در همين زمينه
31 شهریور» از حضرات آيات عظام صبر نکنيد تا عمامه شما را هم بپرانند تا آقای خامنه ای ديگر برای شما چه مانده است؟23 شهریور» از تجاوز؟ کدام تجاوز؟! تا نامه به آقای ايرج ميرزا 12 شهریور» از خداحافظ آقای شفيعی کدکنی تا ۱۰۰۰ روز با روز 26 مرداد» از تجاوز به دختران و پسران تا جدال بر سر پرچم شير و خورشيد نشان 19 مرداد» از برترين سوال های بی پاسخ سياسی ايران تا برای نويسندگان دربند چه می توان کرد
بخوانید!
8 مهر » جهانگير هدايت: اجازه تجديد چاپ کتاب های صادق هدايت را نمی دهند، ايلنا
8 مهر » از آقای خامنه ای اين فيلم را ببين و بمير تا مراقب اطلاعات غلط باشيم 8 مهر » پشت پرده طرح خودکفایی 48 ساعته بنزین، دنيای اقتصاد 8 مهر » ۷۰درصد البسه بازار كشور خارجى و به صورت قاچاق وارد كشور مى شود، ايرنا 7 مهر » ۱۷۰۹ طلاق؛ حاصل ازدواج های پستی در ۱۵ ماه گذشته، مهر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از آقای خامنه ای اين فيلم را ببين و بمير تا مراقب اطلاعات غلط باشيمکشکول خبری هفته (۹۸) آقای خامنه ای اين فيلم را ببين و بمير ببخشيد. لابد با خواندن تيتر فکر کرديد رويدادهای اخير مرا داغ کرده و از فاز نوشتارانه وارد فاز مسلحانه شده ام و آرزوی مرگ آقای خامنه ای را می کنم. خير. اشتباه کرديد. ما نه تنها آرزوی مرگ کسی را نمی کنيم بل که در اين انديشه ايم که اگر فردا مردم عاصی به خيابان ها ريختند و به شکلی هيستريک آقايان را دنبال کردند تا در جا، انتقام سی سال زجر و مشقت و خون های به زمين ريخته شده را بگيرند، آن وقت چگونه آقايان را از دست اين جماعت عصبانی نجات دهيم تا حکومت بعدی (اگر حکومت بعدی يی در کار باشد (پرانتز در پرانتز: آرزو بر جوانان سابق عيب نيست)) به وضع حکومت فعلی دچار نشود. گفتيم بمير، چون آقايان مدام اين روايت را از حضرت علی (ع) تکرار می کنند که: "اگر حاکم اسلامی از غصه به زور در آوردن خلخال از پای يک زن يهودی بميرد، نبايد ملامت شود." (مقاله سلوک علوی، نوشته ی دکتر صادق آيينه وند در همشهری) خب مگر آقای خامنه ای حاکم اسلامی نيست؟ مگر در اين فيلم فجايعی که می بينيم وحشتناک تر از در آوردن خلخال از پای زنِ يهودی نيست؟ مگر آقايان اين قدر سنگ امام علی را به سينه نمی زنند و در راه او گام نمی نهند؟ والله ما که رياضی مان خوب نيست و سوادمان در حد سيکل و ديپلم است يک چيزی از رياضيات يادمان هست به نام تناسب. مثلا معلم به ما می گفت اگر ۵ تا عمله در عرض يک روز ۲۰ تا در و پنجره تخريب بکنند، ۱۰ تا عمله چند تا در و پنجره تخريب خواهند کرد؟ (حالا درست يادم نيست مثال اش همچين چيزی بود يا چيزی شبيه به اين). بعد از يکی دو تا ضرب و تقسيم، بچه های زرنگ و درس خوان جواب می دادند ۴۰ تا. آن هايی هم که –مثل ما- درس خوان و زرنگ نبودند جواب های نامربوط می دادند مثل می گفتند ۸۰ تا (چون معتقد بودند وقتی تعداد عمله ها زياد شود، يک هيجان رقابتی ميان شان در می گيرد که قدرت تخريب آن ها را افزايش می دهد و بالاتر از حدِّ تناسب عمل می کنند. البته آقا معلم استدلال ما را نمی پذيرفت و کف دست ما را با ترکه ی خيس کبود می کرد). باری، ما تناسب همان بچه زرنگ ها را در نظر می گيريم و مسئله را اين جور طرح می کنيم که اگر ۵ تا آشپز آشی درست کنند که رويش دو وجب روغن باشد، روغن روی آش ۵۰ تا آشپز چند وجب خواهد شد؟ يا همين مثال خلخال زن يهودی؛ اگر حاکم اسلامی بايد به خاطر خلخال يک زن يهودی يک بار از غصه بميرد، حاکم اسلامی به خاطر کشتار و زندان و شکنجه صدها نفر و تجاوز به ده ها نفر و تخريب اموال مردم مسلمان چند بار بايد از غصه بميرد؟ خوب است که ما به جواب همان بچه زرنگ ها بسنده می کنيم چون اگر کار، دستِ بچه تنبل های پرگو بيفتد اوضاع قمر در عقرب می شود. می بخشيد که بحث همين جوری کشيد به رياضيات و حرف های نا مربوط. آقايان هی سند سند و مدرک مدرک می کنند؛ اين فيلم که در آدرس زير می بينيد سند و مدرک. اين فاکتور را هم به معادله و تناسب بالا اضافه کنيد که در زمان حضرت علی نه دوربين ويدئو بود نه اينترنت و يوتوب که شاهدانِ در آوردن خلخال از پای زن يهودی فيلمِ آن را به حاکم اسلامی و مردم شبه جزيره عربستان ارائه دهند تا صحت و سقم موضوع روشن شود. وقتی مدرک ظلم به اين روشنی در جلوی چشم آقايان تصوير می شود، اگر حضرت می فرمايد حاکم بايد از غصه بميرد، لابد آقايان بايد دق مرگ شوند. رفته بودم سهام مخابرات بخرم... ببخشيد. بازم کشکولم دير شد. رفته بودم بورس، سهام مخابرات بخرم بهم نرسيد. امان از دست اين سپاه پاسداران که فرصت نمی دهد مردم عادی سهام بخرند و خوشبخت شوند. البته من قصد نداشتم خوشبخت شوم –چون ديديم که بر سر آقای محمد جابريان که ۱۳۶۴۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان پول داد و سهام فولاد خوزستان را برای خوشبخت شدن و خوشبخت کردن خريد چه بلايی آمد- بل که می خواستم با خريد سهام در روند کارهای مخابرات تاثير مثبت بگذارم و به عنوان سهامدار نظرم را به هيئت مديره منتقل کنم. مثلا بگويم آقايان محترم که معتقديد ۵۶ کيلو بيت سرعت اينترنت برای ايران کافی ست، چرا اين اروپايی های احمق سرعت اينترنت خانگی شان به ۵۰۰۰۰ کيلو بيت رسيده و آن را به قيمتی عرضه می کنند که شما اينترنتِ ۵۱۲ کيلو بيتی تان را -که تازه فقط به شرکت ها داده می شود و ضربان سرعت اش هم مثل ضربان قلبِ آدم سکته کرده است- عرضه می کنيد. يا بگويم حضراتِ محترم اين چه بساطی ست که تا می آييم يک سايت سياسی را باز کنيم، يک مثلث با يک علامت تعجب در وسط و کلی پيغام و پسغام در اطراف اش ظاهر می شود که اين سايت بنا به قوانين جمهوری اسلامی فيلتر شده و دسترسی به آن ممکن نمی باشد. بعد همين صفحه که لابد ميليون ها تومان صرف بسته نگه داشتن اش شده، با يک برنامه فسقلیِ چينی باز می شود و بچه های اينترنتباز به ريش شما و فيلتر تان می خندند. يا بگويم اين اس.ام.اس يا پيامک، درست است که بيشتر صرف جوک پراکنی می شود، ولی تعطيل کردن اش هم حدی دارد. شما عشق تان می کشد برای جلوگيری از انتقال ساعت راه پيمايی و محل تجمع آن را تعطيل کنيد خب بکنيد، ولی چقدر؟ يک روز، دو روز، ده روز، بيست روز... آخر کجای دنيا اين جوری چيزی را از کار می اندازند که شما می اندازيد و تازه تاثيرش چيست. خدا که اينترنت را از مردم نگرفته. بخواهند همان پيغام را با ای ميل و تلفن، رد و بدل می کنند... بله. رفته بودم سهام مخابرات را بخرم که اين حرف ها را بزنم که ديدم سپاه هر چی سهام بوده خريده و معامله تمام شده رفته پی کارش. دست از پا دراز تر برگشتم و حالا فکر می کنم صاحب قبلی آن که دولت مهرورز بود و سرعت اينترنت ۵۶ کيلوبيت بود و فيلتر سايت های سياسی آن ريختی بود و تعطيلی پيامک پرانی، آن مدتِ طولانی، لابد با اين صاحب نظامیِ سختگير و خشونت ورز، سرعت اينترنت می شود ۵.۶ کيلوبيت و همه ی سايت ها هم جز سايت های جمهوری اسلامی فيلتر می شود و سوئيچ پيامک را هم هر وقت عشق شان بکشد آن و آف می کنند. جدّاً حيف شد که سهام مخابرات نصيب ام نشد! چقدر اين آقای ابطحی پريم قشنگ می نويسد آقای ابطحی پريم جدّاً قشنگ می نويسد. اين قدر نرم؛ اين قدر روان؛ اين قدر سليس و متين. آخر اعتراف که همه اش نمی تواند تلويزيونی باشد. بايد يک کمی هم ابتکار داشت؛ يک کمی هم تنوع ايجاد کرد. مردم کسل شدند از بس توبه کنندگان را در مقابل دوربين تلويزيون ديدند. اهل وب هم که اصلا وقت ندارند تلويزيون تماشا کنند پس چه خوب که شخص اعتراف کننده و تواب در وب لاگ اش اعتراف و توبه کند. البته نه خيلی زمخت و غليظ که توی ذوق خواننده بخورد. خيلی نرم و لطيف و با مايه هايی از طنز و خوشمزگی و اين حرف ها. بالاخره ما يک آقای ابطحی داريم، و يک بازساختِ آقای ابطحی که شکل و قيافه اش (به جز وزن و سايزش) همان آقای ابطحی قديم است ولی درون اش چيزِ ديگری شده. حالا چه جوری شده که اين جوری شده موضوع بحث ما نيست. بحث ما بر سر چيزهايی ست که از ذهنِ اين موجود بازسازی شده به بيرون تراوش می کند. در اصل کوزه همان کوزه است، فقط مايعِ داخل آن را عوض کرده اند (مثلا آب بوده، حالا کوکا شده). او مرتب می گويد رهبر رهبر. او مرتب می گويد بازجو بازجو (يعنی از اين ها مرتب تعريف می کند). در مقابل از سران اصلاح طلب مدام انتقاد می کند و از راه و روشی که در پيش گرفته اند. همه ی اين ها را هم جوری می گويد که خيلی توی ذوق نخورد. خيلی تابلو نباشد. بالاخره اين روح هايی که در جسم مخالفان حکومت حلول می کنند در طی اين سال ها يک چيزهايی ياد گرفته اند و ميزان تاثير حرف هايشان را که بستگی به چگونگی بيان آن دارد می دانند... تمام اين ها را گفتم که بگويم از شيوه ی آقای ابطحی پريم خوشم آمده است. کار ايشان تميز است و ظرافت دارد. نکات خوبی را در نظر داشته و اجرايش هم پُر بَدَک نيست. فقط يک اشکال بزرگ در کار است و آن اين که کمی برای اجرای اين روش ها دير شده. اگر اين سَبْک را در سال ۶۰ رعايت می کردند قطعا يک طوری می شد ولی چون از همان اول ويروس قوی را وارد بدن مريض –که ما ها باشيم- کردند، مريض مقاومت اش زياد شده است. به بيان ديگر برای روح حلول کرده در جسم ناتوان شده ی آقای ابطحی به رغمِ تمام هنرنمايی هايش متاسفم. قبلی ها به شدت کار را خراب کرده اند و اين نقش آفرينی زيبا هم متاسفانه تحت تاثير آن خرابکاری ها به چشم نمی آيد. حالا چه بايد کرد؟ فکر می کنم اگر روزی روزگاری مخالفان وارد زندان شوند، و بعد از چند ماه باز با همان افکار قبلی به خانه و کاشانه شان برگردند، اين طوری برای ارواح مستقر در زندان ها بهتر باشد. يعنی اين باعث می شود تا مردم فکر کنند که همان فکر اصلی که شخص از آن سخن می گويد، ساخته و پرداخته ی ارواح مستقر در زندان است، پس آن افکارِ به ظاهر ساختگی را –که ساختگی نيست و فکرِ خود شخص است- پس می زنند و بازجو ها بدون هيچ زحمتی موفق به تخريب فکر قبلی زندانی نگون بخت می شوند. توصيه من اين است که آقايان اين راه را هم امتحان کنند، شايد افاقه کند. بوق زدن ممنوع! - يا می گی چرا بوق زدی يا اين بطری رو می کنم تو [...]! کاريکاتور سبز بچه های سبز البته بايد نشان دهند که کارشان کاريکاتور کشيدن است، نه کاريکاتور انقلاب که کاريکاتور حکومت. اين بار انسان ها خودشان به صورت مدل کاريکاتور در آمده اند. بدون هيچ شرح و بسطی به اين دو تصوير نگاه کنيد و از کاريکاتورهای سبزِ انسانی لذت ببريد: تفسير خبر کشکولی * در دادگاه های استالين چه گذشت «حميدرضا خادم، خبرنامه گويا» * طشت رسوايی دروغگويان از بام افتاده است «واکنش همسر عبدالله مومنی به حضور وی در سيمای اسلامی، روز آنلاين» * محمدرضا خاتمی: آقايان اشتباه میکنند! ما داريم به دنبال مردم میرويم نه آنها به دنبال ما «پارلماننيوز» * روح آسمانی نيست «در ميلاد ايوان پتروويچ پاولف، مسعود نقره کار» * نابغهی کشتی فرنگی جهان، ايران را طلايی کرد «ايسنا» * دانشمندان اعداد را در داخل مغز انسان مشاهده کردند! «ايسنا» * سردار زمان جنگ، سعيد قاسمی: عزيزم مجيد مجيدی! گاف دادی و برای يک عمر بايد جواب خدا را بدهی! «ايلنا» مراقب اطلاعات غلط باشيم جنبش سبز مردم ايران پيش می رود و حکومت به هر طريق ممکن سعی می کند جلوی پيشروی اين جنبش را بگيرد يا حداقل از سرعت آن بکاهد. برای حکومت اسلامی و دستگاه های اطلاعاتی آن مقابله با اين جنبش حکم مقابله با دشمن جنگی را دارد و بنابراين در چنين مقابله ای استفاده از ابزار خدعه ی جنگی و به بيراهه کشيدن دشمن کاملا مجاز است. شنيديم و خوانديم که بچه های اطلاعات با تيپ هايی کاملا عادی با لباس و روبان سبز در ميان مردم حاضر می شوند، شعارهای انحرافی می دهند، به شناسايی تظاهرکنندگان می پردازند، و کارهای ديگری از اين قبيل که در رو در رويیئی اين چنين، از طرف هر حکومتی کاملا قابل درک است. جريان سعيده پورآقايی نشان داد که جلب توجه افکار عمومی به طرف اخبار غير واقعی و لوث کردن فجايع واقعا اتفاق افتاده در برنامه کار طراحان کودتا قرار گرفته که بايد به دقت با آن برخورد شود. حرکت مردمی نياز به دروغ و اخبار ساختگی و آگرانديسه کردن رويدادها و دسيسه چينی ندارد و می تواند و بايد از هر خبر مشکوک و مورد ترديدی دوری کند. اين وظيفه ی ارباب رسانه هاست که تحت تاثير رويدادها، به نشر هر خبری اقدام نکنند و چند منبع مجزا و مورد وثوق را پايه ی تائيد آن قرار دهند. در مورد ترانه ی موسوی، به رغم انعکاس وسيع خبر و انتشار تصاوير و ورود آقای کروبی به ماجرای او کماکان مواردی از شک و شبهه وجود دارد که بايد دقيقا بررسی شود. به طور مثال نويسنده ی وب لاگ آونگ خاطره های ما، سرکار خانم مينو صابری که به غير از وب لاگ نويسی گزارش هايی را نيز در زمينه های هنری برای راديو زمانه تهيه می کنند، با ذکر مواردی، در خبر ترانه ی موسوی تشکيک کرده اند که شايد بهتر باشد اهل رسانه آن را دنبال کنند، مبادا سناريويی مانند سناريوی سعيده پور آقايی برای آن نوشته شده باشد. مطلب خانم صابری را می توانيد در اينجا بخوانيد: Copyright: gooya.com 2016
|