دوشنبه 22 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مرتضی احمدی؛ پدربزرگ شهر "طهرون"

• گزارش «قانون» از شب بزرگداشت مرتضی احمدی

مرتضی احمدی:
اگه من از زادگاهم و بروبچه‌هاش می‌گم، بهم ايراد نگيرين. آخه من دلبسته‌ اين سرزمينم. تو پايين پاييناش چش به دنيا وا کردم. خب ريشه‌م تو اين خاک گيره. تو خاک و خل‌هاش پا به زيمين زدم و قد راس کردم و جون گرفتم. تو مکتبخونه‌ش حرف زدن و زندگی کردنو آموختم. قاطی مشتی‌هاش و جوونمرداش لوليدم و سرد و گرم روزگار رو مزه‌مزه کردم. بلت شدم که واس چی باد گريه کنم و برا کی خنده کنم. پس اگه دس به قلم بردم و از اونا گفتم و رو کاغذ ريختم، به خاطر خودشون بود. فقط ادای دين کردم.

بهزاد فراهانی:
مرتضی احمدی از مبارزان جنبش کارگری ايران است. مردی است که در راستای تفکر و انديشه برابری‌خواهی، زحمات فراوان کشيده است. استاد احمدی از ۱۳۲۰ به جامعه ورزشی ايران پيوست؛ به ويژه به آن بخش از جامعه ورزشی که ديدگاه‎های دادگرانه داشت. مرتضی احمدی از همان آغاز چه زمانی که در تيم شاهين توپ می‎زد و چه زمانی که به عنوان شاعر، تمام ترانه‎های زيبای مردمی‎اش به دل هزاران هزار هوادار شاهين می‎نشست، هميشه همراه و پشتيبان مردم زحمتکش بود.

سعيد پورصميمی:
مرتضی احمدی بيش از ۷۰ سال است که در عرصه هنر ايران کار کرده، در راديو، در دوبلاژ، تئاتر، سينما، پيش‌پرده‎خوانی، تلويزيون و در اين اواخر هم قلم ايشان؛ و همه اين‌ها توأم بوده با سربلندی و آبرومندی. ايشان دوران بسيار سختی را گذرانده که پر از فراز و نشيب بوده است. دورانی بود که آدم‎ها می‎توانستند در دام بيفتند. مرتضی، همه اين دوران را با سربلندی گذرانده، چه در محيط کار، چه در محيط خانواده و چه در شغلی که در راه‎آهن داشت.

عليرضا ميرعلی‌نقی:
ما با بزرگمردی سر و کار داريم که نه تنها تصنيف‎خوان و ضربی‎خوان برجسته در فضای موسيقيايی معروف به بيات تهران است، بلکه از اين حد عالی نيز فراتر است و غير از صدای موسيقيايی او، صدای گفتاری او هم طی ۷۰ سال متمادی، انيس روح مردم بوده، همراه با آن‌ها غم و شادی و مبارزه و آرامش را، و در هر حالت، اميد و طرب زيبای ايرانی را بيان کرده است. استاد مرتضی احمدی، بزرگ‎ترين صداپيشه‎ای است که من می‎شناسم.

ابوالفضل نجاری:
عشقِ مرتضی احمدی به شهرش، عشقِ امروز و پيری نيست، عشقی ديرينه است؛ چراکه به گفته خودش از گذشته و جوانی عادت داشته که هر چه را می‌‌ديده يادداشت کند و نگه دارد. تقدير از مرتضی احمدی، تنها تقدير از فرهنگ تهران نيست. چه نياز به نام کوچه و خيابان حقيری يا تنديسی از او در گوشه‌‌ای از اين کلاف سردرگم؛ او خود سرزمينی است تهران نام، که هر يک از ما می‌‌تواند ريشه‌‌ شادی‌‌ها، غم‌‌ها و آرزوهای گم‌شده‌‌اش را در آن جست‌وجو کند.

بابک چمن‌آرا:
يه کارمند بازنشسته‌ حسابداری راه‌آهن، ورزشکار، بازيگر تئاتر و سينما، دوبلور، صداپيشه و کارگردان راديويی، محقق و مولف اصطلاحات طهرون، محقق موسيقی و بحر طويل‌خوان و ضربی‌خوان، خوش‌تيپ، تو دل‌ برو که همه دوستش دارند و برايمان از گذشته‌ها با آب و تاب خاطره تعريف می‌کند و ... هِی؛ ياد پدربزرگ‌هايمان نمی‌اُفتيد؟ مرتضی خان احمدی پدربزرگ همه ما ساکنين طهرونه. مواظب «صدای طهرون» باشيم و حفظش کنيم.

روزنامه قانون ـ گروه فرهنگ و هنر- «شب مرتضی احمدی» صدوسی‌وچهارمين شب از شب‌های مبخارا بود که عصر روز شنبه ۲۰ مهرماه ۱۳۹۲ برگزار شد.

حافظ فرهنگ تهران
«علی دهباشی» در آغاز اين نکوداشت از مرتضی احمدی به عنوان حافظ فرهنگ تهران ياد کرد: «مرتضی احمدی در بحرانی‎ترين تاريخ ايران حضور داشته و با هنر خود هويتی برای فرهنگ ايران، به خصوص شهر تهران و در واقع فرهنگ مردم تهران باقی گذاشته است و تا زمانی که بحث درباره هويت فرهنگی شهر ما جريان دارد، آثار و زندگی ايشان، يکی از منابع و مواخذ معتبر خواهد بود.»

مبارز برابرخواه
سپس از «بهزاد فراهانی»، دوست ديرين مرتضی احمدی، برای سخنرانی دعوت کرد. بهزاد فراهانی از مرتضی احمدی و سال‌های کارگری او سخن گفت: «مرتضی احمدی از مبارزان جنبش کارگری ايران است. به عنوان مردی که در راستای تفکر و انديشه برابری‌خواهی، زحمات فراوان کشيده است. استاد احمدی از ۱۳۲۰ به جامعه ورزشی ايران پيوست؛ به ويژه به آن بخش از جامعه ورزشی که ديدگاه‎های دادگرانه داشت. پرسپوليس يا شاهين سابق، تيمی بود که بستر رشد نسل زحمتکش و تلخکام تهران يا کشورمان بود و مرتضی احمدی از همان آغاز چه زمانی که در تيم شاهين توپ می‎زد و چه زمانی که به عنوان شاعر، تمام ترانه‎های زيبای مردمی‎اش به دل هزاران هزار هوادار شاهين می‎نشست، هميشه همراه و پشتيبان مردم زحمتکش بود.

سخت است، بيش از ۷۰ سال کار کردن و حفظ ارزش‎ها
«سعيد پورصميمی» نيز چنين از مرتضی احمدی داد سخن داد: «مرتضی احمدی بيش از ۷۰ سال است که در عرصه هنر ايران کار کرده، در راديو، در دوبلاژ، تئاتر، سينما، پيش‌پرده‎خوانی، تلويزيون و در اين اواخر هم قلم ايشان و همه اين‌ها توأم بوده با سربلندی و آبرومندی. ايشان دوران بسيار سختی را گذرانده که پر از فراز و نشيب بوده است. دورانی بود که آدم‎ها می‎توانستند در دام بيفتند. مرتضی، همه اين دوران را با سربلندی گذرانده، چه در محيط کار، چه در محيط خانواده و چه در شغلی که در راه‎آهن داشت. به خصوص کسی که کار هنری می‎کند، اگر يک قدم اشتباه بردارد، همه چيز بر باد می‎رود. سخت است، بيش از ۷۰ سال کار کردن و حفظ ارزش‎ها و آبرو. آقای مرتضی احمدی بيش از ۷۰ سال در عرصه هنر با سربلندی زندگی کرده است. من افتخار داشتم که با او کار کنم و او برای من فقط يک همکار نبود، پدر بود و استاد بود و مراقب بچه‎هايش بود که کارمان بهتر بشود و حالا هم که بازنشسته شده دست به قلم برده است. اين نوشته‎ها يادگاری است که بايد منتقل می‎شد به نسل‎های بعد و همت اين کار را کسی جز مرتضی احمدی نداشت و من آرزو می‎کنم که قلمش همچنان محکم باشد و رابطه‎اش را با کار نمايش قطع نکند.»
پس از آن دو نوجوان به نام‎های حسين و اميرهمايون ابراهيمی که به پيروی از استاد احمدی کار می‎کنند، قطعه‎ای از کار استاد احمدی را اجرا کردند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


يک صدا و ۴۰ چهره
و بعد نوبت «عليرضا ميرعلی‌نقی» شد که از «يک صدا و ۴۰ چهره» سخن گفت: «هر شهری را صدايی است. هر شهر بزرگی صدايی دارد که روح يک دوره‎ای، دوره مشخصی از زندگی و رفتار مردم آن شهر، در آن صدا، تجلی دارد. از حدود يکصد سال پيش که بشر به تکنولوژی ضبط صدا دست پيدا کرده، اين موهبت را هم پيدا کرده که آن صداهای ماندگار را همچون نوشته‎ها و نقاشی‎های ماندگار، ثبت و تکثير کند و حافظه تاريخی ملل را قوی‎تر کند. بيشتر مردم اين صداهای ماندگار را در خوانندگان تصنيف‎ها و آوازها جست‎وجو می‎کنند؛ حق هم همين است؛ چراکه جادوی موسيقی وقتی همراه با جاذبه کلام می‎شود، تأثيری بی‎چون‌و‌چرا دارد؛ اما ما با بزرگمردی سر و کار داريم که نه تنها تصنيف‎خوان و ضربی‎خوان برجسته در فضای موسيقيايی معروف به بيات تهران است، بلکه از اين حد عالی نيز فراتر است و غير از صدای موسيقيايی او، صدای گفتاری او هم طی ۷۰ سال متمادی -اگر چه چند سال آن در فاصله ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۷ با وقفه‎ای ناخواسته همراه بوده- انيس روح مردم بوده، همراه با آن‌ها غم و شادی و مبارزه و آرامش را، و در هر حالت، اميد و طرب زيبای ايرانی را بيان کرده است. متأسفانه فقر تکنولوژی ضبط و ثبت در سال‎های دهه ۱۳۲۰ باعث شده است که ما جز چند صفحه سنگی، از صدای آن روزگار جناب احمدی، مطلب زيادی در دست نداشته باشيم. همان‌ها هم بسيار ارزشمندند از جمله تصنيف بيات ترکِ گل پری‌جون که با ارکستر موسی معروفی و همراه با بزرگ‎ترين نوازندگان آن دوره ضبط شده است. ای کاش نسخه‎ای از آن را داشتيم که در اين مجلس عزيز پخش می‎شد. در هر صورت، ما اولين ضبط‎های پر و پيمان از صدای جناب مرتضی احمدی را از اوايل دهه ۱۳۴۰ داريم. ما با اين صدای زنگ‎دار که پُر است از حس مردانگی و صبوری و دردآشنايی و طرب‎انگيزی، بيش از نيم قرن، نفس کشيده‎ايم. استاد مرتضی احمدی، بزرگ‎ترين صداپيشه‎ای است که من می‎شناسم؛ چه در مقام تصنيف‎خوان و ضربی‎خوان، چه در در مقام حافظ يک فرهنگ قديمی و اصيل، چه در مقام دوبلور و چه در مقام بازيگر تئاتر و سينما. استاد مرتضی احمدی از نسلی است که مردان بزرگی را به جامعه تحويل داده است. خود من که کوچک‎ترين ارادتمند ايشان هستم، در چهار سالگی، در سينما گلديس تهران، هنگام پخش فيلم موزيکال حسن کچل (ساخته زنده‎ياد علی حاتمی)، گرفتار جادوی اين صدا شدم و هنوز هم گرفتار هستم، خوشبختانه. گذشتِ زمانه، تصويرهای درخشان فيلم را که در زمان خود اولين فيلم موزيکال و رنگی بود از خاطره برد ولی آن طنين و آن ضربی‎خوانی شيرين هيچ‎وقت از يادم نرفت. حتی حالا که ۴۲ سال گذشته و هنوز توفيق تماشای يک نسخه تميز از آن فيلم را پيدا نکرده‎ام. استاد مرتضی احمدی، صدايش، وجود گرانقدرش، تأليفاتش و صداهای ضبط شده‎اش برای من گنجی است باقی‌مانده از تهرانی که يک زمانی «بود»، وجود داشت، معماری اصيل و موسيقی اصيل و روابط اصيل و مردم اصيل خود را داشت. من غم غربت فعلی خود در تهران امروز را با صدای جناب آقای احمدی تسلی می‎دهم. لحظه لحظه بقای شريفش را برای خود و دوستانم مغتنم می‎دانم.»

پهلوون زنده رو عشق است
و در ادامه فيلمی مستند با عنوان «صدای تهران» ساخته «جواد آتشباری» به نمايش درآمد و پس از آن «ابوالفضل نجاری» از «صدای ماندگار» مرتضی احمدی حکايت کرد: «مرتضی احمدی کارمند راه‌‌آهن، پيش‌‌پرده‌‌خوان، ورزشکار باستانی، يکی از بنيان‌‌گذاران و بازيکنان و مربيانِ فوتبالِ باشگاهِ راه‌‌آهن، بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون، گوينده، دوبلور، خواننده، باسابقه‌‌ترين کارمند صدا و سيما، نويسنده و مهم‌‌تر از همه پدری فداکار که برای فرزندانش نقش مادر را هم بازی کرد؛ اما آنچه بيش از همه برای من شگفت‌‌آور است عشق بی‌‌حدوحصر مرتضی احمدی به زادگاهش تهران است. چيزی که برای انسان شهری امروز پديده‌‌ای نادر به نظر می‌‌رسد. عشقِ مرتضی احمدی به شهرش، عشقِ امروز و پيری نيست، عشقی ديرينه است؛ چراکه به گفته خودش از گذشته و جوانی عادت داشته که هر چه را می‌‌ديده يادداشت کند و نگه دارد. مرتضی احمدی با پيش‌‌پرده‌‌خوانی پا به عرصه هنر می‌‌گذارد و با همين کار به شهرت می‌‌رسد. پيش‌پرده‌‌خوانی باعث شناخت بيشتر و عميق‌‌تر او از فرهنگ فولکلور مردم تهران می‌‌شود. همين تجربه، امروز باعث احيای ترانه‌‌های قديم تهران توسط مرتضی احمدی در قالب دو آلبوم صوتی به نام «صدای تهرون قديم ۱و۲» شده است. او همچنين خواننده و زنده‌‌کننده «بيات تهران» است. آواز بيات تهران زاييده‌‌ دورانی است که تهران از کوچکترين محله‌‌ امروزی اين ابرشهر، کوچکتر بود.

حاصل پژوهش‌‌ها و تجربه مرتضی احمدی در فرهنگ عاميانه تهران چندين عنوان کتابِ چاپ شده و در دست چاپ است که همه آن‌ها به نوعی تاريخ شفاهی تهران محسوب می‌‌شود و بدين ترتيب او از حيث تاريخ‌‌نويسی برای تهران هم جزو سرآمدان است و نامش در کنار نام‌‌های بزرگی همچون جعفر شهری، ناصر نجمی، ناصر تکميل همايون و ايرج افشار قرار می‌‌گيرد. از جمله کتاب‌‌های مرتضی احمدی «فرهنگ بروبچه‌‌های تهرون» است که فرهنگ لغات عاميانه‌‌ تهرانی‌‌هاست. کتاب «من و زندگی» هم تاريخ شفاهی تهران محسوب می‌‌شود. کتابِ «کهنه‌‌های هميشه نو» ترانه‌های تخت حوضی است که آن هم شامل ضربی‌‌ها و ترانه‌‌های شادی بخشِ سنتی تهران است. در اين کتاب ترانه‌‌ای آمده است با عنوان «هيچ کجا تهرون نمی‌‌شه» که بيت آخر اين ترانه می‌‌گويد: «گرز رستم گروِ دروازه تهرون ماهاست گوش کن من چی می‌‌گم هيچ کجا تهرون نمی‌‌شه». کتاب «پرسه در احوالات تهرون و تهرونيا» هم همان‌‌طور که از نامش پيداست جستاری در فرهنگ عاميانه مردم تهران است. در مقدمه‌‌‌ اين کتاب نوشته است: «اگه من از زادگاهم و بروبچه‌هاش می‌گم، بهم ايراد نگيرين. آخه من دلبسته‌ اين سرزمينم. تو پايين پاييناش چش به دنيا وا کردم. خب ريشه‌م تو اين خاک گيره. تو خاک و خل‌هاش پا به زيمين زدم و قد راس کردم و جون گرفتم. تو مکتبخونه‌ش حرف زدن و زندگی کردنو آموختم. قاطی مشتی‌هاش و جوونمرداش لوليدم و سرد و گرم روزگار و مزه‌مزه کردم. بلت شدم که واس چی باد گريه کنم و برا کی خنده کنم. پس اگه دس به قلم بردم و از اونا گفتم و رو کاغذ ريختم، به خاطر خودشون بود. فقط ادای دين کردم.» او می‌‌گويد: «من عاشق تهران هستم» و نوشته‌‌ها و آثارش هم چيزی به جز اين را نمی‌‌گويد، حتی آثار در دست چاپش. کتاب «واژه‌‌ها، اصطلاحات و ضرب‌‌المثل‌‌های تهران‌‌» يکی از آن‌هاست‌‌. کتاب «پيش‌پرده‌‌خوانی و تاريخچه آن» هم می‌خواهد به نوعی تاريخ اين هنر در تهران را بازگو ‌‌کند. کتاب ديگر که به احتمال فراوان بيش از ديگر آثار مرتضی احمدی مورد اقبال خوانندگان قرار خواهد گرفت «فاطْمه اره و علی بونه‌گير» است که با عنوان فرعی قصه‌‌های فولکلوريک تهران به بازار خواهد آمد. به تمام اين‌‌ها بايد «ضربی‌‌خوانی» را که هنری متعلق به تهران و تهرانی‌‌ها بوده است هم اضافه کرد. گويا مرتضی احمدی به چيزی به جز تهران نمی‌‌انديشد که هر چه از ذهنش به روی کاغذ می‌‌آيد آينه‌‌ تمام‌‌نمای تهران و دميدن در پيکره‌‌ نيمه‌‌جان تهران قديم است. قطعاً آثار مکتوب با محوريت تهران، ضربی‌‌خوانی در راديو تهران، پيش‌‌پرده‌‌خوانی در تماشاخانه تهران و زنده کردن بيات تهران تصادفی نبوده است.

اما آنچه بيش از همه به چشم می‌‌آيد آن است که اين مردِ عاشقِ شهرِ تهران، پس از گذشت قريب به يک قرن از اين رابطه عاشقانه حتی يک متر از خاک شهر به نامش نيست و امروز در خانه فرزندش زندگی می‌‌کند. اميد است با راه‌اندازی مجدد مرکز تهرانشناسی توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران جايزه‌‌ای هم به نام مرتضی احمدی برای تقدير از يک عمر فعاليت‌‌های فرهنگی- هنری در حوزه «فرهنگ شهری» تعيين کند. بديهی است تقدير از مرتضی احمدی، تنها تقدير از فرهنگ تهران نيست. چه نياز به نام کوچه و خيابان حقيری يا تنديسی از او در گوشه‌‌ای از اين کلاف سردرگم؛ او خود سرزمينی است تهران نام، که هر يک از ما می‌‌تواند ريشه‌‌ شادی‌‌ها، غم‌‌ها و آرزوهای گم شده‌‌اش را در آن جست‌وجو کند. پايان سخنم نقلی است از کتاب «فرهنگ برو‌بچه‌‌های تهرون»: پهلوون زنده رو عشق است.»

مواظب «صدای طهرون» باشيم
«بابک چمن‌آرا» آخرين سخنران بود و چنين گفت: «کشور ما اقوام و فرهنگ‌های گوناگونی دارد و البته زبان و گويش‌های گوناگون که در طول سال‌های دور و نزديک تلاش‌های زيادی برای از بين بردن و احيا کردن آن‌ها انجام شده است. در اين ميان شايد هيچ کدام مانند گويش طهرونی آسيب نديده و مهجور نبوده است و مطمئن هستم که هيچ‌کدام از ما بيش از چند کلمه از زبانی که روزگاری در اين شهر که در آن زندگی می‌کنيم رايج بوده، نمی‌دانيم. مرتضی‌خان احمدی با اين زبان بزرگ شده، زندگی کرده و هميشه با اين کلمات و اصطلاحات صحبت می‌کند. اين تهرون با "ت" همه چيز اون طهرون با "ط" رو از بين برده، قصد ناراحت کردن و ناله کردن ندارم ولی مواظب "صدای طهرون" باشيم و حفظش کنيم. يک کارمند بازنشسته‌ حسابداری راه‌آهن، ورزشکار، بازيگر تئاتر و سينما، دوبلور، صداپيشه و کارگردان راديويی، محقق و مولف اصطلاحات طهرون، محقق موسيقی و بحر طويل‌خوان و ضربی‌خوان، خوشتيپ، تو دل‌ برو که همه دوستش دارند و برايمان از گذشته‌ها با آب و تاب خاطره تعريف می‌کند و ... هِی؛ ياد پدربزرگ‌هايمان نمی‌اُفتيد؟ مرتضی خان احمدی پدربزرگ همه ما ساکنين طهرونه.»

سرانجام نوبت به مرتضی احمدی رسيد که برای علاقه‌مندان خود سخن بگويد. مرتضی احمدی از برگزارکنندگان و سخنرانان و حاضران سپاسگزاری کرد و گلايه‎اش از وزارت ارشاد بود که اجازه چاپ مجدد کتابی را که پيش از اين ۹ بار تجديد چاپ شده نمی‎دهد و در حقيقت نه پاسخ مثبت به انتشار مجدد کتاب «کهنه‎های هميشه نو» می‎دهد و نه پاسخ منفی و انتشار کتاب همچنان معلق مانده است و از مسئولان خواست تا تکليف اين کتاب را تعيين کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016