردی ازاین هردو، سعی در کنترل جامعه و مدیریت ان داشت.

نتیجه انکه سالهاست صبحدمان به قصد تنازع بقا، به خیابانی می زنیم که سکون و قراری ندارد. و شب هنگام، برای آرامش به اغوش کانون خانواده روی می اوریم، که توانش محدود است و نیازش نیز، و تمام انرژی خود را وقف سرمایه گذاری در ان کرده ایم، تمام هم و غم ما، حراست از چار دیواری ان شده، و همه افتخار ما ابراز اعتبار و بزرگی اش که در محدوده رقابتهای قومی و فامیلی خلاصه میشود.

چه جای تعجب که دل به عروسیهای افسانه ای هفت شب و هفت روز بستیم، و مهریه های انچنانی طلب کردیم و تمام سرمایه مادی خود را هزینه جگر گوشه هایمان، تا به هر قیمت فقط گفته باشیم که ما هم سری میان سران داریم...

سالهای بسیاری میان دو محراب مقدس، خانواده و کار گذشت، چرا که میان اختناق سیاسی و بن بست اقتصادی، چشم انداز و عافیت دیگری نبود.

همزمان از آزادی گفتیم و نوشتیم، بویژه آزادیهای سیاسی اما به نوعی در سرابش زندگی می کردیم.

امروز همچنان در نبود احزاب و فعالیتهای سیاسی اما به نظر حال و روز دیگری داریم و روابط اجتماعی ما جانی دیگر گرفته است، حتی اگر مشکلات تازه ای را نیز با خود به همراه اورده باشد!

به عبارتی به لطف شبکه های اجتماعی یک شبه همه به نوعی به بازوی رسانه تبدیل شدیم و یک شبه همه به عامل مبادله خبر و خبررسانی در پشت دستگاههای مبایل و کامپیوتر خود تبدیل گشته ایم.

چنان از در و دیوار برای ارسال به اینستا گرام عکس میاندازیم که از لذت دیدن فراموشمان شده! وچنان به نقل و انتقال خبر مشغولیم که دریغ از یک ثانیه تامل برای اهمیت مطلبی که بی مهابا روان میکنیم و اثری که احتمالا می گذارد... گوئی قصد قربت عمل را توجیه میکند!

خبر رسانی و خبر گیری دیگر زمان و مکان نمی شناسد و بسان زلال آبی است که از هر سوراخی رخنه می کند. میخواهد وسط یک کار اداری باشید یا در دل بازار، در هنگام خرید و یا در عبادت، در مترو، در خودرو شخصی، در اتوبوس، مدرسه و یا مسجد، میان دعوای نمایندگان مجلس، هنگام صرف ناشتائی و یا افطار، در میهمانی، در حریم خصوصی و یا باز در دل شب و در رختخوابی گرم و لطیف خوابیده باشید ...

شبکه اجتماعی است دیگر! تقصیر او نیست زیرا به لطف اجتماعات بشری است که حیات دارد و به دست انهاست که وسیله ارتباطشان شده! چه جای تعجب که شبیه انسانها باشد و متاثر از خوبیها و بدیهایشان، زشتی ها و زیبائی هایشان؛ پستی ها و بلندیهایشان، سادگی و ذکاوتشان و در یک کلام سعی و خطایشان
در واقع شبکه های اجتماعی هم یک وسیله است که خارج از حرکت و توان ما کاری از انها ساخته نیست. اچار فرانسه را هم که باشد باید با دست بگیری و کمی برایش وقت و نیرو بگذاری، توان چرخیدن ازا ن او نیست.

به عبارتی دیگر، شبکه های اجتماعی به خودی خود نه راه فلاح است نه ماتم سرا و به قولی این شبکه ها در ذات خود ندارند عیبی اگر هست از کاربری ماست! که این یکی بی مدیریت مرتفع نمی شود.

اماهر چه عیوب این شبکه ها باشد، به اعتبار حضور چند میلیونی ما در راسته بازار پر رفت و آمد آن، به نظر اتفاق جدیدی افتاده است که در وصف آن شاید بتوان از "عدو" یاد کرد که امید می رود سبب خیر گردد اگر... !

در واقع اتفاقی در دل روزمرگی میان مکان کار ما و محدوده خانه افتاده است! اتفاقی که مجالی آفریده میان این هر دو محراب اجتناب ناپذیر زندگی که انسانهارا در انحصار خود گرفته و پایبند بایدها و نباید ها میکند.
با ظهور شبکه های اجتماعی، راهی پیدا شده برای اختیاری آمدن و نشستن در کنار هم بدور از کار و یا روابط خانوادگی، حتی اگر در امتداد ان صحبت کنیم و حتی اگر وسیله امرار معاش عده ای شده باشند.

پدیده شبکه های اجتماعی فرصتی است برای گفتگو بدون صرف هزینه، البته به غیر از وقتمان، وبا کوله بار ساده ویا پیچیده ای که هر یک داریم و به قصد قربت، برای گفتن از هر دری که بخواهیم، بدون نشان دادن قد و قامت خود یا مکانی که اشغال میکنیم میخواهد تنگ باشد یا گشاد، مجلل باشد یا محقر، خالی باشد یا پر... بویژه اینکه عکس پروفایلت هم میتواند فتو شاپ باشد و یا چشم اندازی از یک نمای خیالی.

مهم این نیست که چگونه باشیم، مهم بودن است در هر لباسی و هر جا که باشیم، و در هر زمان، و همین نیز یکی از عوامل رشد و گسترش این شبکه هابه نظر می رسد.

بودن برای چه؟ برای گفتن و تعامل با غیر که یکی با حربه شعر، دیگری با سیاست وارد میدان می شود؛ یکی با هنر، دیگری با کیاست؛ یکی با کلام دینی، دیگری با عرفان و سخاوت؛ یکی با طنز دیگری با جدیت...

هر کسی از هر جائی که هست و از همانجائی که نشسته میگوید و به هر طریق مخاطبی می یابد، تا لحظه ای در کنار همه و مثل همه بگوید، تا توشه ای برگیرد و یا از خود جدا شود که شاید از تنهائی دورانش بکاهد و توان مقابله با فشار زمانه و اندوه پژمردگی را بیابد.

به عبارتی در وصف شبکه های اجتماعی هم مثل زمان اختراع تلویزیون باید گفت، "شهر فرنگ دیگری است، از همه رنگ دیگر ایست" و انتظار معجزه از ان نمیتوان داشت.

هر چه گستره بیم و امید این وسیله جدید ارتباطی و این شبکه های اجتماعی باشد ، حیاتش به دست ماست و به اعتبار مطالبات و نیز حضور ماست که گسترش می یابد. اما فراموش نکنیم که ما همان انسانهائی هستیم که سالها اسیر سر پوشمان بودیم، و چه سخت مشغول و گرفتار چاردیواری اختیاری و نیز معاش خود بودیم! و چه جای تعجب که سخت باشد برایمان امروز در کنار یکدیگر نشستن از خود گفتن و گوش به سخن دیگری دادن، اشنا شدن با مطالبات هم و نیز تحمل همدیگر.

گفتم سخت! نه! کمی بیشتر است به نظر! توانی فوق العاده می طلبد! صبر وصبوری می خواهد. و در عوض این شبکه ها تجربه ای است که در ان واحد که از دانسته های یکایک ما بهره می برد، آموزش اجتماعی زیستن را میدهد، یعنی احترام به حق و حقوق دیگران، به حق گفتن، به شنیدن، به تعامل با دیگری، و همزمان درس مقابله با انحصاراست، با مردرندی، با افراط و تفریط، وبا یکه تازی...

با چند حرکت ساده میشود دوربین مبایلتان را به کار انداخت و برنامه تلگرام را وارد کرد، اما بعید میدانم به همین سادگی بتوان درس با هم زیستن فارق از نهاد خانواده و کاررا به جامعه ای که در زیر سر پوش زخیم فشارها و کنترل اخلاقی چندین دهه را سپری کرده آموخت. اگر مدیریت خانه با تکیه به روابط عاطفی میسر میشود، و مدیریت فضای کار با تکیه به نیازو ضرورتهای مادی، وادی شبکه های اجتماعی، که انسانها را از نسلها و از طبقات مختلف، با پیشنه های متفاوت و از مکانهای دور و نزدیک در کنار هم می نشاند قانونمندی دیگری می طلبد. قانونمندی که به قیمت بحثهای سنگین، دلخوریهای زیاد، تجزیه و باز ترکیب گروهها، دعواهای لفظی و گاها خشن، نوشته می شود.

شاید به همین دلیل است که بیشتر خبر رسان هستیم در این شبکه ها و کمتر وقت پاسخگوئی به مطلبی را می یابیم، البته فارغ از لایک زدن که نمیدانم بشود اسمش را پاسخ گذاشت! شاید به همین دلیل باشد که نوبت مشاعره پر طرفدار تر از زنگ بحثهای اجتماعی و سیاسی است. شاید باز به همین خاطر باشد که بازار استیکر های جانم و عمرم و چاکریم و نیز گل و بلبل های رنگارنگی که در حد و قواره های نامعقول صفحه کامپیوتر را پر میکنند، و به تعداد نجومی تزئین کننده مطالب کوتاهمان میشود، اینچنین داغ است!

چطور میتوان توضیح داد که بر عکس پیام لطیف خروارها استیکر رنگین که چپ و راست برای هم روان میکنیم، کمتر تاب تحمل نظر مخالف را داریم، با یک کلمه پس و پیش، جوش اورده، به فحاشی مخاطبمان می نشینیم، ویا انگشت دیلیتمان همیشه فعال است و براحتی بدون نیاز به توضیح دست به ریمو کردن رقیب میزنیم!

اهمیت شبکه های اجتماعی درواقع به ساختار فضای گفتمانی است که بدور از کنترل سیاسی و فارغ از انحصار حوزه شغلی و محدوده خانوادگی ایجاد کرده است. سخنان چند روز پیش اقای رئیس جمهور نیزبا اشاره ای کوتاه به این پدیده نو ظهورتائیدی بود به نفوذ و اعتباران. در واقع این شبکه ها یک فضای تنفسی و چالشی جدید است که در نبود فعالیتهای صنفی و سیاسی، جای خالی انها راتا اندازه ای پرکرده اندو به این ترتیب، و بدون انکه انتظار معجزه داشته باشیم، به یکی از اجزای مهم جامعه مدنی تبدیل شده اند و نیز به عاملی در مسیر رشد و باروری ان. زین پس دیگر مدیریت مقابله با افراط گرائی و انحصارحاکم در این شبکه های اجتماعی و یا حاصل زدو بندهای درونی انها، بدست کاربران قبراق این سرا خواهد بود اگر... اگر به حیات ان پایبند باشند و نیز اگر انرا ضامن آزادیهای خود بدانند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016