پنجشنبه 5 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيژن ترقی "ققنوس" بود، يادداشتی از اکبر گلپايگانی

شرق ـ نيازی به گفتن نيست. همه می‌‌دانيم «بيژن ترقی» يک شخصيت مهم و برجسته هنری‌ است... او شاعری بسيار توانا، با شخصيتی افتاده، باوقار و متين بود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


خوب در خاطرم هست که وقتی برای دومين بار قرار بود به مناسبت نوروز در «گل‌های جاويدان» با تکنوازی استاد مرتضی محجوبی، اجرا در دستگاه مثنوی شور داشته باشم، از بيژن خواستم تا برايم غزلی آماده کند. از قضا همان شب در منزل يکی از دوستان مشترک به همراه موزيسين‌های ديگری از جمله «پرويز ياحقی» مهمان بوديم. ناگهان ديدم بيژن با شتاب با همان حالت بيمارش از جا بلند شد، در حين بلند شدن سکندری خورد و خطاب به ياحقی گفت: «پرويز جان دستمو بگير...» بعد از يک ساعت وقتی به اتاق کناری رفتم ديدم قلم و کاغذ به‌دست دارد و مشغول نوشتن است. از او پرسيدم که بيژن چه می‌کنی؟ گفت دارم غزلی که خواستی را برايت می‌نويسم. و بعد برايم مطلعش را خواند: «مستِ مستم ساقيا دستم بگير...» و بعد برايم تعريف کرد که در همان لحظه‌ای که به پرويز می‌گفته که پرويز جان دستم را بگير، اين مطلع به ذهنش آمده و بلافاصله آن را نوشته.

بيژن ترقی يک شخصيت بی‌بديل و هنری در مملکت ما بود که هرگز به اندازه شأنش از او قدردانی نشد. اما انگار بايد بپذيريم که هنرمند مثل ققنوس در آتش خودش می‌سوزد... تا روزگاری از آتشش ققنوسی ديگر پر باز کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016