دوشنبه 1 آذر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

هویت سیال ایرانیان در گهواره ایران زمین، حمید آقایی

حمید آقایی
هویت ایرانی همان آهنگ خاصی است که ایرانیان با تطابق خود با شرایط جدید پس از ورود بیگانگان به کشورشان، همواره نواخته‌اند و به واسطه آن توانسته‌اند تعادل خود را حفظ کنند. هویت ایرانی، نحوه سازگاری ایرانی با شرایط جدید است، نحوه نواختن آهنگ زندگی و حفظ روحیه خود. این هویت را نه صرفاً مذهب شیعه و یا اصولاً اسلام، و نه صرفاً تاریخ باستان این کشور، نه زبان فارسی و نه نژاد آریایی رقم می‌زنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تجمع هزاران نفر در اطراف آرامگاه کورش در پاسارگاد کنتراست قابل تاملی با تجمع میلیون ها نفر در اطراف حرم حسین ابن علی امام سوم شیعیان در کربلا به نمایش می گذارد. تجمعاتی که امسال با فاصله کوتاهی برگزار گردیدند. اگرچه تجمع مردم در پاسارگاد خودجوش بود و راهپیمایی کربلا کاملا از طرف حکومت جمهوری اسلامی سازماندهی شده بود، اما در هر حال این واقعیت را نیز نباید فراموش کرد که از میان میلیونها زائر حرم امام حسین قطعا عده بیشماری هستند که بخاطر اعتقادات مذهبی خود تن به سفر پر مخاطره به عراق و کربلا می دهند.

شاید تنها نقطه مشترک بین این دو تجمع، جستجو در حوادث تاریخی و گذشته های بسیار دور برای یافتن منابعی جهت بازتعریف هویت خود و به اعتبار آن دست یابی به معنای خاصی برای زندگی و یافتن نوعی آرامش و تعادل باشد. تلاش و جستجویی که بویژه در شرایط پر تلاطم و نامعلوم کنونی، در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی دهه هاست که کمر به نابودی تاریخ ایرانِ قبل از اسلام بسته از اهمیت ویژه ای برخوردار است و پیگیرانه تر دنبال می شود.

پرسش اصلی اما این است که آیا اینگونه جستجوها می توانند خواست بخشی از مردم را که در پی یافتن هویت تاریخی و فرهنگی خود هستند پاسخگو باشند؟ و اساسا، چگونه تاریخ یک ملت و یا قوم می تواند منابع الهام بخش برای کشف و یا تعیین هویت در اختیار جویندگان خود قرار دهد؟ اصولا هویت چیست و چگونه می توان آنرا تعریف نمود؟ آیا می توان به اعتبار آداب و مراسم خاص، تاریخ و یا عقاید مذهبی مشترک دامنه و مرزهای هویت یک ملت را تعیین و مشخص نمود؟‌ با وجود همه این پرسشها اما در این حقیقت نمی توان شک داشت که جستجو و باز تعریف هویتِ خود، حق هر انسان، هر ملت و یا هر قومی است. هویتی که به اعتبار آن معنا و هدف زندگی مشخص، و رمز بقای هر فرد و ملتی نوشته می شود. هویتی که او بر مبنای آن خود را از دیگران متمایز می سازد.

تاریخ انسان اما نشان می دهد که هویت، مانند شناسنامه فرد نیست، که زمانی که ثبت گردید دیگر قابل تحول و تغییر نباشد. همراه با تحولات اجتماعی و تداخل مداوم مرزهای جغرافیایی و فرهنگی، هویت های فرهنگی، سیاسی و ملی نیز متحول گردیده اند. بگونه ای که جامعه ای که به هویت و عقاید و آداب خود عادت کرده بود، با پا گذاشتن به مقطع جدید و یا مواجه با فرهنگ های بیگانه، مجبور گردیده است که خود را باز تعریف نماید. باز تعریفی که نقش مهمی در بقای آن جامعه بازی کرده است.

واقعیت مهم این است که با وجودی که همه جوامع انسانی از این قانونمندی عام پیروی کرده اند، اما هرگز از یک الگوی واحد برای کشف و یا باز تعریف هویت پیروی نشده است. برای مثال در اروپای امروز، ما شاهد دولت-ملت هایی هستیم که هویت های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و زبانی خود را حتی قبل از شکل گیری دولت-ملت های شناخته شده امروزی در اختیار داشته اند. نژاد و فرهنگ و زبان فرانسوی حتی قبل از تشکیل کشور امروزی فرانسه وجود داشته است، همانطور که نژاد و فرهنگ و زبان ژرمن قبل از تشکیل ژرمانی (آلمان) امروز وجود داشته اند.

اما در مورد ملت امریکا داستان شکل گیری یک هویت و ملت جدید بگونه دیگری پیش رفت. به این معنی که قبل از شکلگیری و ظهور ملت جدیدی بنام امریکا، آنطور که امروزه می شناسیم، نژاد، فرهنگ و زبان امریکایی وجود نداشت. ملت جدید امریکا در دامن جنگهای استقلال (۱۷۷۵-۱۷۸۳)، که مهاجرین مقیم این قاره علیه کشورهای مبدا خود بويژه انگلیس می جنگیدند، و سپس جنگهای داخلی (۱۸۶۱-۱۸۶۵) زائیده شد. همانطور که ابراهام لینکن ازخودگذشتگی ها و فداکاری های سربازان خود، در جنگ های داخلی، را تضمین کننده تولد و حیات و آزادی یک ملت جدید می نامد. ملتی که نه بر مبنای یک نژاد و فرهنگ خاص، بلکه با کسب آزادی و استقلال و تدوین اولین قانون اساسی در جهان، خود را تعریف می نماید. ملتی که شاید بتوان گفت قبل از اینکه بطور کامل بعنوان یک ملت جدید شناخته و معروف شود، قوانین اساسی خود را تنظیم نموده بود. بعبارت دیگر مقدم بر هر عاملی مانند نژاد و زبان و فرهنگ، این پروسه استقلال و تدوین قانون بود که از امریکا یک ملت با هویت جدید خلق نمود.

به همین علت ما نمی توانیم یک الگوی ثابت برای تعریف هویت یک ملت ارائه دهیم، حتی منابع از قبل تعیین شده ای مانند زبان و نژاد مشترک نیز همیشه نمی توانند برای شناسایی و تعریف هویت بکار گرفته شوند. شاید تنها امر مشترک در تعریف هویت که در مورد همه ملت ها می توان بکار گرفت، پروسه مشترک تاریخی است که مردم هر جامعه با یکدیگر و در کنار هم طی کرده اند. پروسه ای که تنها در نقش یک بستر، و نه چیزی بیشتر، در پروسه خلق یک هویت جدید عمل می کند. به سخن دیگر، اینکه چه حوادثی در این فرایند و بسترِ مشترک برای مردم هر جامعه ای اتفاق افتاده و چه تجاربی آن مردم پشت سر گذاشته اند، فقط و فقط مختص همان مردم است و قابل الگو برداری نمی باشند.

به همین اعتبار می توان گفت که پروسه شکلگیری دولت-ملت ایران، به مفهوم امروزی آن، با فرایندی که دولت-ملت های همسایه ایران طی نموده اند کاملا متفاوت است. همچنین بر اساس نمونه های فوق، می توان افزود که هویت ملی و فرهنگی بمانند تاریخ یک ملت یک امر کاملا سیال و متحول شونده است. پدیده ای که به اعتبار عوامل و پارامترهای مختلف زمانی و مکانی، معنا و شکلِ زمانی-مکانی خاصی نیز پیدا می کند.

بنابراین ما نمی توانیم پارامترهای هویت ساز ایرانیان را صرفا در تاریخ پیش از اسلام و بطور مشخص دوران پادشاهی هخامنشی جستجو کنیم و یا آنطور که جمهوری اسلامی مدعی آن است و آنرا همواره تحمیل نموده، هویت ایرانیان را صرفا در تاریخ ایران پس از اسلام خلاصه نماییم. حتی نمی توان بر مبنای زبان رسمی فارسی و یا مذهب شیعه که مذهب اکثریت مردم ایران است هویت ایرانی را تعریف کرد. به آثار فرهنگی و ادبی بزرگان ایران زمین از جمله فردوسی، حافظ و سعدی و دیگر ادیبان این مرز و بوم نیز نباید به دیده ایستا نگریست، گویی که این آثار بدور از بستر و زمانه خود به یکباره خلق شده اند، آنهم برای ما ایرانیان این زمان که به آنها فخر نماییم.

واقعیت این است که ایران به قول معروف چهار راه حوادث بوده و در هر دوره ای از حیات خود غریبه ای به آن تاخته و مدتی بر آن حکومت کرده است. زمانی این سرزمین مورد حمله اسکندر، زمانی دیگر مورد تهاجم اعراب و در دوره ای دیگر مغولها آنرا مورد تاخت و تاز قرار دادند. در هریک از این مقاطع فرهنگ، زبان، عقاید دینی و آداب و رسوم ما ایرانیان در معرض برخورد با فرهنگ و زبان بیگانه قرار گرفتند و با آن تداخل نمودند، و بخشی از فرهنگ قوم بیگانه و تازه وارد را به فرهنگ خود افزود و بخشی از فرهنگ خود را به آنها داد.

انسان ایرانی در هریک از این دوران مجبور بود خود را باز تعریف کند و هویت جدیدی از خود به نمایش بگذارد. فرایندی اجتناب ناپذیر برای تطبیق با شرایط جدید و تضمین بقای خود. شرایط و فرایندی که اتکا و بازگشت به فرهنگ و تاریخ گذشته، دیگر برای تضمین امنیت، آرامش و یافتن معنای زندگی کفایت نمی کرد. او می بایست نگاهی نیز به آنسوی مرزهای خود بیفکند. مرزهایی که اکنون دیگر در نوردیده شده بودند و او بیگانه را نه پشت مرزها بلکه در همسایگی خود می دید. فرایندی که هیچگاه سر ایستادن و توقف نداشته و ندارد.

در این مسیر اما تنها فاکتور مشترک ما ایرانیان فقط سرزمینمان آبا و اجدادیمان بود که دست بدست می گشت، زمانی تحت کنترل اسکندر بود، زمانی دیگر زیر پرچم خلفای اسلام اداره می شد و در برهه ای دیگر مغولها برآن حکومت می کردند. در این مسیر اما فرهنگ، دین و مذهب و حتی زبان ما ایرانیان آن اندازه دچار تحول و تغییر شده اند که نمی توان آنها را عوامل اصلی هویت ساز ما ایرانیان نامید. حتی نژاد آریایی نیز نمی تواند در ردیف پارامترهای هویت ساز ما ایرانیان قرار گیرد، زیرا در این سرزمین پهناور نژادها، زبانها و گویشهای گوناگون همیشه در کنار هم می زیسته اند.

بعبارت دیگر همانند سایر ملل، ایرانیان نیز فرم و مدل خاصی از خلق هویت های ملی و فرهنگی را تجربه کرده اند، که شاید نمونه آن کمتر دیده شود. همانطور که در فوق آمد، شاید تنها عامل مشترک در بین همه اقوام، زبانها و مذاهب ساکن ایران زمین، همین سرزمین آبا و اجدادی بوده است که ایرانیان آنرا بواسطه تطبیق خود با شرایط جدید، همواره حفظ نموده اند. این سرزمین در واقع گهواره ای بوده است که در نوسانهای ناشی از تحولات گوناگون، هویت های جدیدی را برای ایرانیان در درون خود پرورش داده است. بمانند کودکی که در هر مقطع زمانی از رشد خود هویت جدیدی کشف و از خود بروز می دهد، و تنها عامل مشترک در طول تمام این دوران اراده به زنده ماندن و تضمین بقای خود بوده است.

داستان ملت ایران و سایر ملل این کره خاکی شبیه ویلن زن روی بام (در فیلمی به همین نام) است که در نقطه و مرز بین گذشته و آینده، ضمن نواختن آهنگ زندگی، تعادل خود را نیز باید حفظ نماید، که در غیر این صورت سقوط خواهد کرد. ویلن زن هر ملتی اما آهنگ خاص خود را می نوازد، آهنگی که فقط و فقط تصویرگر و نمایش دهنده نحوه زندگی آن ملت است. آهنگی که با ترکیب نت های بر گرفته از گذشته و نت های پیش رو و آینده، آهنگ خاصی را بگوش می رساند که فقط خاص آن ملت می باشد. گذشته و آینده یک ملت، که بطور تحمیلی و یا قراردادی تعیین شده اند، هویت ساز آن ملت نیستند. هویت آن ملت همانا آهنگی است که در این مرحله بگوش می رسد.

به همین دلیل تصویری که دونالد ترامپ می خواهد از امریکا بسازد که فقط متعلق به سفید پوستان است تصویری است من درآوردی و کاملا متناقض با هویت اصلی و تاریخی مردم این کشور. همانطور که هویت تاریخی و فرهنگی خاصی که جمهوری اسلامی در طول چند دهه حاکمیت خود، همواره بر ملت ایران تحمیل کرده است، که ایران یک کشور شیعه و اسلامی است، یک تصویر و ادعای کاملا پوچ و غیر واقعی می باشد. همانطور که نمی توان به آسانی تاریخ بیش از هزار سال پس از ورود اسلام به ایران را فراموش کرد و نادیده گرفت و هویت ایرانی را فقط در دوران ماقبل از آن جستجو نمود.

هویت ایرانی در بستر و گهواره ایران زمین نوسانات بیشمار داشته است و بی تردید از هر دوره ای تاثیر پذیرفته است. همانطور که "پرنده مردنی است و پرواز را باید بخاطر سپرد"، هویت ایرانی نیز یک پدیده ثابت و غیر قابل تغییر نیست. هویت ایرانی همان آهنگ خاصی است که ایرانیان با تطابق خود با شرایط جدید پس از ورود بیگانگان به کشورشان، همواره نواخته اند و بواسطه آن توانسته اند تعادل خود را حفظ نمایند. هویت ایرانی، نحوه سازگاری ایرانی با شرایط جدید است، نحوه نواختن آهنگ زندگی و حفظ روحیه خود می باشد. این هویت را نه صرفا مذهب شیعه و یا اصولا اسلام، و نه صرفا تاریخ باستان این کشور، نه زبان فارسی و نه نژاد آریایی رقم می زنند.

haghaei.blogspot.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016