مقدمه
شکی نیست که توافق هستهای ایران با کشورهای ۱+۵ که در ماه جولای سال ۲۰۱۵ به امضا رسید، سایه جنگ را از ایران دور کرد. جنگ سایه خودرا از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بر ایران انداخت. بنا به گفته ژنرال وسلی کلارک، فرمانده سابق پیمان ناتو، دولت پرزیدنت جورج بوش پسر تصمیم داشت به هفت کشور خاور میانه و شمال آفریقا حمله کند که عبارت بودند از افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، سومالی، سودان، و ایران. طرح با حمله به افغانستان آغاز شد، و با هجوم غیر قانونی، و به عقیده بسیاری از کارشناسان جنایتکارانه، به عراق ادامه یافت.
طرح حمله با جنگ تابستان ۲۰۰۶ در جنوب لبنان بین حزبالله لبنان و اسرائیل که خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا نوید یک "خاورمیانه نوین" را در پایان آن میداد، ادامه یافت، اگرچه که لبنان در لیست اولیه کشورهای مورد نظر آمریکا نبود. پرزیدنت بوش پسر و معاون او آقای دیک چینی مصمم بودند که به ایران حمله کنند، ولی گزارش ۱۶ سازمان جاسوسی آمریکا در ماه نوامبر سال ۲۰۰۷] به نام ارزیابی اطلاعاتی ملی [که اعلام نمود اگر ایران برنامه سلاح هستهای در گذشته داشته است، آنرا دستکم از سال ۲۰۰۳ متوقف کرده است، پرزیدنت بوش و چینی را "خلع سلاح" کرد. پرزیدنت بوش در فصل سیزدهم کتاب خاطرات خود مینویسد که او به رهبران عربستان سعودی در سال ۲۰۰۸ چنین گفته بود،
"من هم مانند شما از گزارش نهادهای اطلاعاتی [آمریکا] خشمگین هستم. "ارزیابی اطلاعاتی ملی" [نوامبر ۲۰۰۷] تنها دیپلماسی را تباه نکرده بود، دستانم را از نظر نظامی [نیز] بسته بود....پس از [انتشار] این گزارش چگونه میتوانستم حمله نظامی برای نابودی تجهیزات هستهای کشوری را توجیه کنم که سازمانهای اطلاعاتی [خودمان] وجود هرگونه برنامه فعال تولید سلاحهای هستهای را در آن نفی کرده بود؟"
سهبار نیز اسرائیل در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ تصمیم به حمله به ایران را داشت، که هربار به دلیلی حمله انجام نشد. خانم هیلری کلینتن وزیر خارجه دولت پرزیدنت اوباما نیز پیشنهاد نموده بود که "چراغ سبز" به اسرائیل برای حمله به ایران داده شود، ولی پرزیدنت اوباما با آن مخالفت نمود.
اگر چه دولت پرزیدنت اوباما و متحدان آن پس از مذاکرات فشرده با ایران برای ۱۸ ماه سرانجام با جمهوری اسلامی درمورد برنامه هستهای ایران به توافق رسیدند، ولی آقای اوباما بارها بطور واضح اعلام نمود که در غیاب توافق جنگ با ایران غیر قابل اجتناب خواهد بود. بعنوان مثال، در مصاحبه خود با روزنامه نیویورک تایمز در ۱۴ جولای ۲۰۱۵ [روز قبل از اعلام توافق] آقای اوباما چنین گفت : "با همکاری دنیا [و توسط توافق] ما دستاوردی خواهیم داشت [جلوگیری از تولید سلاح هستهای توسط ایران] بدون اینکه مجبور باشیم وارد جنگ دیگری در خاورمیانه [با ایران] شویم." در مصاحبه دیگری ایشان گفتند که در مقابله با ایران سه راه بیشتر وجود نداشت: مذاکره، شدت بخشیدن به تحریم اقتصادی، و جنگ. آقای اوباما اضافه نمود که دومی نیز، همانطور که نمونه عراق نشان داد، به جنگ منتهی میشد.
انکار امکان حمله به ایران توسط آیتالله خامنهای و بنیادگرایان
حال که سایه جنگ از ایران موقتاً دور شده است، آیتالله علی خامنهای و بنیادگرایان انکار میکنند که در صورت عدم توافق هستهای آمریکا، یا اسرائیل، و یا هردو به ایران حمله میکردند. بعنوان مثال، در یک سخنرانی در ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ آقای خامنهای چنین گفت،
"چه در دوره دولت قبلی آمریکا [دولت آقای اوباما]، چه در دولت فعلی امریکا، یکی از ترفندهای دشمن این بوده است که مراتب تهدید کنند به جنگ؛ و [اینکه] گزینه نظامی بر روی میز است و مانند اینها. آن مسول اروپایی هم به مسئولین ما میگوید که جنگ در ایران حتمی بود؛ اگر برجام [توافق هستهای] نبود، حتما جنگ بود. دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ برای اینکه ذهن ما برود به جنگ."
علی سعیدی، نماینده آقای خامنهای در سپاه در مصاحبهای با خبرگزاری وابسته به سپاه فارس درباره علت عدم جنگ با آمریکا چنین گفت، "آنچه تهدید دشمن را کم کرد، مذاکره، معامله و برجام نبود،" و بعد دروغ دیگری را مطرح میکند و میگوید، "پاسخ وزیر امور خارجه آمریکا به خبرنگاری که پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق از او پرسده بود چرا به این دو کشور حمله کردید و به ایران حمله نکردید این بود که اولا نمیدانستیم ایران در دفاع از خود چه دارد و ثانیا نمیدانستیم که عکس العمل سپاه و بسیج دربرابر حمله ما چه خواهد بود." این ادعا نه تنها دروغ است چون هیچ وزیر خارجه آمریکا چنین حرفی و یا حتی چیزی نزدیک به آن را نگفته است، بلکه بسیار مضحک نیز هست. سرتیپ دوم یدالله جوانی، معاون سابق سیاسی سپاه و مشاور کنونی سعیدی در اردیبهشت سال گذشته نوشت "آمریکا جرات حمله به ایران را ندارد ." این در حالی است که، بعنوان مثال، سرلشگر محسن رضایی، یکی از با وفاترین خدمتگزاران آقای خامنهای ، در فروردین ۱۳۹۲ گفته بود، "اگر مذاکره با ایران شکست بخورد، به ایران حمله نظامی خواهد شد." ادعاهای مشابهای توسط سعید جلیلی، مذاکره کننده ارشد هستهای در دوران محمود احمدینژاد، و همچنین سرداران دیگر سپاه و کسانی که با سپاه رابطه نزدیک دارند نیز مطرح شده اند. بعنوان مثال، مجتبی ذوالنور، نماینده کنونی قم در مجلس که سالها در سپاه بود و مدتی نیز جانشین نماینده آقای خامنهای در سپاه بود، در ۱۷ فروردین گفت، "لغو تحریمها دروغ محض، و رفع جنگ دروغ شاخدار است."
چرا آقای خامنهای و بنیادگرایان امکان حمله به ایران بدون توافق هستهای را انکار میکنند؟ دلیل آن به گمان نگارنده روشن است. توافق هستهای و نتیجه آن، دور شدن سایه جنگ از ایران بطور موقت، مهمترین دستاورد دولت آقای حسن روحانی است. این توافق از پشتیبانی اکثریت عظیم مردم در داخل کشور نیز برخوردار میباشد. بنا بر این واضح است که بنیادگرایان تلاش دارند که اهمیت این توافق را ناچیز جلوه دادند. ولی این انکار دلیل دیگری هم دارد، و آن کاندیداتوری ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام،" بعنوان نامزد اصلی تندروترین نیروهای سیاسی ایران، و آنچه که نگارنده آنرا "دولت پنهان" مینامد، میباشد. "دولت پنهان" در ایران شبکهای متشکل از نیروهای رادیکال امنیتی، اطلاعاتی، و سپاهی، به همراه حامیان آنها در میان روحانیون تندرو و مرتجع میباشد که دارای توان بسیار بالای اقتصادی و البته امنیتی-نظامی نیز هست. نگارنده در گذشته چندین مقالهٔ به زبان انگلیسی درباره "دولت پنهان" ایران منتشر کرده است، که برخی از آنها در اینجا، اینجا، اینجا، و اینجا هستند. بخصوص به این مقالهٔ نگاه کنید. همچنین در اولین بخش از این سری مقالات درباره "آیتالله قتل عام" نگارنده به توصیف و تشریح "دولت پنهان پرداخت."
ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام،" نامزد عربستان سعودی و اسرائیل
ابراهیم رئیسی نه تنها یکی از مهمترین عوامل سرکوب جنبش دمکراتیک مردم از زمان انقلاب میباشد، و نقش مهمی در کشتار زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷، زندانی کردن، شکنجه و "اقرارهای تلویزیونی" گرفتن از ملی گرایان و شخصیتهای ملی--مذهبی ایران، سرکوب جنبش مردمی سبز، و کنترل و تحت فشار قرار دادن روحانیون ناراضی و دگر اندیش داشته است، بلکه در چند سخنرانی خود مواضع جنگ طلبانه بسیار تندی درباره خاورمیانه، اسرائیل، غرب، و جهان اسلام گرفته است. این مواضع اگر در عمل بعنوان مواضع ریاست جمهوری ایران به مرحله اجرا درآیند، برای کشور بسیار خطرناک خواهد بود. بعنوان مثال، در ۱۱ فروردین "آیتالله قتل عام" با هیٔتی از حزب الله لبنان دیدار نمود و خطاب به آنها چنین گفت:
"آن خشیت و خروش استکبار ستیزی که امام خمینی داشتند، امروز رهبری معظم انقلاب پرچمدار آن هستند. اگر سید حسن نصرالله یکی از قدرتمندترین ارتشهای ظاهری جهان [اسرائیل] را از خانه عنکبوت سست تر میخواند، بر اساس آموزههای فرهنگ اسلامی و اندیشههای انقلاب اسلامی است. "گنبد آهنین" [دفاع ضدّ موشکی اسرائیل] نیز نمیتواند نجات بخش اسرائیل در برابر جوانان حزب الله باشد. امروز دست برتر در تمام عرصهها با جبهه مقاومت است و استکبار با تمام قدرت نظامی خود در برابر این جبهه مقلوب و مستاصل شده است."
در یک سخنرانی در ۲۵ ماه مهر رئیسی اعلام کرد که "تمدن نوین اسلامی" از طریق شهادت ساخته میشود و گفت:
"یاد شهدا نه تنها بر دیوار خانههایمان بلکه سیره آنان باید در دلهای ما جا بگیرد، و سیره شهدا در زندگی فردی و اجتماعی ما پیاده شود.... ال سعود امتداد بخش جریان استکباری و یزیدی در منطقه است .... باید فرهنگ جهاد و شهادت که به پشتوانه خون شهدا ایجاد شده را در جامعه تداوم بخشیم ..... باید بر این اساس تمدن و مدنیتی مبتنی بر اخلاق، و معنویت را رقم بزنیم."
همانطور که شعارهای نابخردانه محمود احمدینژاد بر ضدّ اسرائیل و انکار واقع تاریخی هولوکاست توسط جناح افراطی اسرائیل مورد بهرهبرداری قرار گرفت و کشور را تا آستانه جنگ پیش برد، مواضع افراطی رئیسی نیز، اگر انتخاب شود، همان نقش را در آینده بازی خواهد نمود، با این تفاوت که اوضاع منطقه خاورمیانه به مراتب بدتر از دوران احمدینژاد میباشد. علاوه بر اسرائیل، دشمن دیگر ایران، عربستان سعودی نیز دائماً مشغول توطئه بر ضدّ ایران است، و حتی پیشنهاد "پیمان ناتوی عربی" متشکل از عربستان، مصر، اردن، و کشورهای عرب خلیج فارس، با پشتیبانی آمریکا، فرانسه، انگلیس، و اسرائیل مطرح شده است. در تحت چنین شرایطی چه کسی "بهتر" از "آیتالله قتل عام" میتواند عربستان سعودی و "پیمان ناتوی عربی "را تحریک و به توطئه بر علیه ایران وادار کند؟ به گمان نگارنده ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام،" نه تنها کاندیدای تندروترین گروههای سیاسی ایران و "دولت پنهان" میباشد، و نه تنها ایرانیان طرفدار تحریم اقتصادی و تهدید نظامی بر ضدّ کشور "آرزوی" ریاست جمهوری او را دارند، بلکه جناحهای افراطی اسرائیل و آمریکا نیز از انتخاب رئیسی بسیار خرسند خواهد بود.
خطر حمله آمریکا به ایران در دوران دولت دانالد ترامپ
به گمان نگارنده، و همچنین بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران آمریکا، دولت پرزیدنت ترامپ به سوی یک مواجهه سخت با ایران در حال حرکت است. اولین نشانه آن، تیم امنیت ملی آقای ترامپ میباشد. ژنرال بازنشسته جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا، معتقد است که دشمنی بین ایران و داعش وجود ندارد، و دلیل آنرا عدم حمله داعش به ایران ذکر میکند. البته عدم حمله داعش به ایران بدین دلیل است که سپاه و لشگر قدس در حال جنگ با داعش در عراق هستند، و در عین حال داعش تابحال به اسرائیل نیز حمله نکرده است، چرا که اسرائیل مجروحان جبهه نصره، شاخه القاعده در سوریه، را به داخل اسرائیل میبرد تا درمان کند. شهرت متیس داشتن تنفر ۳۴ ساله از ایران است، که ریشه آن در حمله به تفنگداران دریأیی آمریکا در بیروت در ۱۹۸۳ میباشد. در یک شهادت در سنای آمریکا ژنرال جوزف وتل فرمانده نیروهای آمریکا در خاورمیانه چنین گفت،
"ایران یکی از بزرگترین تهدیدها بر ضدّ آمریکا است [پنتاگون ایران را در ردیف چهارم بعد از روسیه، چین، و کره شمالی قرار میدهد]. ایران فعالیتهای خودرا برای بی ثباتی منطقه تشدید کرده است، و بزرگترین تهدید برای ثبات [منطقه] در دراز مدت است. ایران در طیف خاکستری فعالیت دارد، که طیفی است بین رقابت معمول بین کشورها و برخورد علنی.... آمریکا هیچگونه بهبودی در رفتار ایران مشاهده نکرده است."
هفته پیش رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا درباره توافق هستهای با ایران چنین گفت،
"این توافق مانند همان روش شکست خوردهای است که ما [آمریکا] را با تهدید [هستهای] کره شمالی مواجه نموده است. دولت ترامپ قصد ندارد حل مساله ایران را به دولت بعدی [آمریکا] واگذار کند. شواهد روشن هستند: عملیات تحریک آمیز ایران آمریکا، منطقه [خاور میانه]، و جهان را تهدید میکنند."
مایک پامپئو مدیر جدید سازمان سیا یکی از سرسختترین مخالفان توافق هستهای با ایران میباشد که بارها تغییر رژیم یا "رژیم چنج" را برای ایران پیشنهاد نموده است. استیون بنن مشاور ارشد استراتژیک آقای ترامپ، که خود در نیروهای مسلّح آمریکا خدمت کرده است، ضدّ مسلمان و ضدّ ایران است. جرد کوشنر، داماد آقای ترامپ، یک کلیمی متعصب و طرفدار سرسخت اسرائیل است که با دیپلماتهای عرب نیز دیدار کرده است. خود آقای ترامپ بارها با لحن دشمنی تمام درباره ایران صحبت کرده است. ایشان نه تنها توافق هستهای ایران را "بدترین توافق" دیپلماتیک نامیده است، بلکه هشدار داده است که آمریکا ممکن است توافق هستهای را ترک کند. ترامپ چندین بار اعلام کرده است که "ایران با آتش بازی میکند." در عین حال، دولت آقای ترامپ کمکهای خود به عربستان در جنگ آن کشور بر ضدّ یمن و همچنین مداخله مستقیم خود در آن کشور را بعنوان هشداری به ایران افزایش داده است.
پرزیدنت ترامپ، برعکس آقای اوباما، از لحاظ روحی دارای ثبات نیست. نگاهی به توییتهای ایشان و خشمی که در واکنش به منتقدین خود نشان میدهد شاهد خوبی برای این مدعا است. گفته میشود که دختر ایشان، خانم ایوانکا ترامپ، از دیدن عکسهای بچههای سوریهای که در حمله شیمیأیی چندی پیش کشته و یا مجروح شده بودند ناراحت شده بود، و به پدر خود پیشنهاد نمود که "کاری" در قبال آن انجام دهد، و آقای ترامپ نیز دستور حمله به سوریه را صادر نمود. این در حالی بود که فقط چند روز قبل از آن حمله آقای شان اسپایسر سخنگوی کاخ سفید درباره "قبول واقعیات در سوریه" -- یعنی حمایت روسیه و جمهوری اسلامی از دولت سوریه و دست بالا داشتن آن اتحاد -- سخن گفته بود . در عین حال، اگرچه در طول دوران کارزار انتخاباتی خود ترامپ به دلیل مواضع خود درباره جنگهای خاور میانه و تکرار اینکه این جنگها جنگهای آمریکا نیست و "بگذار آنها [کشورهای خاورمیانه] با هم بجنگند،" ، و همچنین "من رئیس جمهور آمریکا هستم"، نه جهان، مورد توجه بخشی از صلح طلبان آمریکا قرار گرفته بود، از آغاز ریاست جمهوری خود با چرخش ۱۸۰ درجهای به درگیری آمریکا در یمن، سوریه، عراق، و افغانستان افزوده است.
ولی شاید خطرناکترین جنبه ریاست جمهوری آقای ترامپ، بخصوص سیاست خارجی او، آوردن تعداد زیادی از نظامیان به کابینه خود و سپردن پستهای کلیدی به آنها میباشد. این موضوع بخصوص درباره جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا که لقب او "سگ هار" میباشد صادق است. شورای امنیت ملی آقای ترامپ نیز دارای تعداد زیادی از نظامیان میباشد، و مشاور امنیت ملی ایشان نیز سپهبد اچ. ار. مکمستر است که هنوز عضو فعال نیروی زمینی ارتش آمریکا میباشد و بازنشسته نشده است. اگرچه گفته میشود که ایشان شخصی متفکر و نسبتا معتدل میباشد، در مقالهٔ ایکه ایشان در روزنامه وال استریت ژورنال، یکی از ارگانهای جناح راست افراطی آمریکا در ماه مارس ۲۰۱۶ منتشر کرد، با اغراق درباره روسیه، چین، و ایران نسبت به آنچه که او "چالش نظم سیاسی جهان از زمان پایان جنگ دوم جهانی" توسط این سه کشور نامید هشدار داد. جنبه مهم دیگر سیاست خارجی آقای ترامپ واگذار کردن اختیارات بسیار به فرماندهان نظامی است، در حالیکه بطور تاریخی نظامیان امریکایی همیشه تابع مقامات غیر نظامی بوده اند، و برای انجام هر کار مهمی از آنها اجازه دریافت میکردند. بعنوان مثال، استفاده از عظیمترین بمب غیر هستهای آمریکا در افغانستان بدون مشورت و یا دریافت اجازه از وزیر دفاع و آقای ترامپ صورت گرفت و باعث انتقاد شدید نیز شد. این موضوع با توجه به خصومت بسیاری از افسران ارشد نیروهای مسلّح آمریکا نسبت به ایران، که ریشه آن به دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد، بسیار خطرناک میباشد.
دولت پنهان و خطر جنگ با آمریکا
هشدار درباره خطر درگیری نظامی بین ایران و آمریکا نه تخیلی است، و نه، آنطور که مدافعان تحریم انتخابات ریاست جمهوری ایران ادعا میکنند، برای "داغ شدن تنور انتخابات" است. واقعیت این است که، همانطور که انتخابات گذشته در ایران نشان داده است، بخش مهمی از مردم همیشه رأی میدهند، و اگر انتخابات مانند امسال دوقطبی شود، درصد شرکت مردم در انتخابات بالای ۶۰ در صد خواهد بود که حتی از آمریکا نیز بهتر است. این شرکت وسیع مردم در انتخابات به دلیل حمایت آنها از نظام ولایت فقیه نیست، بلکه به دلیل عمل گرأیی و واقع بینی آنها میباشد که میبایست در ایران و در آن نظام زندگی کنند. در عین حال، اوضاع وحشتناک خاورمیانه و جنگ در افغانستان، عراق، سوریه و یمن، همچنین تشنج در ترکیه، و دشمنی عربستان با ایران و اتحاد آن با اسرائیل بر ضدّ کشور مردم را نگران امنیت ملی ایران نموده است.
"دولت پنهان" در ایران از تشنج در روابط خارجی، تحریم اقتصادی کشور، و تهدید نظامی سود میبرد. تشنج و تهدید نظامی به "دولت پنهان" بهانه "مشروع" میدهد که فضای سیاسی را هرچه بیشتر بسته نموده، و بر اختناق بیفزاید. تحریم اقتصادی کشور دست آنهارا برای کنترل اقتصاد، بازار سیاه، واردات اجناس بنجل از چین، و گرفتن پروژههای بزرگ اقتصادی نان و آبدار از دولت مورد نظر خود باز میکند. منتهی، به دلائلی که توصیف شد، دولت ترامپ مانند دولت آقای اوباما در برابر جمهوری اسلامی عمل نخواهد کرد، و خود آقای ترامپ هم این موضوع را گوشزد نموده است. بنا بر این یک اشتباه نسبتا کوچک در، بعنوان مثال خلیج فارس، میتواند جرقهای باشد برای آغاز یک جنگ بزرگ با ایران. حداقل نتیجه چنین جنگی تبدیل ایران به سوریه دیگری است که در نهایت میتواند به تجزیه ایران منتهی شود. در تحت چنین شرایطی، کاندیدای "ایدهال" برای "دولت پنهان" ابراهیم رئیسی، "آیتالله قتل عام" میباشد، در حالیکه دقیقا به دلیل ریاست جمهوری شخصی مانند آقای ترامپ و تیم امنیت ملی ضدّ ایران او، کشور به یک رئیس جمهورو معتدل و دیپلماسی با صبر و حوصله، با تجربه، و واقع بین نیاز دارد.
به گمان نگارنده، مهمترین موضوع در حال حاضر حفظ امنیت ملی کشور و یکپارچگی آن میباشد. بدون یک ایران متحد و امن بحث، ادعا، و شعار دادن درباره دموکراسی و حقوق بشر پوچ و توخالی است. واضح است که نظام ولایت فقیه فرسنگها از نظام سیاسی که مردم ایران شایستگی آنرا دارند فاصله دارد. روشن است که تحت شرایط دمکراتیک و انتخابات آزاد، حتی آقای حسن روحانی نیز با کاندیدای مطلوب فاصله زیادی دارد. نگارنده خود آرزو داشت که مهندس میر حسین موسوی آزاد بود و میتوانست کاندیدای انتخابات شود. ولی در "نبرد" برای دور نگهداشتن کشور از سوریه دوم شدن، میتوان به آنچه که دانالد رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا درباره جنگ عراق گفت عمل کرد: "ما به جنگ با ارتشی که داریم میرویم، نه با ارتشی که آرزو داریم میداشتیم ." ارتش مردم نیز در حال حاضر اصلاح طلبان، نیروهای معتدل و واقع بین، و نیروهای ملی--مذهبی هستند.
صفحه فیسبوک نگارنده
https://www.facebook.com/profile.php?id=100007516907764