سه شنبه 13 مهر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

داخل نشينان و خارج نشينان، كداميك محق ترند؟ ف. م. سخن

ف. م. سخن
بحث داخل نشينان و خارج نشينان بحث تازه اى نيست. داخل نشينان، معتقدند كه خارج نشينان از دور دستى بر آتش دارند و شرايط داخل كشور را درك نمى كنند. خارج نشينان هم دائما اين سركوفت ها را تحمل مى كنند، و صد البته به كار خود براى دستيابى به اهدافى كه در نظر دارند ادامه مى دهند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اما دل ها چركين است. اين هم يكى ديگر از مواردى ست كه ما به جاى تمركز بر هدف مشترك، به خاطرش به جان يكديگر مى افتيم و دوستى ها و همبستگى ها را تبديل به خصومت و دشمنى مى كنيم. طبيعتا كسى كه بيشتر از همه از اين نوع درگيرى ها شاد مى شود، حكومت اسلامى حاكم بر ايران است. بعيد هم نيست كه خودِ حكومت، با زيركى بر آتش اين نوع درگيرى ها بدمد.

gooya0358.JPG

گناه اين نوع برخوردها، بر گردن سازمان ها و احزاب سياسى ست. سازمان ها و احزابى كه به جاى آموزشِ تاكتيك هاى همكارى و تمركز بر هدف مشترك و جزيياتى از اين قبيل، تنها به دادنِ شعارهاى كلى و دهن پركن اكتفا مى كنند. در چنين شرايطى، كلى گويى هاى هزار بار تكرار شده، نه تنها كمكى به همبستگى مردم نمى كند بلكه باعث ملال و انزجار مى شود.

داخل نشينان و خارج نشينان، بايد مكمل يكديگر باشند. نه الف جاى ب را مى تواند بگيرد، و نه ب جاى الف را. هر كدام از اين ها امكانات و محدوديت هايى دارند كه بايد با امكاناتِ طرف مقابل، خلاء محدوديت ها را پر كنند.

داخل نشينان، گرفتار سانسور عقايد ند. گرفتار عدم انتشار حقايق اند. خطر هميشه بيخ گوش آن هاست و نمى توانند با آسودگى حرف دلِ خود را بزنند.

اين وضعيت، انسان را اندك اندك و بدون آن كه خود بداند و بخواهد، تخريب مى كند. وجهه ى سياسى و اجتماعى او را از ميان مى بَرَد. به تدريج از او انسانى فرصت طلب مى سازد كه براى دستيابى به اهداف بزرگ، دائما در صدد دستيابى به اهداف كوچك و بى اهميت، آن هم به بهاى بسيار گزاف است.

چنين انسانى، اندك اندك، در مقابلِ ديگرانى كه روش او را نقد و نفى مى كنند موضع مى گيرد و او را به توجيه دائمى وا مى دارد. اين توجيه كم كم تبديل به خط سياسى او مى شود و حتى دستيابى به كشورى بدون سانسور و بدون سركوب را غير ممكن تلقى مى كند.

او رضايت مى دهد كه روسرى بر سر زنان باشد ولى خيلى سفت و سخت نباشد. او رضايت مى دهد كه نوعى خاص از موسيقى ممنوع باشد، اما براى نوع ديگر آزادى وجود داشته باشد. او رضايت مى دهد تصوير ساز و تار و ويولن نشان داده نشود، ولى خودِ موسيقى از رسانه هاى داخل ايران به گوش برسد. او رضايت مى دهد كه روحانى بر سرِ كار باشد، ولى فلان تندرو بر سرِ كار نيايد.

هر كس هم در خارج از ايران، بر خلاف اين نظر سخنى بگويد، از نظر او خارج نشين بدون دردى ست كه نمى فهمد اوضاع داخل از چه قرار است و همين آزادى هاى كوچك براى جوانان چقدر اهميت دارد.

كليّت اين طرز تفكر، بعد از چند سال، تبديل به خط مشى سياسى مى شود كه مثلا حمايت از اصلاح طلبان به هر قيمت، راى دادن به امثال رى شهرى و درى نجف آبادى به هر شكل، نمونه هايى از آن است كه آخر و عاقبت اش به نااميدى و ياس و -بدتر از همه- از آن ورِ بام افتادن و راديكال ترينِ راديكال ها شدن منجر مى شود.

داخل نشينان، اما مشكلات داخل را «لمس» مى كنند. آن ها نيازى به دريافت قيمت ارزاق عمومى از طريق اينترنت ندارند كه بخواهند با آن گرانى را درك كنند. آن ها با گرانى زندگى مى كنند. آن ها با سركوب زندگى مى كنند. آن ها با محدوديت هاى بسيار زندگى مى كنند. آن ها مى توانند با وجودِ تمامِ اين محدوديت ها، به انحاء مختلف، كه جان شان به خطر نيفتد و دچار گرفتارى نشوند، زبان حال ملت باشند. منعكس كننده ى دردهاى بى پايان ملت باشند.

خارج نشينانِ امروز، خارج نشينان چهل سال پيش نيستند. در گذشته، نشريه ى اطلاعات بين المللى، هر دو هفته يكبار به فلان كتابفروشى در فلان شهر و در فلان كشور مى رسيد و بايد راهى طولانى طى مى كردى كه به اين نشريه كه مطالب اش كهنه شده بود و خبر خاصى هم در آن مندرج نبود دست پيدا كنى. بعدها كيهان هوايى از طرف حكومت منتشر شد كه براى خريد آن بايد هزينه مى كردى. همين طور براى خريدن كيهان لندن، و نشريات حزبى و سازمانى و خبرى خارج از كشور اولا بايد محل فروش آن ها را پيدا مى كردى، بعد هم با صرف هزينه و وقت آن ها را تهيه مى كردى. اخبار اين نشريات نيز اغلب كهنه و بيات بود. امروز ديگر مثل چهل سال پيش نيست. خارج نشينان از طريق اينترنت، آن قدر اطلاعات و نظر و خبر دست اول در اختيار دارند كه گاه بيشتر از آنان كه در داخل هستند و دست شان از اينترنت سريع و بدون فيلتر كوتاه است اخبار دست اول را مى دانند.

اين موضوع، هم خوب است، و هم گمراه كننده. به خاطر وجود اينترنت و شبكه هاى ماهواره اى، فردِ خارج نشينى كه دائما پاى اين نوع دستگاه هاست به تدريج دچار اين ذهنيت مى شود كه در داخل ايران است و همه چيز را مى داند.

اما اين اشتباه است. او بسيارى چيزها مى داند، و بسيارى چيزها هم نمى داند؛ چيزهايى كه داخل نشينان با پوست و گوشت و استخوان خود آن ها را حس مى كنند. خارج نشينان، به خاطر نداشتن محدوديت و نبودن خطر در محيط زندگى شان، راه حل هاى راديكال توصيه مى كنند كه اغلب، انجام پذيرفتنى نيست.

دامنه ى اين داستان گسترده است و نيازى به طولانى كردن كلام نيست. اين درك بايد به وجود آيد كه داخل نشينان و خارج نشينان از وجود هم بهره مند شوند و يكديگر را تكميل كنند. خارج نشينان راه حل هايى ارائه ندهند كه امكان عملى كردن آن ها در داخل نباشد و به قول معروف از راه دور، و در كنج امنيت، اشخاص ساكن ايران را به طرف خطر، آن هم خطر بى فايده هل بدهند. اين كار مذموم و ناپسند است.

اما داخل نشينان نيز در دوران ترصد، و منتظر فرصت مناسب بودن، بايد مراقب استحاله ى تدريجى خودشان باشند و خواسته هاى عمده و اصلى شان را براى دستيابى به خواسته هاى موضعى و موردى فراموش نكنند.

دردِ هر دو طرف يكى ست: دردِ ايران! هدف هر دو طرف يكى است: آزادى و سعادت ايران!

و به گاهِ به جنبش در آمدنِ مردم، داخل نشين و خارج نشين پا به پاى هم به راه مى افتند؛ همانند سال ٨٨.

جدال داخل نشينان و خارج نشينان تنها به نفع حكومت مستبد و تبه كار تمام خواهد شد. بايد از افتادن در اين دام احتراز كرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016