Sunday, Jan 29, 2017

صفحه نخست » «نظم نوین و خونین جهانی»! احمد وحدت‌خواه

ویژه خبرنامه گویا

Ahmad-Vahdatkhah-1.jpgدر دانش زمین شناسی و تکامل مبحثی بنام «تکتونیک» وجود دارد که به درستی معتقد است پنج قاره جداگانه ای که ما امروز در روی کره خاکی خود بر روی آنها قدم می زنیم در حوالی ۶۵۰ میلیون سال پیش لایه سنگی ضخیم و یک تکه ای بوده و به مرور زمان از هم گسسته است. دانشمندان این روند تکاملی را عظیم ترین تحول در تاریخ کره زمین محسوب می کنند که منشا به وجود آمدن اشکال گوناگون حیات بوده است.

این «تکتونیک» ها البته تنها در ساختمان اجرام آسمانی رخ نمی دهد و جوامع انسانی نیز در فواصل زمانی گوناگون دچار یک چنین تحولات شگرفی می شوند که به زبان ما ایرانی ها همه چیز آن زیرورو می شود.

به جرئت می توان گفت که از وقوع فاجعه انقلاب اسلامی در ایران بدین سو و بهم ریختن نظم جهانی پیش از آن، دنیا در انتظار این تحول بیسابقه در سیاست و مواضع قدرتهای ریز و درشت و به تبع آن رفتار و کردار انسانهای متاثر از این سیاستها بوده است که اکنون با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و همفکران او در آمریکا جلوه گر شده است.

اگر چهار قدرت بزرگ جهانی پس از پایان جنگ دوم تا امروز را در پیدایش امپراتوری ایالات متحده، تولد اتحادیه اروپا، ابرقدرتی اتحادجماهیر شوروی و دگردیسی چین کمونیستی بدانیم، تحولات حاصله در هر یک از این چهار قدرت شکل گیری این «تکتونیک» سیاسی در صحنه جهانی را برای ما روشن تر می سازد.

در ۷۰ سال گذشته ایالات متحده آمریکا به عنوان نیروی برتر نظامی-اقتصادی در جهان معاصر پشتیبان و گرداننده حکومت های پیرو سرمایه داری لیبرال در مقابل شوروی «کمونیسی» سابق در صحنه سیاست جهانی عمل میکرده است.

این شوروی سابق نیز با سقوط «کمونیسم» خود به یک قطب بزرگ سرمایه داری و در سودای جهانگشایی های بیشتر در آمده است.

چین نیز پس یک دوره ۴۰ ساله از به خاک سپردن مرام مائویسم و تبدیل خود به بزرگترین کارگاه تولیدی متکی به سرمایه داری غرب اکنون با نفوذ استعماری به قاره آفریقا و کشورهای مسلمان مدعی پرچمداری «سوسیالیزم» شده است.

اتحادیه اروپا نیز با خروج قطعی انگلیس از آن در سردرگمی میان شکل گیری قطب های جدید قدرت با توجه به چند گانگی ملیتی آن سرانجام به یکی از این قطبها التزم خواهد کرد.

می ماند آنکه جهان رو در روی ما اکنون وارد یک «نظم نوین» شده است که رقابت های میان سردمداران آن میتواند هر آن به خونین ترین تضادهای جامعه بشری تا امروز ختم بشود.

در این «نظم خونین جهانی» آمریکای مورد نظر ترامپ می خواهد با افراط گرایی و تقویت تولیدات خود یک «چین جدید» بشود، چینِ زیر رهبری شی جینپینگ می خواهد با پرچم دروغین حمایت از خلق های جهان سوم یک «شوروی جدید» بشود، و روسیه دندان تیزکرده پوتین قرار است با غیبت واشنگتن در صحنه سیاست جهانی جای «امپریالیسم آمریکا» را پر کند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کابوسی که رفسنجانی را کشت!

مرحوم آیت الله خسروشاهی سفیر سابق ایران در دربار واتیکان در ذکر پیامدهای مرگ آیت الله خمینی گفته بود آخوندها در میان خود ضرب المثلی دارند که وقتی یکی از بزرگان و مراجع تقلید مهم آنها از دار دنیا می رود مقلدین و هواداران آنها یتیم می شوند.

به جرئت می توان گفت که ارشدترین یتیم آقای خمینی اکبر هاشمی رفسنجانی بود. با این حال در شرایط سیاسی کشور در زمان درگذشت خمینی و نزدیکی رفسنجانی با بیت او، با حذف آیت الله منتظری، هاشمی عملا موقعیت خود را در درون نظام به عنوان ولیعهد خود برگزیده و وارث اصلی بنیانگذار جمهوری اسلامی تثبیت کرد، امری که در فراز و نشیب تاریخ چندهزارساله حکومت سلسله ها بر کشور ما پی در پی اتفاق افتاده است. و این حقیقتی است که رژیم ولایت فقیه نیز علیرغم معرفی دروغین خود به نام «جمهوری» هیچ چیز جز تسلط نابهنگام سلطنت سلسله روحانیون بر ایران ما نبوده و نیست.

بدین سبب زندگی و مرگ هاشمی رفسنجانی کمترین فایده ای که برای ملت ایران داشته بازگو کننده داستان انقلاب اسلامی و سرگذشت خونبار آن در تاریخ معاصر ایران بوده و خواهد بود.

چه رفسنجانی را یک «جانی و تبهکار» بخوانیم یا او را «سردار سازندگی و هوادار جنبش دموکراسی خواهی سبز» بدانیم، در این حقیقت انکارناپذیر تغییری نمی دهد که او از کارگزاران اصلی و آیینه تمام نمای نظامی بوده است که ایران و مردم ما را به روزگار امروزمان رسانده است: کشوری در محاصره انواع تهدیدهای بنیان برانداز خارجی، اقتصادی ورشکسته و نابود، جامعه ای از هم گسیخته و مبتلا به فقر و فساد و فحشا، لشگری از بیکاران و بیماران و پناهندگان و تبعیدیان، مردمی خسته و بیزار از زندگی در چنگال استبداد و تفکرات عصر جاهلیت، محروم از پیوستن به دنیای آزاد، درگیر در جنگ های خونین آشکار و پنهان با کشورهای همسایه ‪و دور‬، داشتن کارنامه ای سیاه از سرکوب حقوق انسانی و رویگردانی از دستاوردهای تمدن بشری و ....که هر یک از این شرایط و مشخصات جانکاه می تواند به تنهایی قلب یک ایرانی میهن پرست و باغیرت را از کار بیاندازد.

حتی اگر در بهترین حالت هاشمی رفسنجانی را انسانی خواهان ایرانی پیشرفته و سازگار با دنیای نوین بپنداریم، مشاهده واقعیات تلخ کشور و زندگی مردمی که او چهار دهه بر سرنوشت آنان حاکم بود کابوس کشنده ای بوده است که سرانجام او را از پای در آورد.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy