یکشنبه 21 آذر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ابد و يك روز فيلمى سياه براى سياه تر كردن روح و روان ما...؛ ف. م. سخن

IMG_4747.JPG

ساليان سال، در جمع سينماگران، اين موضوع مطرح بوده، كه آيا نشان دادن بدبختى ها در فيلم، خوشايند مردم بدبخت و تيره روز است؟ چه كسانى از ديدن چنين فيلم هايى احساس رضايت مى كنند؟ اين فيلم به ديگرانى كه بدبخت نيستند از نظر فكرى چه مى دهد؟ آيا آن ها را نسبت به سرنوشت محرومان و مفلوكان جامعه حساس مى كند؟ آيا باعث بيدار شدن وجدان خفته ى آن ها مى شود؟ آيا به فلاكت زدگان كمك مى رساند؟ چنين فيلمى چه پيامى در خود دارد؟...



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


يك جامعه از اجزاء مختلفى ساخته مى شود. هر يك از جزءهاى تشكيل دهنده ى جامعه، بايد با اجزاء ديگر، همخوان و همرديف باشد. پيوند اين اجزاء با هم، از جامعه، يك موجود ارگانيك و زنده مى سازد. رفتار، طرز تفكر، نحوه ى حركت، هدف، نحوه ى گفتار و هر چيز ديگر اين موجود، حاصل رابطه ى متقابل اجزا با يكديگر و كنش و واكنش آن هاست.

جامعه، يك توده ى انسانى بدون شكل و بدون پيوند درونى نيست كه بتوان اجزاى آن را به دلخواهِ فرد يا جمع، خوب و بد كرد. اگر جامعه رشد خود به خودى داشته باشد، مثل هر رشد خود به خودى ديگر، اجزايش در اثر «تصادف» و به صورت غير برنامه ريزى شده، پيوندهايش را به وجود مى آوَرَد و حفظ مى كند، و همپا با زمان، و به شكلى «جبرى»، دچار تغيير مى شود؛ ولى چنين رشدى، ناموزون است و اين ناموزون بودن، در دوران ما، به دليل وجود جوامع موزون و يا نسبتا موزون، خود را به شدت نشان مى دهد.

مثال ساده در اين زمينه مقايسه كشور خودمان با يك كشور پيشرفته ى اروپاى شمالى ست. هم ما و هم اين كشور فرضى، فرودگاه داريم. جاده و خيابان داريم. وسايل حمل و نقل ريلى داريم. عبادتگاه و مسجد و كليسا داريم. ارتباط ميان انسان ها با يكديگر، نحوه ى حرف زدن آن ها با هم، طرز تفكر، طرز رفتار در اجتماع داريم، حكومت داريم، پليس و حافظان نظم و قانون داريم، قانون داريم، نويسنده و مترجم و نشريه و راديو و تلويزيون داريم، كتاب داريم، تئاتر و سينما و موسيقى داريم...

اين ها گوشه اى از اجزاء بى شمار تشكيل دهنده ى جامعه ى ما و جامعه ى كشور پيشرفته ى اروپايى ست. ما با چشم خود مى بينيم و با تمام وجود حس مى كنيم كه اين دو جامعه با هم زمين تا آسمان فرق دارند. اين فرق، فقط به خاطر نوع حكومت ها نيست. اين كه ما چنين حكومت استبدادى و مذهبى سفاكى داريم، و كشور پيشرفته ى اروپايى، حكومتى كه كارش و وظيفه اش اداره جامعه با حداقل محدوديت و حداكثر آزادى ست، به خاطر انتخاب كسى نيست. اين حكومت ها از آسمان بر زمين نازل نشده است. اين حكومت ها بر حسب بدشانسى و خوش شانسى شكل نگرفته است. اين حكومت ها، كه تنها يك جزء از جامعه به حساب مى آيد متناسب با ساير اجزاء جامعه شكل گرفته و گريزى هم از چنين شكل گيرى يى نداشته است...

مقدمه طولانى شد. سينماى ما هم، به عنوان يك جزء هنرى و فرهنگى، دقيقا متناسب با ساير اجزاء جامعه ى ما شكل گرفته است و توليدات آن همين است كه مى بينيم. نه انتظار سينماى هاليوود بايد داشته باشيم، نه چشم به راه توليداتى غير از اين و كاملا متفاوت از اين بايد بمانيم.

بنابراين نه مى توانيم حكم كنيم كه فيلم «ابد و يك روز» و امثال آن نبايد ساخته شود، و نه مى توانيم انتظار داشته باشيم كه اين فيلم، «يك جورِ ديگر» ساخته شود. پس بايد اين فيلم، و فيلم هاى مشابه آن را تحمل كنيم.

جامعه ى ما، اگر نيك بنگريم، جامعه ى افراط و تفريط است. ما هميشه در حال افتادن از يك سوى بام هستيم. سينماى ما، يا بايد خوشبختى و شادى دروغين و افراطى را نشان دهد، يا فلاكت و فقر و بدبختى را در نهايت تفريط. جامعه ى ما، هم از نظر جسمى، و هم از نظر روانى به شدت بيمار است. اين بيمارى، همه گير است و هيچ بخشى از جامعه نيست كه بتوان جسم و روحى سالم در آن يافت. سينماى ما هم -با وجود تمام جوايز و مدال ها و تحسين ها و تقديرهاى جهانى- بيمار است؛ به شدت بيمار است. اگر اين سينما به نظر دنيا جالب مى آيد، به خاطر «متفاوت بودن» آن است. مردم دنيا چنين موضوعاتى، با چنين ساختارى نديده اند لذا وقتى مى بينند متعجب و متحير مى شوند. ساخت و بافت فيلم هم كه خوب باشد، زبان به تحسين مى گشايند.

«ابد و يك روز» از نظر بازيگرى، فيلمبردارى، نورپردازى، صدابردارى، فيلمى ست خوب و در سطح استانداردهاى رايج. هنرپيشگان اين فيلم كارشان خوب و بى عيب و نقص است. حركت هاى دوربين امروزى و مطابق با الگوهاى روز براى اين نوع فيلم در جهان است.

ساليان سال، در جمع سينماگران، اين موضوع مطرح بوده، كه آيا نشان دادن بدبختى ها در فيلم، خوشايند مردم بدبخت و تيره روز است؟ چه كسانى از ديدن چنين فيلم هايى احساس رضايت مى كنند؟ اين فيلم به ديگرانى كه بدبخت نيستند از نظر فكرى چه مى دهد؟ آيا آن ها را نسبت به سرنوشت محرومان و مفلوكان جامعه حساس مى كند؟ آيا باعث بيدار شدن وجدان خفته ى آن ها مى شود؟ آيا به فلاكت زدگان كمك مى رساند؟ چنين فيلمى چه پيامى در خود دارد؟ از فرم و شكل و آب و رنگ و خنده ى حقيقى يا دروغين و عوامل سرگرم كننده كه در اين فيلم ها خبرى نيست؛ مثلا فيلم در كشور امارات يا برزيل برداشته نشده كه بيننده در اثر ديدن اتومبيل فِرارى، يا زن بى حجاب، يا رنگ و لعاب خارج، فريب ظواهر را بخورد و روى صندلى سينما به خاطر اين آب و رنگ ميخكوب شود. هر چه هست، در چهارچوب يك خانه ى محقر مى گذرد و پر اكشن ترين صحنه هم باز كردن توالت پر شده و بويناك، با يك تكه چوب است، يا ريختن مواد مخدر در چاه همان توالت گند گرفته. همه ى پرسوناژهاى فيلم، در حال داد زدن بر سر يكديگر و دعوا مرافعه دائم اند. همه چيز در اين خانه و خانواده، رو به زوال و اضمحلال است. اين فيلم چه مى خواهد به ما قشر متوسط جامعه بدهد؟ چه چيز مى خواهد به قشر بالاى جامعه بدهد؟ چه چيز مى خواهد به قشر پايين جامعه بدهد؟

به نظر من هيچ! جز سياهى در اين فيلم رنگى ديده نمى شود. اين سياهى، تنها مى تواند به سياهى هاى درون ما، اضافه شود. سياهى يى كه هر روز از اجزاء ديگر جامعه، و بخصوص جزء مهم حكومت، نصيب ما مى شود. سازندگان اين فيلم هدف شان از ساختن اين فيلم چه بوده است؟ درمان فلاكت، يا بيمارتر كردن روح و روان جامعه ى بيمار...

اميدواريم ضرورت ها، روزى به ما حكم كند كه از هر چيز، در جامعه مان به اندازه داشته باشيم: شادى به اندازه، غم به اندازه، اميدوارى به اندازه، واقع گرايى به اندازه... نه افراط و نه تفريط، هرگز راه به جايى نبرده اند. سينماى افراط و تفريط هم در بهترين شكل و حالت اش، با ده ها جايزه ى بين المللى و اسكار و كن اش، هر چند از دل جامعه برخاسته، ولى بر دل جامعه نمى نشيند. تيره كردن روح انسان ها به اسم ضرورت، از مسووليت سازندگان فيلم نمى كاهد؛ سازندگانى كه شايد بتوانند خود را از قيود جامعه برهانند و اميدوارانه امكان به دست آوردن سعادت را به شكلى واقعى و به اندازه با آثارشان نويد دهند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016