جمعه 24 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

هاشمی هاشمی بود...فریبا عادل خواه

فریبا عادل‌خواه
بدون شک هرچه بار نقد و ارزیابی این دوران باشد، و هر چه سنگینی پرونده حقوق بشری آن، پایان این تاریخ به معنای پایان مطالبات و نیز ملاحظات و مجادلاتی که این دوران باعث شده نخواهد بود. و مراسم به خاکسپاری هاشمی با حضور چند میلیونی مردم از همه نسلها و با رویکردها و عقاید مختلف در کنار او، و نیز در کنارهم، یکباردیگر نشان از این واقعیت داشت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در رثای مخاطب

خلاصه کردن زندگی هشتاد دو ساله مردی که تاریخ زندگیش به تحولات عظیم سیاسی شش دهه گذشته کشور گره خورده نه در بضاعت من است و نه هدف این مختصر.
بویژه که پرونده هاشمی نه تنها قطور که پر تناقض میباشد و به همان اندازه حامی پر مهر و محبت دارد که مخالف پرکینه و نفرت. چرا که او سمبل تضادهای عمیق نظامی است که از دل یک انقلاب با تمام پیچیدگی هایش برخاست ، و نیز مدعی نو آوری هائی بود که کسوت او به عنوان روحانی سیاستمدار و یا سیاستمدار روحانی به نوعی یکی از مظاهر پر طنش ان است.

باضافه اینکه تاریخچه زندگی سیاسی انقلابی هاشمی، شباهت به کسی ندارد، نه به نوری، نه محتشمی یا موسوی خوئینی ها، نه به کروبی، نه منتظری یا عسگر اولادیها. هاشمی سیاستمدار بود و مرد تمام فصول جمهوری اسلامی و همانند هر سیاست مداری در این وادی، زندگینامه اش رنگین کمانی است پر حکایت اندر میان صفحات سیاه و سفید آن. که خود حدیث دیگریست از تجارب سرشار از بیم و امید و افراط و تفریطهای نسل انقلاب، نسلی که بعد از چهار دهه همچنان درگیر چالشهای پر مخاطره دورانش دست و پا می زند.

اما حیات این نسل نیز همانند حیات پیشینیان، جاودانه نبوده و تاریخ انقضا دارد. وداع هاشمی با دار فانی، بعد از بسیاری از همرزمانش، به نوعی سوت ایستگاه پایانی زندگی نسل انقلاب را به صدا در آورد.

بدون شک هرچه بار نقد و ارزیابی این دوران باشد، و هر چه سنگینی پرونده حقوق بشری آن، پایان این تاریخ به معنای پایان مطالبات و نیز ملاحظات و مجادلاتی که این دوران باعث شده نخواهد بود. و مراسم به خاکسپاری هاشمی با حضور چند میلیونی مردم از همه نسلها و با رویکردها و عقاید مختلف در کنار او، و نیز در کنارهم، یکباردیگر نشان از این واقعیت داشت.

به عبارتی مراسم به خاک سپاری هاشمی، دورهمی جمع اضداد بود و به شهادت شعارهائی که در طول مسیر سر داده شد، از طرفی میعاد گاه بیعت جامعه با پایه گذاران جمهوری اسلامی بود و از طرف دیگر، فرصتی برای مرز بندی با سیاست گذاریهای حاکم.

وهاشمی یک بار دیگر در روز خاکسپاری اش ثابت کرد که مخاطبی است بی بدیل چرا که نقطه اتکا و نیز اشتراک میان جریانهای سیاسی موجود گشت تا موافق و مخالف در رثایش همصدا و برای رساندن او به سر منزل اخر همراه شوند.

به عبارتی سوگ هاشمی برای دوست و دشمن او سوگ از دست دادن مخاطب بود
در واقع مرگ غیر منتظره وی به همان اندازه همرزمانش را بی یار ویاور در میانه میدان رها کرد که رقیبانش را بی بهانه ملامت تنها گذاشت. و به این ترتیب خاک سپاری هاشمی، نه فقط نقطه وصل جریانهای سیاسی بود بلکه بیان دیگری از طبیعت متفاوت و چه بسا آشتی ناپذیر آنان.

اما مهمتر اینکه مراسم وداع با هاشمی، همزمان پرده از حکایت و واقعیت دیگری برداشت. حکایت وصل میان نظام جمهوری اسلامی و وارثان نسل انقلاب، بویژه نسلی معروف به دهه شصت و هفتادی، و نیز این واقعیت که نیازهای اجتماعی جوانان ضرورتا با مطالبات سیاسی انها همخوانی ندارد. یعنی میتوان حامی و همراه سلوک اجتماعی در چشم انداز جهانی بود و مدافع و همصدای جوانان در کشور های دیگر گام برداشت، اما در مقوله مطالبات سیاسی، در کنار محافظه کاران بود وشانه به شانه دیگر ملی گرایان و مصلحین نظام حرکت کرد.

بطور خلاصه، هاشمی مخاطب دیرین نسل انقلابی است، خواه در جرگه حامیان و خواه مخالفان وی باشند، چرا که حیات سیاسی اش به دلیل وجودی بسیاری از چالشهای اجتماعی سیاسی نظام گره خورده است. و به همین دلیل نیز هاشمی همزمان نقطه اتکای وارثان این نسل می باشد که در هوای جناحی و نزاع سیاسی پدران انقلابی خود استنشاق کرده بالغ شدند.

این شور وهمنوائی میلیونی در روز خاک سپاری هاشمی و اشکهای جاری شده را میتوان به حساب غم قربت و غریبی حاصل از درد فقدان مخاطب و سر در گمی حاصل از ان به حساب آورد.

و این نه چون هاشمی انقلابی و از جنس آن بود، که هاشمی بود
نه چون او مفسر بحث مقوله عدالت اجتماعی در واپسین دوران سیاه مخاصمات گروهی بود، که بود
نه چون او پدر معنوی کارگزاران و بازسازی فردای جنگ بود، که بود
نه چون حامی اصلاحات بود، که بود

بلکه به این دلیل که طبیعت هاشمی از جنس حرکت بود و در این وادی موج سواری خلاق می‌توان منتقدی سر سخت و مخالف مدیریتش بود، میتوان و باید؛ میتوان با همان حربه عدالت اجتماعی او، به جنگ حاصل تلاش چهار دهه زمام داری اش رفت، میتوان و باید.

اما اغماض به مسیر طی شده، دشوار میباشد
هاشمی هاشمی بود...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016