دوشنبه 25 آذر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اصغر فرهادی در گفت‌وگو با «لس‌آنجلس تايمز»: گذشته و آينده‌مان را قربانی می‌کنيم

شرق ـ مارک اولسن/ نيما توسلی: «گذشته» اصغر فرهادی که اين روزها به‌عنوان يکی از نامزدهای گلدن‌گلوب ۲۰۱۴ معرفی شده؛ قرار است در آخرين روز از سال‌جاری ميلادی به‌صورت رسمی در سينمای آمريکای‌شمالی به نمايش درآيد؛ اکرانی که راه او را در فصل جوايز سينمايی باز می‌کند. او که از بخت‌های اسکار بهترين فيلم خارجی است، دو سال قبل با «جدايی نادر از سيمين» نه‌تنها جايزه بهترين فيلم غيرانگليسی‌زبان اسکار را از آن خود کرد، بلکه از جمله معدود فيلمسازان غيرانگليسی‌زبان بود که موفق شد رکورد نامزدی در بخش‌های مختلف را بشکند. اين موضوع به نامزدی اين فيلم درخصوص بهترين «فيلمنامه اصلی» مربوط می‌شود. بعد از اخذ جوايز از چندين جشنواره و کسب جايزه منتقدان، اين فيلم بيش از هفت‌ميليون‌دلار در باکس آفيس آمريکا فروش کرد. فرهادی با فيلم «گذشته»، نشان داده که موفقيت جدايی نادر از سيمين يک موفقيت تصادفی نبوده. او توانسته به خلق يک نگاه غنی و پرمعنا در زمينه مسايل خانوادگی، احساسی و روانشناختی نايل شود. احمد (علی مصفا) بعد از چهار سال جدايی از همسرش ماری (برنيس بژو) به پاريس بازمی‌گردد تا کارهای مربوط به طلاقش را نهايی کند تا ماری بتواند با مرد ديگری، يعنی سمير (طاهر رحيم) ازدواج کند. در ادامه، هم آنها بايد تاوان برخی ارتباطات خود در گذشته را دهند، از جمله همسر سابق سمير که به کما می‌رود و دختر نوجوان ماری پرخاشگری می‌کند. با نامزدی اين فيلم در جشنواره فيلم کن، برنيس بژو توانست جايزه بهترين نقش هنرپيشه زن را اخذ کند و در عين حال اين فيلم از طرف کشور ايران برای نامزدی در بهترين فيلم غيرانگليسی‌زبان نيز معرفی شده است. فرهادی که اين روزها برای اکران فيلم گذشته در آمريکا ست، به‌دنبال اعلام نامزدی‌اش در گلدن‌گلوب در گفت‌وگويی با مارک اولسن خبرنگار لس‌آنجلس‌تايمز از داستان‌هايی که درون داستان‌های ديگر رخ می‌دهند و گذشته را به‌جا می‌گذارند، صحبت کرده است.

* هر وقت تلاش کرده‌ام تا «گذشته» را برای ديگران توصيف کنم با اين چالش مواجه شده‌ام که بايد بگويم اين فيلم دقيقا چه داستانی را دنبال می‌کند؟ اين يک فيلم درام خانوادگی است، يک داستان طلاق است، اين فيلم خيلی مرموز است...



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- اين فيلم درواقع يک خط داستانی اصلی ندارد. داستان‌هايی درون هم هستند، درست شبيه يک «عروسک روسی».

* فکر می‌کنم اين چيزی است که از ديگر فيلم‌هايم نشات می‌گيرد.
- با يک موقعيت روبه‌رو هستيم و سپس با مجموعه‌ای از شخصيت‌ها روبه‌رو می‌شويم که حول‌وحوش داستان می‌چرخند. طوری که آنها به داستان مربوط می‌شوند باعث شکل‌گيری داستان‌های پيچيده‌تری می‌شود. هر يک از شخصيت‌ها داستان خود را دارند، اما هر يک درون داستان‌های مختلف خود، خود را در موقعيت‌هايی مشترک می‌يابند.

* ‌داستان، برای شما از کجا شروع شد؟
- من با مردی شروع کردم که از ايران به فرانسه می‌رود و سپس آرام‌آرام در هنگام نوشتن، شخصيت‌های ديگر را خلق کردم. اما برای من، داستان اصلی مربوط به داستان ‌زنی در کما می‌شود. اما ممکن است برای بيننده متفاوت باشد، به‌طوری که برای بيننده يک روايت ديگر ترسيم و تصوير شود. ممکن است که برای يک بيننده خلاق، داستان پسر به‌عنوان داستان اصلی تلقی شود و همه‌چيز را حول‌وحوش او ببينند. با فاش‌شدن اتفاقات، احمد، ماری را به اين متهم می‌کند که او را به فرانسه بازگردانده تا همه اين اتفاقات بيفتند و می‌دانسته که موقعيت تا اين حد انفجاری می‌شود... من واقعا نمی‌دانم، اما اين يک حدس است که احمد درباره ماری دارد. حدس من اين است که ماری از احمد خواسته تا به پاريس بيايد و ناخودآگاه همه اينها به موضوعات جديد منجر می‌شود. ما هميشه فکر می‌کنيم که مردم قبل از اقدام به يک کاری نقشه می‌کشند و برنامه می‌ريزند، اما واقعيت اين است که آنها عمدتا کار را انجام می‌دهند و سپس به آن فکر می‌کنند. به نظر من، شخصيت ماری ابتدا به احمد گفته بود که بيايد و بعد از آن تازه به‌ياد اين افتاده بود که بايد درباره آن فکر کند. به نظر من اينگونه است که شخصيت‌ها واقعی‌تر جلوه می‌کنند.

* وقتی داريد می‌نويسيد، شخصيت‌ها با شما صحبت می‌کنند؟ وقتی که شروع به نوشتن می‌کنيد، آيا می‌دانيد تمام کارهايی که از آنها قرار است سر بزند، چيست؟
- آنها برای من نيز مرموز هستند. وقتی چيزهايی که درباره فيلم‌های من نوشته شده را می‌خوانم، احساس می‌کنم طوری نوشته‌اند که انگار شخصيت‌ها مانند عروسک‌هايی هستند که در اطراف من وجود دارند. اما واقعيت اين است که اينگونه نيست. شخصيت‌ها آنچه را که بايد باشند، ديکته می‌کنند. وقتی شروع می‌کنی درباره‌شان فکر کنی، آنها زنده می‌شوند و جان می‌گيرند. بعضی وقت‌ها من دلم می‌خواهد که يکی از شخصيت‌ها کاری را انجام دهد، اما بعد احساس می‌کنم که شخصيت آن را نپذيرفته است.

*‌ هرچند زياد درباره اين موضوع گفته نشده، اما به‌نظر می‌رسد که هر سه شخصيت اصلی فيلم از جايی ديگر آمده‌اند. چرا چنين تصميمی گرفتيد؟
- وقتی اين افراد مختلف را با هم در يک فيلم جمع می‌کنم، تلاش نمی‌کنم که يک جهان کوچک را بازتوليد کنم. علت اينکه هيچ‌يک از اين شخصيت‌ها اهل فرانسه نيستند، به جز زنی که در کما است، به تم فيلم «گذشته» بازمی‌گردد. من تصميم گرفتم که هر يک از آنها از مکانی جداگانه با فرازونشيب‌های مختلف بيايند و در يک‌جا جمع شوند تا بگويم که ما هم گذشته و هم آينده‌مان را قربانی می‌کنيم و همه اين شخصيت‌ها گذشته خود را قربانی کرده‌اند. اما گذشته ما همواره با ما همراه است؛ مانند يک رويا. ما می‌توانيم تصميم بگيريم که به آنها نگاه نکنيم، اما آنها وجود دارند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016