پنجشنبه 25 آذر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

تعريف و تمجيد فراوان از جامعه پزشكى ايران!؛ ف. م. سخن

بله! چرا تعجب كرديد؟! حالا يك بار هم مى خواهيم از كسى تعريف و تمجيد كنيم شما تعجب مى كنيد؟! كجايش تعجب دارد اين؟! من مى خواهم امروز به شكلى فصيح و بليغ از جامعه پزشكى ايران، تعريف و تمجيد نمايم و نهايت تشكر و سپاس خودم را خدمت پزشكان گرامى معروض بدارم! شما هم اگر ناراحتيد اين مطلب را نخوانيد و برويد در سايت هاى ديگر فحش و فضيحتى را كه نثار پزشكان عزيز ما مى شود مطالعه كنيد! در فضاى مجازى، به قول معروف، راه باز، جاده دراز! بالاخره باب طبع هر كسى، چيز يا چيزكى پيدا مى شود.

FMS-jarah.jpg



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


البته من مى خواستم از يك پزشك خاص تشكر نمايم، ولى چون در اتفاقات قبلى، ديدم كه وقتى به پزشك ارجمندى انتقاد مى شود، همه ى پزشكان كشور، به قول تُرك ها مثل «گارگا گوزگون» مى ريزند روى سر انتقاد كننده و ابراز ناراحتى و تاسف مى كنند كه چرا با انتقاد به آن پزشك، به جامعه ى پزشكى توهين شده، گفتم خودم مثل بچه ى آدم، تعريف و تمجيدم را به جاى يك نفر، نثار كل جامعه ى پزشكى كنم تا فكر نكنند كه خداى نكرده فقط موقع انتقاد، آن ها بايد باشند و موقع تعريف كردن و به به و چه چه زدن نباشند! (ضمنا تا زياد از پاراگراف دور نشده ام بگويم كه در جمله ى «...با انتقاد به آن پزشك، به جامعه ى پزشكى توهين شده...» هيچ اشتباهى صورت نگرفته و شما فكر نكن كه من نمى دانستم در بخش دوم عبارت بايد به جاى «توهين شده»، «انتقاد شده» مى گذاشتم. مى دانستم، خوب هم مى دانستم، ولى پزشكان حساس ما، «انتقاد» را برابر با «توهين» مى گيرند، و ما از زبان پزشكان اين كلمه را به كار برده ايم...).

لابد مى پرسيد تو كه هميشه از كار مردم ايراد مى گيرى و آن ها را «مسخره» مى كنى، چطور شده كه اين بار مى خواهى از كسى تعريف و تمجيد، آن هم به صورت فراوان بكنى؟ نكند پولى مولى چيزى از كسى به دستت رسيده براى «رپرتاژ آگهى»، يا قرار است زير تيغ دكتر جانى بروى؟ (جمله را درست بخوانيد! اَه! يعنى چى دكترِ جانى؟! گندش رو در آوُردينا! نوشته ام دكترْ جان‌ى، نه دكترِ جانى!)
اولا، من مسخره نمى كنم، طنز مى نويسم.
ثانيا، به اين نتيجه رسيده ام كه اثر تعريف و تشويق، به مراتب بيشتر از انتقاد است.
ثالثا، به شما چه كه پول به دستم رسيده يا مى خواهم زير تيغ كسى بروم؟ شما نوشته را بخوان، چكار دارى به اين كارها؟!

عرض كنم حضور منوّرتان، وقتى اين خبر را شنيدم و اين خجسته‌اثر را در برنامه ى تلويزيونى ديدم، گفتم تا اين مطلب را ننويسم، و بيان آن چه در ذهن دارم را ننمايم، محال است لب به ناهار بزنم! اول تعريف بعدا غذا!

مى فرماييد كدام خبر؟ خبر شادى بخشى كه مضمون اش اين بود:
«پزشكى در وسط عمل جراحى، مريض بيهوش را به هوش آوَرْد و دستگاه كارت خوان را در مقابل او گرفت و گفت: شما پول جراحى ات، ٤ ميليون بيشتر ميشه. اگه ندى، عمل متوقف ميشه!»

بى نظير بود اين خبر و من از كارى كه اين پزشك جراح متخصص انجام داده بود، نهايت لذت را بردم. البته مى دانيد كه در كشور ما، قدر متخصصان دلسوز و انسان دوست دانسته نمى شود، و بخصوص صدا و سيما نقش بزرگى در تخريب خدمتگزاران راستين كشورمان دارد. در فيلمى هم كه رفته اند از اين پزشك جراح تهيه كرده اند، مثلا به خيال خودشان براى تخريب ايشان، ايشان را در حالت بالا كشيدن شلوار و راه رفتنِ جاهلى و حرف زدن لاتى نشان داده اند كه قصد پاسخگويى به خبرنگار را ندارد. من هم بودم به چنين خبرنگار سمج و بى اطلاعى جواب نمى دادم.

حالا از چى مى خواهم تعريف و تمجيد كنم؟ خب يك دقيقه دندان بر جگر بگذاريد تا توضيح دهم:
من نهايت سپاس را از جامعه ى پزشكى مان دارم، به خاطر اين كه سيستم دريافت پول شان را به صورت الكترونيكى و با استفاده از دستگاه كارت خوان انجام مى دهند. اگر اين كار نمى شد، و پزشك عزيز ما دستگاه كارت خوان نداشت، آن گاه بايد بيمار بيهوش را به هوش مى آوردند، و او را با دل و روده ى بيرون ريخته به طرف حسابدارى مى بردند، و ايشان آنجا بايد دسته چك اش را در مى آوَرْد و چك مى نوشت و امضا مى كرد و دوباره مى رفت روى تخت جراحى مى خوابيد تا عمل ادامه پيدا كند. اگر هم چك اش پذيرفته نمى شد، بايد تلفن مى زد به در و همسايه و دوست و آشنا، كه فورى ٤ ميليون پول بر دارند بياورند بيمارستان تا عمل اش ادامه پيدا كند. در اين فاصله هم بايد به حالت نيمه بيهوش، دل و روده اش را در دست مى گرفت و مى نشست روى صندلى راهروى ورودى بيمارستان، تا يكى از فك و فاميل اش ٤ ميليون را بياورد و به حسابدارى بدهد و حسابدارى پول را شمارش كند و حالا پنج تا اسكناس وسط بسته ها كم باشد يا نباشد و حل مسائل ديگر، تا بالاخره بيمار برود به ادامه ى جراحى اش برسد. تا آن موقع هم شايد آقاى دكتر رفته باشد ناهار، يا چه مى دانم بخواهد لَختى بياسايد و مجموعه ى همين معطلى ها و پول بيارها و پول شمارش كن ها، مى شد يك سوژه براى تخريب جامعه ى پزشكى زحمتكش و انسان دوست كشورمان، توسط اشخاص معاند!

من به سهم خود از اين دكتر عزيز و جامعه ى پزشكى ايران، به خاطر زحمتى كه كشيده اند و دستگاه كارت خوان براى بيماران زير عمل فراهم آورده اند نهايت تشكر و قدردانى را مى كنم و هر چه كلمه بلدم كه شايسته ى ايشان است با تمام وجود نثارشان مى نمايم!

لينك خبر تخريب كننده ى پزشكان عزيز، كه از صدا و سيما پخش شده است:


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016