چندی پیش هدیه تهرانی نسبت به پیام اصغر فرهادی (پرسش، تحقیر، خشم) عکس عکس العملی نشان داد که که حکایت از خشمی پنهان می کرد. چه خوب که هم اصغر فرهادی و هم هدیه تهرانی از سر مسئولیت پذیری شهروندی با اعتراضات ناشی از دردهای اقتصادی، فردی، سیاسی، جنسیتی و اجتماعی مردمی که به خیابان ها آمدند، اعلام هم دلی و هم دردی کردند؛ هر چند با دو زبانی متفاوت. اما چرا در واکنش هدیه تهرانی خشمی غیر عادی نهفته بود؟ در سنت روان کاوی شنیدن آنالیز شونده و هم زمان آن چه در خود آنالیز کننده رخ می دهد، با ایجاد یک فاصله احساسی، نقش محوری را بازی می کند. روان درمانی مراجع محور (کارل راجرز) پا را از این فراتر گذاشته و شنیدن را فعالانه تر در فرآیند گفتگو با مراجعه کننده پیش می برد. فعالانه تر بدین معنی که پس از شنیدن، بسیاری از واژه های اصلی شنیده شده، دوباره توسط مشاور بازگو می شوند. این جاست که مراجعه کننده احساس امنیت می کند، زیرا متوجه می شود که او به درستی و برخلاف جهان پیرامون که دائم برداشت ها و نصیحت ها و امر و نهی های خود را به او تحمیل می کند، شنیده می شود. مارشال روزنبرگ نیز با استفاده از این سنت ها تا آن جا پیش می رود که مدلی را تحت عنوان ارتباطات بدون خشونت ابداع می کند. اولین اصل همه این مکاتب، مشاهده و شنیدن صحیح دیگری است و نه برداشت ها و تفسیرهای به رای. هر چند که در روان کاوی بیشتر به زوایای پنهان نهفته در کلام و رویاها و تمناها پرداخته می شود.
هر چه جامعه ای بسته تر باشد و انسان های تشکیل دهنده اقشار مختلف آن در فضاهای خوف انگیزتری به سر برند، حافظه ارتباطی آن ها بیشتر آسیب می بیند. مخدوش بودن حافظه ارتباطی در فرهنگ ایرانی را نمی توان کتمان کرد. در جامعه ایران، به ویژه در دوران بعد از انقلاب ۵۷، انسان از بدو کودکی چه در عرصه ی گفتاری و چه در عرصه ی تجربه ی بدنی با محدودیت ها و کنترل های شدید و امر و نهی های ترس آوری مواجه بوده است، چه در خانواده، فضاهای آموزشی و چه در دیگر سطوح اجتماعی؛ به ویژه از ناحیه ی نهادهای سرکوبگر و ناظر بر رفتار مردم چه در فضای عمومی و چه در فضای خصوصی. از این رو انسان ایرانی کماکان در بسیاری از مناسبات ارتباطی بیناشهروندی، هنری، اجتماعی، سیاسی و جنسیتی دچار آسیب جدی در حافظه ارتباطی اش شده است. ساده ترین اصول گفتگو و دیالوگ رعایت نمی شوند. گفتگوها به سادگی به تمسخر، پرخاش و حتی خشونت های فیزیکی می انجامند.
برخورد هدیه تهرانی با اصغر فرهادی یکی از میلیون ها نمونه است. هر چند که انتظار می رود این گونه برخوردهای احساسی و شتاب زده و آکنده به خشم در قشر فرهنگی-هنری کمتر مشاهده شوند. هدیه تهرانی از قرار معلوم نوشته فرهادی را یا نتوانسته است درست بخواند یا نخواسته است، زیرا که اسیر احساساتی شده است که ما نمی دانیم دقیقا از کجا ناشی می شوند. ممکن است هر کدام از ما انسان ها در اموری، انتقاداتی نسبت به دیگران داشته باشیم و وارد هم باشند. در برخورد با امری مشخص اما بایستی هوشمندانه عمل کرد و تنها به خود امر پرداخت و از هر گونه خلط نا به جایی پرهیز کرد. در هیچ کجای یاداشت کوتاه اصغر فرهادی مشاهده نمی کنیم که خشونت های اعمال شده بر مردم درد کشیده نفی شده باشند. فرهادی به درستی انگشت بر نکته ای کلیدی می گذارد که نظام حاکم بر ایران چه در طیف اصول گرایان (بیشتر) و چه در طیف اصلاح طلبان (کمتر) هیچ گاه در عرصه ی عملی به آن نپرداخته است، چرا که همیشه مصلحت نظام در اولویت بوده است و نه مصلحت مردم (رنج دیده) و مطالباتشان. آن نکته کلیدی همان نشنیدن درخواست ها و رنج نامه های بخش های مختلف اجتماعی است، همان آوای مردگانی که گوستاو لوبن در روانشناسی توده ها از آن سخن می گوید که روزی گریبان گیر مستبدان و سرکوب گران خواهد شد. هدیه تهرانی به کرات با نه های خود، اصغر فرهادی را محکوم می کند: "نه آقای فرهادی، به گمانم مسئله جسارت سوال پرسیدن نیست! مسئله پاسخ به پرسش ها نیست" و یا "نه آقای فرهادی، مردم چرایی این دردها و ناهنجاری ها را می دانند و به دنبال پاسخ به پرسش هایشان فریاد نمی زنند...". هدیه تهرانی چنان فرهادی را می کوبد، گویی او درد مردم را ندیده است و آن ها را نفی کرده است. اعتراض مرثیه وار هدیه تهرانی به گونه ایست که خواننده از خود می پرسد: آیا هدیه تهرانی که این همه برای مردم معترض اظهار دردمندی می کند، لحظه ای هم به خود، جسارت ترک زندگی و خانه ی لوکس و امن خود را داده است تا در یکی از این اعتراضات شرکت کند، همان گونه که بعضی از هنرپیشگان ترکیه سال ها پیش در صفوف اول اعتراضات، دست در دست مردمشان فریاد سر دادند. هدیه تهرانی بهتر می بود بدون انتقادی احساساتی و بی جا، یا تنها به هم دلی و هم احساسی با مردمش می پرداخت یا از در دیگری و با انتقادی منسجم تر وارد می شد.
http://news.gooya.com/2018/01/post-10938.php
http://news.gooya.com/2018/01/post-10957.php
سیامک ظریفکار
روان شناس اجتماعی، روان درمان گر و مدرس روان کاوی