چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از بازگشت کشکول خبری هفته تا یادداشت ها و اندیشه های استاد عبدالحسین زرین کوب

کشکول خبری هفته (۱۷۲)
ف. م. سخن

در کشکول شماره ۱۷۳ می خوانیم:
- بازگشت کشکول خبری هفته
- ممنون آقای خاتمی!
- ف.م.سخن در تلویزیون ایران فردا
- امریکا! خوشحال شو! قالیباف می آید!
- سنبل فیلمساز هلندی هم بریده شد!
- یادداشت ها و اندیشه های استاد عبدالحسین زرین کوب



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بازگشت کشکول خبری هفته
برای نگارنده بسیار دردناک بود خداحافظی از کشکول خبری هفته و واقعیتی که در روز خداحافظی نمی توانستم بیان کنم این بود که خداحافظی کشکول در اصل خداحافظی خودم بود. نمی خواستم کاری را که آغاز کرده بودم بدون سر انجام رها کنم و بروم ولی دست تقدیر خواست که بمانم و دوباره برای خوانندگان عزیزم بنویسم و اکنون گمان می کنم آمادگی دوباره برای نوشتن کشکول را دارم هر چند در ابتدا با فاصله ی زمانی بیشتر از یک هفته و با مطالبی کوتاه تا خدا چه بخواهد و وضع روحی و فکری من چه سرانجامی پیدا کند. همواره تلاش کرده ام در نوشته هایم خودم باشم و هیچ کلمه ای را به خاطر مصلحت و رفاقت و موارد دیگری که در میان برخی از نویسندگان ما رایج است حذف و تعدیل نکنم و اگر الفتی میان خوانندگان با این نویسنده ی بی نام و نشان به وجود آمده قطعا به خاطر یکدلی و همزبانی ماست. پس باز هم تلاش خواهم کرد هر چه می نویسم از روی صداقت باشد هر چند اشتباه کنم یا دیدگاه های من با دیدگاه های برخی از خوانندگان همسو نباشد. فکر نمی کنم نیاز به توضیح باشد که هر آن چه در این جا و جاهای دیگر می نویسم حتی در مورد خبیث ترین انسان ها٬ عاری از حس انسانی و نوع دوستی نیست و آرزویی اگر هست٬ بازگشت همه ی ما به سمت و سوی انسانی و رعایت انسانیت در روابط حتی خصمانه است. امیدوارم دوره ی جدید کشکول نیز به مانند دوره ی قبلی مورد توجه خوانندگان ارجمند قرار گیرد و مرا از دیدگاه و نظر انتقادی خود با خبر نمایند. این شماره از کشکول را تقدیم می کنم به دوست بسیار ارجمند و زحمتکشی که رشد بخشی از فرهنگ امروز ایران به خاطر تلاش های ایشان است و هم ایشان مرا تشویق به ادامه ی نوشتن کشکول کرده اند.

ممنون آقای خاتمی!
"...واقعيت اين است كه نمي‌گذارند وارد صحنه شويم. اينها هم شوخي است كه موج ايجاد شود و فلان و فلان بلكه اگر هم ايجاد شود ببينيد فرضا بنده هم آمدم. ناراحتي و نگراني آنها بيشتر مي‌شود و هزينه‌اش را بر سر شما خالي مي‌كنند و اين هزينه، هزينه بي‌نتيجه‌اي خواهد بود. شخصا براي من هزينه‌اي كه بابت ورود اشخاصي چون من به مردم و كشور تحميل شود، غيرقابل تحمل است. خصوصا وقتي آنها نمي‌خواهند و نمي‌گذارند چگونه مي‌توان آمد و از آن بالاتر چگونه مي‌توان مملكت را با اين همه مشكل و معضل به پيش برد؟... فرض بگيريم براي آمدن ما هزينه مي‌دهيم كه مثبت شود، اما نه اينكه هزينه بدهيم كه بدتر شود..." «سید محمد خاتمی٬ بهارنیوز»

آقای محمد خاتمی رجلی حقیقت گوست. احترامی که ایشان در میان موافقان و مخالفان خود به دست آورده به خاطر همین حقیقت گویی ست. البته در بازار پر از دروغ سیاست٬ حقیقت گویی خریداری ندارد و حقیقت گو محکوم به تحمل زجر دائمی ست چرا که مردم از او توقع سیاست ورزی و حقیقت گویی توامان دارند و این شدنی نیست. درد دیدن دروغ گویی ها و قدرت خواهی ها نیز بر رنج های چنین شخصیتی می افزاید و او را به لحاظ روحی خسته و دلزده می کند. این که آقای خاتمی مدام به تکرار موضع هوادارانه ی خود از ولایت فقیه تاکید می کند٬ هر چند ما خواهان نیست و نابود شدن چنین ولایتی باشیم از احترام این روحانی حقیقت گو نمی کاهد و اتفاقا باید این امر را مبارک بدانیم. اگر خاتمی چیزی به غیر از این می گفت و ما را فریب می داد در ردیف حاکمان تبهکار قرار می گرفت که قطعا امر پسندیده ای نیست.

اما جز مخالفان و منتقدانی که با احترام از آقای خاتمی یاد می کنند٬ هستند گروه ها و شخصیت هایی که با القاب جاانداز و فریبکار و امثال این ها به خاتمی و هواداران جوان اش -که به دنبال آزادی حداقلی هستند- هجوم می برند که عملی زشت و پس زننده است و باعث ایزوله شدن بخش بزرگی از افراد معتدل می شود که ظاهرا از آن گریزی نیست.

امیدواریم آقای خاتمی با حفظ موضع انسانی و اخلاقی لااقل به ما نشان دهند که چیزی به نام اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی و پایمردی بر اصول انسانی در ایران کلا نمرده است و هنوز بقایای آن در شخصیت هایی چون ایشان قابل مشاهده است.

ف.م.سخن در تلویزیون ایران فردا

خب٬ به سلامتی و میمنت نوشته های من به صورت صوتی و تصویری از تلویزیون تازه تاسیس ایران فردا پخش خواهد شد. این را نه فقط از لطف و محبت جناب دکتر نوری زاده٬ که به خاطر بد و بیراه هایی که مخالفان ایشان به من گفتند داریم! یعنی وقتی دیدم دوستان سابق آقای دکتر مرا نوچه ی ایشان خطاب می کنند و آن چه را که در دفاع از حق و حقیقت می نویسم به ناحق به فرمان و دستور ایشان نسبت می دهند٬ به خودم گفتم حالا که قرار است این تهمت ها زده شود چه بهتر که مرا در برنامه های این تلویزیون هم ببینند و تهمت های بیشتری به من بزنند! خیلی جالب است که وقتی مونتاژ رسوای دستگاه صدا و سیمای حکومت اسلامی و احتمالا وزارت اطلاعات را با کنار هم گذاشتن دو فیلم نشان دادم و معلوم شد که آقای دکتر نوری زاده نه از ولیعهد عربستان که از آقای عطا٬ مدیر جی ال ویز دات کام تشکر کرده اند٬ باز حکومتی ها و اپوزیسیون سنگ انداز (بر وزن جاانداز و برانداز که خودشان به کار می برند و البته آن چه من نوشتم بر خلاف آن چه آن ها می نویسند خیلی محترمانه است) باری باز حکومتی ها و اپوزیسیون سنگ انداز که ماشاءالله ماشاءالله به رقابت با سنگ پای قزوین برخاسته اند و از آن هم جلو زده اند همچنان موضوع تشکر از ولیعهد عربستان را تکرار کردند و انگار نه انگار که چیزی به نام فیلم اصلی نمایش داده شده و بخش بزرگی از وب گردان با حقیقت این موضوع آشنا شده اند.

ظاهرا تا کنون یکی دو برنامه از این جانب پخش شده است که متاسفانه خودم آن ها را ندیده ام. سومین برنامه را هم ارسال کرده ام که اگر مناسب باشد لابد طی چند روز آینده پخش خواهد شد. فعلا از ارائه ی صدا و تصویر خودم خودداری کرده ام و برنامه را مجری دیگری اداره خواهد کرد تا در آینده چه پیش آید و شاید به زودی چهره ی مرا هم در تلویزیون ایران فردا ببینید.

امریکا! خوشحال شو! قالیباف می آید!
"قالیباف: لازم باشد حتما با امریکا مذاکره می کنیم. نفی هولوکاست بی مورد بود..." «رادیو فردا»

من تردید ندارم امروز در دل باراک اوباما و مشاوران اش قند آب می کنند. الهی من به قربان شان بروم که این قدر خوش باور هستند. من هم در امریکا بزرگ می شدم حتما همین طوری خوش باور می شدم. یادمان نرفته کلینتون بدبخت چه جوری قرارهایش را در روز سخنرانی آقای خاتمی عقب انداخت و سخنرانی ایشان را هم جلو انداختند تا شخص اول امریکا خودش با گوش های خودش عبارت گفت و گوی تمدن ها را از زبان پرزیدنت ایران بشنود و با خیال راحت برای آینده روابط امریکا و ایران برنامه ریزی کند. حتی بنده ی خدا توی راهروهای سازمان ملل به دنبال آقای خاتمی راه افتاد که او را به خاطر این که گلاب به روی تان وسط گفت و گوی تمدن ها دستشویی اش گرفته بود و با هیئت عالی رتبه ی همراه٬ دسته جمعی به توالت رفته بودند نتوانست پیدا کند و سرش به سنگ خورد.

حالا آقای قالیباف که به نظرم حضرت مهدی (عج) پای ورقه ی ریاست جمهوری اش امضا گذاشته از مذاکره با امریکا و زشتی نفی هولوکاست سخن می گوید که نمی دانم اگر فردا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد آقای اوباما او را باید از کجای سازمان ملل بیرون بکشد که بیاید پای میز مذاکره بنشیند.

ما که بخیل نیستیم. بگذار هر چه دل شان می خواهد بگویند. ما اصلا کمتر از "آقای بزرگ" را آدم حساب نمی کنیم و وقت و انرژی مان را برای نوشتن در مورد آن ها صرف نمی کنیم. این ها هم بروند هر جور می خواهند و هر جا می خواهند با هم لاس بزنند و فالوده بخورند.

سنبل فیلمساز هلندی هم بریده شد!
"سازنده فیلم اهانت آمیز به پیامبر اسلام (ص) مسلمان شد." «ایسنا٬ به نقل از سایت دریچه ای رو به روشنایی»

وقتی این خبر را در صفحه ی فیس بوک آقای علی افشاری خواندم با حیرت و تعجب بسیار به خودم گفتم جل الخالق! یا موسی بن جعفر! معجزه! معجزه! آن هم در قرن بیست و یکم!

این قدر خوشحال و ذوق زده شدم که حد و حساب نداشت بخصوص که آقای علی افشاری یک کامنت فوق العاده متاثر کننده هم گذاشته بودند از این قرار:
"این رویداد برگ تایید دیگری است که همانطور که نفرت می تواند به عشق تبدیل شود٬ عناد نیز می تواند ایمان آفرین باشد!"

بعد رفتم در سایت دریچه ای رو به روشنایی متن خبر را خواندم٬ دیدم نوشته است:
"به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه سعودی "عکاظ آن لاین" این سازنده فیلم توهین‌آمیز به شخصیت پیامبر(ص) که خشم شدید مسلمانان سراسر دنیا را به دنبال داشت، پس از پذیرش اسلام، به زیارت حرمین شریفین مشرف شد. وی از مسجد پیامبر (ص) زیارت کرد و وقتی به قبر پیامبر رسید اشک‌هایش جاری شد. او درباره مسلمان شدنش اینگونه می‌گوید: واکنش مسلمانان به ساخت این فیلم موهن درباره پیامبر(ص)، بسیار شدید بود، وقتی این حجم گسترده اعتراضات و انتقادات درباره این فیلم را دیدم، سوالات بسیاری در ذهنم ایجاد شد که چرا مسلمانان به این میزان به دین و پیامبر خود عشق می‌ورزند و رمز این عشق چیست؟ برای این‌که جواب سوالاتم را بیابم شروع به تحقیق درباره دین اسلام کردم؛ هر چه پیش می‌رفتم متوجه می‌شدم که حزب سابقی که عضو آن بودم چه جرم بزرگی مرتکب شده است. هر چه آگاهی‌ام نسبت به این دین بیشتر می‌شد علاقه‌ام نیز به آن افزایش می‌یافت و تصمیم گرفتم خود را به مسلمانان هلند نزدیک کنم تا بیشتر با تعالیم این دین آشنا شوم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که این دین حق است و مسلمان شدم. "فاندور" با زیارت کوه احد، گفت: مطالب بسیاری درباره این مکان و جنگ آن خوانده‌ام و بسیار خوشحالم که امروز در این مکان هستم. به نوشته‌ی روزنامه، فاندور پس از دیدار با امام جماعت مسجد نبوی، قرار است با امام جماعت مسجد قباء نیز ملاقات کند و پس از آن‌ برای ادای مناسک حج،‌ راهی مکه مکرمه خواهد شد. وی در سخنانش گفت: وداع با مدینه برایم ناراحت کننده است،‌ اما خوشحالم که برای ادای حج عمره به مکه می‌روم و در زمان نزدیکی دوباره به زیارت این بقاع متبرک و مقدس خواهم آمد."

من که واقعا از این رویداد تکان خوردم. اصلا هم گمان نمی کنم که این بابا از ترس جان اش رفته مسلمان شده تا خدای نکرده مثل آن یکی فیلمساز هلندی یعنی تئودور ون گوگ کشته و تکه تکه نشود. نه بابا! دین اسلام دین رحمت است و اصلا کسی را به خاطر این دین کاردی نمی کنند. البته یک نکته ی کوچک می ماند و آن این است که آیا عضو شریف این آقا کاردی شده و مسلمانی اش کامل شده است یا نه که آن هم البته به ما مربوط نیست و آقای افشاری حتما راجع به این رحمت آسمانی هم خواهند نوشت!

یادداشت ها و اندیشه های استاد عبدالحسین زرین کوب
چاپ ششم کتاب "یادداشت ها و اندیشه ها؛ از مقالات٬ نقدها و اشارات" زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در سال ۱۳۸۳ در ۲۲۰۰ نسخه و ۴۳۲ صفحه منتشر شده است. مقدمه ی این کتاب ارجمند را آقای عنایت الله مجیدی در سال ۱۳۵۱ نوشته اند. این مقدمه حاوی مختصری از زندگی استاد و فهرست کتب و مقالات فارسی و غیرفارسی و اشعار ایشان -تا سال انتشار چاپ اول کتاب- است. آن چه در این مقدمه ی موجز فهرست شده شامل ۱۹ کتاب٬ ۱۵۸ مقاله فارسی٬ سه مقاله ی انگلیسی٬ فرانسوی٬ و عربی٬ و ۱۴ شعر است که طی سال های بعدی بر تعداد آن ها افزوده شده است.

مطالب این کتاب در هشت فصل تدوین شده که شامل مباحث عمومی نقد٬ شعر و نقد شعر٬ دین و فلسفه٬ تحقیقات ادبی و تاریخی٬ نقد کتاب٬ فرهنگ عامه٬ ادبیات جهان٬ و اشارات و تنبیهات است.

خوانندگان آشنا با نثر استاد می دانند که ایشان نثری وزین و سخته داشتند و هر جمله از مقالات ایشان چنان محتوای غنی یی داشت که باعث سنگینی آن ها می شد. به عبارتی نثر استاد٬ نثر آسان خوانی نبود و خواننده باید با تامل و تعمق جملات را می خواند تا بتواند از محتوای مطالب به خوبی بهره مند شود.

اما نثر بسیاری از مطالب این کتاب روان و خوشخوان است و خواننده را به دنبال خود می کشد. مثلا در مطلبی زیر عنوان تحقیق درست٬ حضرت استاد چنین می نویسند:
"...اما از اینهمه شور و شوق که در کسانی مانند محمد قزوینی با دقت و احتیاطی نزدیک بسر حد وسواس همراه بود٬ در بسیاری از محققان ما امروز تقریبا هیچ نمانده است و ازین روست که کار بیشتر محققان ما امروز بیش و کم سست و ضعیف٬ و آمیخته با بیدردی و شتابکاریست. این بیدردی و شتابکاری که آفت عمدهء کار درست است امروز چنان بر ما چیره گشته است که حتی شور و شوق٬ و درد و ذوق دانش طلبی و حقیقت جوئی را از کسانی نیز که از عهدهء کار درست بر می آیند باز گرفته است و ادب تحقیقی ما را چنان ضعیف و بی مایه کرده است..." (صفحه ۱۰).
این مطلب در سال ۱۳۳۷ نوشته شده است و محتوای آن با کمال تاسف همین امروز هم مصداق دارد.

در مقاله جالبی که استاد بزرگ ما در باره ی "جن" نوشته اند جملاتی این چنین را می خوانیم:
"اعتقاد به وجود جن در بین مسلمانان عهد ما٬ بر اثر تاویلها و تفسیرهای گونه گون سستی گرفته است و بسیاری از مردم آن را از مقولهء «دروغ های قراردادی» می شمارند اما در قرنهای گذشته آن را از لوازم و ضروریات دین می دانسته اند... به همین جهت قدماء در صحت وجود این طایفه چنان یقین کرده اند که حتی در بعضی کتابهای فقه نیز در بارهء احتمال روابط نکاح و ارث بین آنها و انسان احکام و فتواها آمده است. و از کجا که زنان چاره گر و فریبکار در باب اصل و نژاد حرامزادگان خویش٬ که جز خلوتهای دور و تاریکی های شب کسی از راز آنها آگاه نشده است قصه ها نپرداخته اند تا آنها را به ریش این گنهکاران شبگرد بی نام و نشان ببندند..." (صفحه ۲۷۵).

کتاب یادداشت ها و اندیشه ها به شکلی زیبا و آبرومند توسط انتشارات سخن منتشر شده است.
-----------------------
صفحه فيس بوک ف. م. سخن:
https://www.facebook.com/fmsokhan


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016