پنجشنبه 25 آذر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

تبريك به «حلزون» به خاطر رسيدن به خط آغاز حركت!؛ ف. م. سخن

IMG_4814.JPG

در ميان صدها خبر بد و وحشتناك، شنيدن يك خبر خوب و خوشحال كننده غنيمت است: «حلزون به خط آغاز حركت رسيد!» اين كه لا به لاى خبرها و تصاوير دل ريش كننده ى آزادسازى حلب و خودمختارى مشهد و دستور قاطع حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى مبنى بر اين كه «ايرانى ها بايد به تحريم ها عادت كنند»، خبر راه اندازى سايت طنزى به نام «حلزون» را بشنوى كه قرار است در آن «انواع طنز پيدا شود، از مقاله و لطیفه و حکایت، تا شعر نو و کهنه طنز، از کارتون و کاریکاتور و کمیک استریپ، تا داستان و نمایش و مونولوگ و دیالوگ و انواع پرفورمنس، از فیلم کوتاه و پادکست و فیلم‌های استندآپ کمدی و تا هر شکل دیگری از بیان واقعیت یا خیال که با خنده و شوخی و نقد طنزآمیز…» و بخصوص اين كه اين سايت طنز «برای همه فکرها قابل مصرف است» و متعلق به يك طرز فكر خاص نيست، فرح بخش و دل نواز است.

پس بايد از شنيدن اين خبر فرخنده‌اثر خوشحال شد و به دست اندركاران آن تبريك گفت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اصولا «طنز» موجود عجيبى ست! هر موجودى قاعدتا، يك سرى دارد و تَهى! يك شكلى دارد و قيافه اى! يك مرزى دارد و محدوده اى! نه تنها در شكل اش بلكه همچنين در محتوايش.

هر موجودى قدرت مانور محدودى دارد. هر قدر هم بگويد كه از من همه كار بر مى آيد، درست كه نگاه كنيم مشاهده خواهيم كرد كه دامنه ى عمل اش به هر حال محدود است.

هر موجودى معمولا در محيط خاصى رشد مى كند و اجبارا بايد خود را با آن محيط منطبق كند؛ اگر اين كار را نكند، بر اساس قوانين زيستى، نيست و نابود مى شود. مثلا موجودى كه «مطلب سياسى» نام دارد، تنها در چهارچوب سياست مى تواند عمل كند يا موجودى كه «مطلب علمى» نام دارد، تنها در چهارچوب علم مى تواند به حيات خود ادامه دهد.

براى تمام موجودات، ملاك هايى وجود دارد كه «درست» و «غلط» را براى شان تعيين مى كند. اين موجودات نبايد كارشان «غلط» داشته باشد و مجبور هستند از معيارهاى درست پيروى كنند.

ولى «طنز» معيار خاصى ندارد و غلط مى تواند در آن درست باشد و درست در آن غلط! مثلا در «مطلب سياسى» بايد حتما از املاء و انشاء درست پيروى كرد والّا نويسنده ى مطلب به بى سوادى متهم مى شود و دو روزه از عرصه ى «موردِ پسندها» حذف مى شود. ولى در «طنز» املاء و انشاى غلط هم پذيرفته است حتى اگر طنزنويس خداى املاء و انشاء باشد! در «طنز» مى توان «ان شاءالله» را «ايشاللا» نوشت و خداحافظ را «خدافظ»! در طنز مى توان بدون نگرانى از اين كه نويسندهْ بدقلم ناميده شود، جملات تو در تو نوشت، يا جملاتى نوشت كه فعل نداشته باشد، يا فعل به جاى آخر جمله در اول جمله بيايد و تمام استانداردهاى دستورى و زبانى را به هم بريزد!

با چنين صفاتى ممكن است فكر كنيم كه «طنز» موجودى آنارشيست است! اما آنارشيسم هم -هر چند در زبان فارسى بد تعريف شده و هرج و مرج را به ذهن متبادر مى كند- در واقعيت ساختارى دارد و سر و تهى!

ولى صفتى كه مى توان به «طنز» داد كه صفتى فراگير و درست باشد، و همه ى چيزهاى طنز را در خود خلاصه كند، كلمه ى زيباى «آزادى» ست!

مرزهاى «آزادى» بسيار گسترده است. گستردگى آن شبيه به گستردگى كيهان است. هر قدر به دنبال انتهاى آن بگردى پيدا نمى كنى ولى مى دانى كه بالاخره انتهايى دارد. حالا ١٤ ميليارد سال نورى، يا كمى بيشتر و كمى كمتر.

آزادى هم مثل كيهان است. مرز دارد و ندارد. تعريف آن، هم ساده و هم پيچيده است. به قول قدما سهل و ممتنع است. مثلا مى توان گفت تا جايى آزاديم كه به آزادى ديگران آسيب نرسانيم! تا جايى آزاديم كه نخواهيم خودِ آزادى را از ميان ببريم! تا جايى آزاديم كه با تبعيض -حالا از نوع نژادى، جنسيتى، مذهبى، و غيره- انسان ها را دسته بندى به دو گروه خودى و غير خودى نكنيم و آزادى خودى ها را تضمين و آزادى غير خودى ها را پايمال نكنيم! به طور خلاصه مرز آزادى، مرز آزادى ديگران است!

شايد حل كردن مساله ى فلسفى زنون و اين كه آيا آشيل تيزپا مى تواند به لاك پشت كندپا برسد يا نرسد ساده تر از توضيح «مرز آزادى، مرز آزادى ديگران است» باشد! اولى را بالاخره دانشمندى در هزار صفحه توضيح داده و به نتيجتكى رسيده ولى گمان نمى كنم، ذهن بشر با معيار سه بعدى اش، بتواند اين موضوع چند بعدى را چنان توضيح بدهد كه بتوانيم به همان نتيجتك مساله ى زنون برسيم.

به هر حال ما ايرانيان لازم نيست زياد به دوردست ها بينديشيم و بخواهيم مرز ١٤ ميليارد سال نورىِ «آزادى» را توضيح دهيم. ما در پيمودن چند كيلومتر مختصر «آزادى» هم در مانده ايم و همين كه بتوانيم به مقادير هزار و ده هزار و صدهزار كيلومتر فكر كنيم و به نتيجه برسيم بايد كلاه مان را هوا بيندازيم! يعنى وقتى به طنز مى گوييم «آزادى در انديشيدن و نوشتن» همين كه بتوانيم در كشورمان، چند كيلومترى در اين عرصه جلو برويم، و سالم به مقصد برسيم، بايد از شدت خوشحالى و افتخار، سر به آسمان بساييم!

و اكنون گفته شده است كه قرار است سايت طنز «حلزون» شروع به پيمودن اين مسير كند و آرام آرام و حلزون وار، كيلومترها را طى كند تا ببينيم بالاخره مى تواند گامى به جلو بردارد و بر سرعت اش بيفزايد يا نه، در طول پيمودن راه، موجودى كه هيكل خيلى بزرگى دارد بيايد پايش را روى پوسته ى نازك و بدن نرم حلزون بگذارد و او را له كند.

اميدواريم كه چنين نشود... نه... با «اميدواريم» كار درست نمى شود. «اميدوار» آدمى ست كه فقط به نيروى انسانى خودش متكى ست. با نيروى انسانى نمى توان در مقابل هيولاى بزرگى كه پا بر سر هر كوچك و بزرگى مى گذارد ايستاد. بايد به نيروى ماوراء انسانى و ماوراء طبيعى اتكا كنيم و بنابراين بهتر است به جاى «اميدواريم»، بگوييم «دعا مى كنيم» كه چنين نشود، يعنى حلزون و حلزون ها بتوانند از شرّ آن موجود وحشتناكْ بزرگ و وحشتناكْ سنگين برهند و به راه رفتن آهسته و پيوسته خود ادامه دهند! ما به همين هم كه «حلزون» و نسل هاى بعدى اش بتواند به چند كيلومتر آن ور تر برسد راضى هستيم چون بنا به گفته ى انشتين همه چيز نسبى ست! و خدا را چه ديديد! شايد «حلزون»، در نسل هاى بعدى اش، دچار جهش ژنتيك شود، و آهسته آهسته تبديل به «يوز پلنگ» گردد و بعد هم با يك جهش ديگر تبديل به موجودى شود كه سفينه اى ساخته با سرعت نزديك به سرعت نور، و در فضاى «آزادى لايتناهى» به دنبال مرزهاى ١٤ ميليارد سال نورى مى گردد! آرزو بر دوستداران و مشوقان «حلزون» عيب نيست!

براى طنزپردازان سايت حلزون آرزوى موفقيت در طى مسير و بخصوص ادامه دار بودن حركت او مى كنيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016