هم اکنون اعتراضات و اعتصابات صنفی رو به گسترش است و گمان بر این است که کمابیش پیش برود. در کنار آنها حرکتهای اعتراضی برخی روشنفکران، دانشجویان، کشاورزان، مالباختگان، بازنشسته گان و در میان زنان و دختران در برابر حجاب اجباری و محرومیت از حقوق برابر دیده میشود که بی شک شجاعانه و میهن دوستانهاند ورفته رفته میروند تا نوعی همگرائی بوجود آید و رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی بخود بگیرد. ناگفته پیداست که جملگی این حرکتهای اعتراضی به محرومیت از حقوق مادی و اجتماعی-سیاسی هزینه دربر داشته و باز هم دارد.
میدانیم در این سرزمین با نظام و حکومتی روبرو هستیم که از نظر ستمگری، خشونت، تبهکاری، کشتن و غارت و سرکوب وحشیانه شاید در سدههای اخیر بی مانند است. بنابراین، آنگونه که شمار بسیاری یادآور شدهاند و میشوند مبارزه و رهائی از دست چنین نظامی بسیار بسیار دشوار و سهمگین است. اما گزیر و گریزی نیست و باید اندیشید و راهکارهائی را برای گذار از آن در پیش گرفت.
پس از گذشت ۴۰ سال از عمر این نظام، فراز و فرودهای ناگوار و امیدبخش فراوان در عرصههای مردمی و حکومتی دیدهایم که میتوانند چراغ راهنماهای پیش روی باشند و از این پس پیشبرد امور آزادی و عدالت و دموکراسی خواهی را به دست پراگندگی و شعارهای ناپخته و ناآزموده نسپاریم.
با درس آموزی از خیزشهای گوناگون در طول این مدت و بی شک در پرتو مبارزات ملی و آزادیخواهانه مان در طول تاریخ این سرزمین بویژه طی سده اخیر باید به این جایگاه رسیده باشیم که چه باید کرد. اگر تاکنون به این مرحله نرسیده باشیم که راهکارهای درستی را برای پیشبرد نقشه راه گذر از این نظام و نیل به آزادی، قانونمندی و عدالت، سخت به خطا رفتهایم.
حلقه گمشده مبارزه در هر برههای تبود سازماندهی کارآمد، مبتنی بر اندیشه پویا است. بنابراین، کار سازماندهی یک کار حرفهای و هوشمندانه است و جائی برای باری بهر جهت در این میان وجود ندارد.
همیشه این پرسش در میان بوده است که چون کار سازماندهی و امر رهبری مبارزات بدلایلی چند در درون کشور وجود نداشته و ندارد، پس چنین چیزی باید در برون مرز صورت گیرد که آن هم به مرور زمان سپری شده است.
سازمان دهندگان باید به حد کافی تاریخ خوانده باشند و بدانند که مبارزه کار ناآزمودهها نیست و نیاز به آشنائی دقیق با چند و چون مبارزات دارد. به سخن دیگر، سازمان دادن به مبارزات سخت و تعیین کننده در شرایط سخت نیازمند کارکشته گان حرفهای و آبدیده است و بداند چگونه کسانی را گردآورد، آموزش دهد و در چه رده و جایگاهی قرار دهد. تنها گردآوردن تعدادی کم سن و سال تر به دور خود و بیرون و درون نشستن و استفاده از دنیای مجازی و سخن از اتحاد گفتن کاری "آماتوری" است. خطر باید کرد و به کار مبارزه بها باید داد.
در برون مرز ساختن هر "آلترناتیو" و... در پی اوجگیری خیزشها در درون کاری است سخت "فرصت طلبانه" و مصداق" انا شریک" که شاید اگر بهره نرساند زیان وارد آورد. اگر اهل کار استخواندار بودند، در کنار تحلیلهای ریز و درشت، دست به تشکل دندانگیری میزدند. گذشت این ۴۰ سال باید سخت آموخته باشد که کار و وظیفه خارج نشینان چیست و داخل نشینان چه. بارها گفته شده که برون مرز و درون مرز نباید کرد و "همه با همیم". درست است همه ایرانی هستیم اما اگر بنا بر تقسیم کار باشد، که هست، در آن صورت حکایت از "لون دیگر" است. نه برون مرز باید تحت تاثیر شتابزدگی، روزمرگی و شعاردهی درون مرز قرار گیرد و نه "درونی ها" آغشته به آلودگی های" برون مرزیها.
کجا دیده شده است که در سرزمینی از برون مرز فراخوان بدهند و در درون به آن عمل شود. (گویا شماره خمینی را الگو قرار میدهند) "میدان میلیونی" میدان تحریر قاهره و "آتپور" در صربستان را نمونه بگیریم که حضور رهبران در داخل به آنها رقم زد. فراخوان و پیگیری در جهت تداوم گردآمدن آنها از "بیرون" بود یا در درون و آنهم از کف خیابانها و نزدیک چهاراههای منتهی به میدان تحریر. جنبشهای اروپای شرقی را ببینید. همه تلاشها و کوششها در داخل آن کشورها بوده است با تکیه بر سازماندهی و رهبری در درون. گول این سخن که در درون "کسی" نیست و کار به سرانجام نخواهد رسید را نباید خورد. برای نمونه، مگر در انقلاب مشروطه شرایط برای مبارزه "مساعد" بود. البته که نبود و سازماندهی به شکل"مرکز غیبی" و "انجمنهای سری" و... بکار آمد. در گذشته نیز به همین بهانه و تمهید بود که در مبارزه با استبداد محمدرضاشاه مبارزان "مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک" را در پیش گرفتند که راهی انحرافی بود. آشکار است که راه و رسم مبارزه در این سپهر سیاسی کنونی بسیار بسیار سخت است. بنابراین به کوشندگان و رهبری کنندگان سختکوش، پیگیر، دلاور و اندیشمند و باورمند به سازماندهی تودهها بر پایه روشهای مبتکرانه و بدور از ترس و تزلزل نیازمند است.
اگر بنا بر تقسیم کار باشد، روشن میشود که وظایف مبرم فرهیختگان، میهن دوستان و هوشمندان در برون مرز چیست و در درون با تمام سختیها و سرکوبها چه باید کرد. کانون هر جنبش و خیزش و مبارزهای در درون بوده و خواهد بود. اکنون چه شخصیتها و نخبگانی در داخل چگونه باید بررسی و تحلیل کنند و دست به سازماندهی سازماندهی بزنند. هر کاری آزمودگی و مهارت لازم میخواهد. بلی! نشستن و در دنیای مجازی سیر کردن و بیانیه و شعار دادن و توهین به مردم که چرا نشستید و بی عرضه و تنبلاید و... آسان است اما راه به جائی نمیبرد. که هیچ بل دلزدگی و یاس میآورد.
در داخل بسیاری از نخبگان و سررشته داران در عرصههای معلمان، دانشگاهیان (دانشجویان و استادان)، زنان، کارگران، کشاورزان و کارمندان و... هستند که در دل در پی آن هستند که دستی بر آتش داشته باشند اما چشم براه دانایان امر سازماندهی حرفهای (مخفی و علنی) هستند تا به آنها دسترسی پیدا کنند. کار این سازماندهی نباید بدست مبتدیان بیفتد که جز زیان بهره ندارد. این سازماندهی باید از چنان ویژگی و ابعاد و مهارت برخوردار باشد که مبارزه تا مرحله گذار را پیش ببرد و در ضمن آمادگی کامل بدست آورد تا خلا جانشینی را پر کند و "شورای موقت انتقالی حکومت به مردم" را تشکیل دهد. بسرعت در جستجوی افراد کاردان در امر سازماندهی باشیم و کسانی که تاکنون در راستای مبارزه گام برداشتهاند بر این گمان نباشد که شایستگی چنین امر خطیر را دارد. اگر داشتند که میباید بسیار جلوتر رفته باشیم. سپهر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسفبار و متزلزل کنونی نه ناشی از مبارزات سرسختانه ما بل "سنتز" رفتار و عملکردهای حکومتیان بوده و خیزشها و اعتراضاتی چند یا بطور خودجوش یا با "رهبری میدانی بومی" در میدان عمل (در بیش از ۱۰۰ شهر در دیماه ۹۶) رخ داده است.
کسانی که اکنون دستی بر آتش دارند، برای "سازماندهی" خود در کنار گردآوری سیاهی لشکر، باید در جستجوی افراد متخصص در این کار باشند و بر این باور باشند که نمیتوانند از پشت لپ تاپ و... جنبش سراسری راه بیندازند. اعتراضات و اعتصابات کارگری در قالب قعالیت سندیکائی و صنفی و خواستار حقوقی هستند و معمولاً کمتر در جهت حقوق اجتماعی-سیاسی حرکت میکنند و شاهد هستیم که با سرکوب چندانی نیز روبرو نمیشوند چون در چارچوب تعارضات جناحی آنها را بر ضد دولت تلقی میکنند. اما هدف سوق دادن این اعتراضات در جهت زیر سوال بردن کل نظام است که این کار نیاز به زمان دارد و "به عمل کار برآید به سخنرانی نیست".
نکته دیگر این است که همگان سخن از این میکنند که اپوزیسیون داخل و خارج باید با هم پیوند برقرار کنند و در این راه میکوشند تا در برون مرز دست به تشکیلات و "آلترناتیو" بزنند. شکی در این نیست که باید یک نوع پیوند کارامد ایجاد شود که به نوعی "سینرژی" ایجاد شود نه تداخل در کار و ایجاد اختلال و سردرگمی بویژه در داخل. در حالی که خیزشهای پراکنده در درون در جریان هستند و اگر شرایط بهینه فراهم گردد و فعالین مدنی-سیاسی در حوزههای کارگری، دانشگاهی، زنان، معلمان، کشاورزان،... نقش و جایگاه خود را پیدا کنند و دست به حرکت بزنند تا به یک جنبش همگانی و تعیین کننده براه بیفتد. هرگونه اقدام انحرافی مانند بمیان کشیدن موضوع جمهوری-پادشاهی، فدرالیسم، آلترناتیوسازی و... در برون مرز سد راه هدف غائی خواهد شد. این مسائل در درون چندان برجسته نیستند اما در این اواخر بویژه با راه اندازی "فرشگرد" و "شورای مدیرت گذار" چالشهای بیجا و انحرافی را به درون ایجاد کردهاند. آیا زمانی که در دیماه سال ۹۶ شعارهائی پراکنده در دفاع از خاندان پهلوی داده شده، کسی یا کسانی به این کار اعتراض کردند؟ خیر، آیا در داخل کسی حرکتی یا شعاری به نفع فدرالیسم داد، خیر، چون شعارها و خواستههای اجتماعی-سیاسی دیگری اهمیت داشت. اما رفته رفته میرود تا این چالشهای انحرافی به درون رسوخ کنند و ضمن ایجاد سردرگمی در میان مبارزان داخلی، آب به آسیای دشمن بریزد.
یکبار برای همیشه باید این نکته مهم را دریافت که جملگی فعالیتهای سرنوشت ساز اجتماعی-سیاسی در چهت گذار و آلترناتیوسازی باید در درون صورت گیرد و وظیقه و مسئولیت شخصیتها و سازمان دهندگان است و برون مرزیها باید از آنها پشتیبانی کنند و در تقویت آنها بکوشند. این رسالت را همه در برون مرز و درون مرز بزبان میآورند اما بر سر سخن خود نیستند و به این بهانه که در درون امکان فعالیت موثر نیست دست به رفتارهائی میزنند که مشکل فراهم میکند. شاهد آنکه با به میان آمدن سوداهای برپائی پادشاهی (سلطنتی) از سوی برخی از تازه بدوران رسیدهها و از سوی دیگر به عرصه آوردن و برجسته کردن عامل قومی (اتنیکی) و فدرالیسم و بیانیه ده گروه "قومی" که گویا آمال و آرزوی آنان پدید آوردن نوعی "اقلیم خودمختار کردستان" است و شاید روزی دعوی استقلال (مانند عراق)، این افکار انحرافی و پریشان ساز را در راه جنبش و مبارزه به درون مرز کشاندهاند. شاهدیم که چه چالشهای نه چندان سازنده پیرامون بر سر کار آمدن پادشاهی-سلطنتی یا جمهوری، باور به یکپارچگی کشور یا "نوعی" فدرالیسم، ائتلاف گروههای پیرو این مرامها با "شورای مدیریت گذار" و شادباش گوئی بابت احتمال شکل گیری آن ائتلاف براه افتاده است که گمان هم نمیرود که در چنین شرایطی ائتلافی صورت گیرد.
بهر روی، در شرایط کنونی سخن و هدف بنیادی عبارت است ایجاد ان نوع سازمان و تشکیلات مبارز در سطح کلان (بطور آشکار و یا مخفی) که بتواند در کنار آگاهی رسانیهای فضای مجازی سپهر اجتماعی-سیاسی داخلی را هوشمندانه رصد کند و در میدان عمل خیزشها را به سوی اتحاد عمل پیش برود. این نوع سازماندهیها و تشکلهای محلی، استانی و سراسری باید اهرم هائی بدست آورد تا علاوه بر پوشش دادن به جنبشهای پراکنده گروههای اجتماعی-صنفی-سیاسی و سوق دادن آنها در جهت یکسره کردن کار با توجه به زمان بندی مورد نیاز، حتا به بدنه ارگانهای گوناگون حکومتی ناراضی رسوخ کند و به ریزش از درون نهادهای حکومتی یاری رساند. این لازمه این کار آن است که با پرهیز از تک رویها، مدیریتها و رهبریهای این سازماندهیها را بدست آن دسته از نخبگان و فرهیختگان دموکرات ملی آزاد اندیش، میهن دوست، شکیبا، خطرپذیر و دلاور سپرد که بی شک در درون وجود دارند و میباید مقدمات را برای گام پیش نهادن آنها فراهم ساخت. باید باور داشت که پیشبرد مبارزههای سیاسی هنر است و هنرمندان این پروژه چشم براهاند.
چنان سازماندهی و تشکیلات باید برپا شود که رفته رفته پیوندهای خود را با شمار بسیاری از نهادهای مدنی و حتا حکومتی برقرار سازد تا بتواند بر گسترش ابعاد ریزشها، خیزشها فراگیر و در نهایت گذار خشونت پرهیز (بسته به شرایط) را میسر سازد. گریزی از این راه نیست. خردمندانه است اگر بر این باور باشیم که روی دخالت خارجیان، یورش نظامی، کودتا، شورش کور و... نمیتوان و نباید حساب کرد. تجربه جنبش مشروطه به ما میآموزد که بنیاد یک سازماندهی برای مدیریت حرکتهای سرنوشت ساز اجتماعی با شماری از نخبگان آزموده، روشنفکری است که آشنا به مدیریت و علم مبارزات بنیادی اجتماعی از راه سازماندهیهای آگاهانه باشند. بدانند که چگونه از نیروهای شایسته موجود در تمام سطوح جامعه مدنی و عناصر باالقوه موثر در امر مبارزه جهت تغییر بنیادی و برپا کردن یک نظام سکولار-دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر بهره گیرند. پیوند با فرهیختگان و اساتید در دانشگاهها و مراکز پژوهشی، با زنان (انجنهای زنان)، کارگران (اتحادیه آزاد کارگران)، معلمین (کانونهای صنفی معلمان)، دانشجویان (انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت)، کارمندان بخشهای دولتی-خصوصی ضرورت تام دارد. از ریزش نیروهای حکومتی ناراضی حتا در درون سپاه و دستگاههای نظامی-انتظامی- امنیتی شد که برای جذب آنها باید برنامه داشت. بنابراین، سازماندهی که که با شماری اندک از نخبگان آغاز میشود، رفته رفته باید به یک تشکیلات منسجم هماهنگ و با برنامه تبدیل شود تا بتواند بقورت هرچه تمامتر خلا حکومتی ناشی از جنبشهای نهائی سرنوشت ساز را، خواه از راه رفراندوم تغییر نظام یا قیام مردمی تعیین کننده، پر کند و از هرگونه هرج و مرج، ناامنی، اقدامات مخرب نیروهای سرکوبگر جلو گیرد.
با برپا کردن چنین ساختار تشکیلات حرفهای است که میتوانیم برای پیشبرد امر مبارزه جویای منابع مالی جهت کمک به مبارزات در داخل باشیم. شکی نیست که در میان ثروتمندان میهن دوست و فداکار نیز میتوان کسانی را یافت که برای آزادی سرزمین مان و رسیدن به حکومتی دموکراتیک و سکولار گام پیش بگذارند. این امر به این شرط امکان پذیر است که بدانند پروژه در راه است و مدیران این پروژه صاحب نظر، روشنگر، استخوان دار و فداکاری هستند. تجربه این گونه فعالیتها را در کوران انقلاب مشروطه و حتا در انقلاب سال ۵۷ شاهد بودهایم و دلیلی ندارد که این بار چنین نشود.
بارها گفته و نوشته شده که آلترناتیوسازی از بیرون کاری است نادرست که بنا به تجربه کار را به کژراهه میکشاند و اکنون پرسش این است که اپوزیسیون (های) برون مرز چه وظایف میتواند بر عهده گیرد تا گامهائی موثرتر (بدون آلترناتیوسازی) در مسیر جنبش و مبارزه و گذار از این نظام و برپائی نظام مطلوب بردارند. از اینرو، شایسته است که بر سر یک تقسیم کار بنیانی توافق گردد. در مورد کارهای اساسی مبارزان در داخل اشاراتی در بالا رفت، اما گروههای اپوزیسیون دموکرات، سالم و میهن دوست در برون مرز باید در پی انجام سه کار مهم و سازنده باشند:
۱- از خیزشها، اعتراضات و مبارزات داخلی به طور بهینه پشتیبانی کنند و بکوشند توجه افکار عمومی، سازمانهای حقوق بشری و اندیشکدهها و... در کشورهای گوناگون و متبوع را به این مبارزات جلب و پشتیبانی آنها را خواستار شوند و کمتر بکوشند که برای "داخلی ها" شعار، فراخوان یا رهنمودهای عملیاتی دیکته کنند. این به هیج روی نادیده گرفتن و کنار نهادن آنها نیست بل باید بدانند که پس از گذار از این حکومت و برسر کار آمدن حکومت دموکراتیک میتوانند نقشها و جایگاههای سازنده خود را ایفا کنند.
۲- گروههای اپوزیسیون در خارج در جهت ساختن حزبهای اصولی متکی بر روشهای دموکراتیک بکوشند تا رفته رفته فرهنگ تحزب و تشکل در فضاهای آزاد کشورهای دموکراتیک را تقویت کنند تا در "آنروز واقعه" در کشور به ساختن حزب و رشد فرهنگ تحزب یاری برسانند. دیگر اینکه تلاش کنند تا گروههای تخصصی و کارشناسی برای آسیب شناسی جامعه دموکراتیک آینده ایران در تمام زمینههای اجتماعی-اقتصادی- ریست محیطی-فرهنگی و... تشکیل دهند تا زمینهها برای بررسی و پیشبرد آنها فراهم گردد.
۳- همه میدانند مبارزه برای تغییر حکومت به کمک مالی نیز نیازفراوان دارد. بنابراین، بر نیروهای اپوریسیون فرض است که در دستورکار خود قرار دهند که با یاری دلسوختگان خارج نشین مرفه و متمول که شناسا هستند و بارها به آن اشاره شده است، صندوق یاری رسانی به کسانی که در داخل دست به اعتصابات، اعتراضات. جنبشهای مدنی میزنند و یا در مسیر مبارزات میکوشند، با رعایت ضوابط ویژه تاسیس گردد. همان گونه که در بالا اشاره شد، همین امر در فعالیتهای درون مرز نیز لازم است و باید عملیاتی شود.
اکنون که سپهر سیاسی کشور به سوی تحولات و تغییرات سرنوشت ساز پیش میرود، با نگرشی بر رویدادها و مبارزات صدر مشروطه، بار دیگر، گام بنیادی هم اکنونی آن حرکتی است که با نگاهی موشکافانه به وضعیت و شرایط موجود در داخل دست به بنیان گذاشتن تشکلی (مخفی) با حضور نخبگان، اندیشمندان، مبتکران و پیکارگرانی فداکار و دارای ایدههای موثر در عرصههای سازماندهی خیزشها، جنبشها و تشکلهای دموکراتیک، شیوههای پیوند دادن آنها، شناخت نقاط ضعف و قدرت مبارزات زد، رویشها و ریزشها در سطوح حاکمیت زد، رفته رفته کادر سازی کرد، جنبشهای خیابانی را با توجه به موارد امنیتی-سیاسی براه انداخت. زمان بندیها را مورد توجه قرار دادحلقههای کمشده در حاکمیت را یافت و بررسی کرد و...
ما داریم وارد یک برهه از دوران تاریخ ساز سرزمین مان میشویم بنابراین شرایط موجود و آتی را بیش از پیش زیر نگاه تیزبین خود قرار دهیم و برای خود پروژهای تعریف کنیم تا مراحل مبارزاتی را طی زمان و در طول یک دوره مثلن تا ۵ ساله در نظر بگیریم. طی این دوره خردمندانه بسیج نیرو کنیم و بتدریج در جهت براندازی و گذار از این نظام و ورود به یک نظام دموکراتیک پیش رفت. بر این باور هستم تشویق و درخواست از مردم از راه فضای مجازی برای پیوستن به جنبشها و اعتراضات سنفی فعالیتی انفعالی و باری بهر جهت است در صورتی که برای ارتقا و تقویت هر جنبشی به نیروی اراده و کشاندن گروهها از راه اقدام عملی و ارادی نیاز است.
۵/۱۰/۹۷ - تهران