کیوان حسینی - بیبیسی
حدود چهار ماه پیش بود که عمران خان، نخستوزیر پاکستان، با دست خالی از ریاض برگشت و برای جلوگیری از ورشکستگی کشورش دست به دامان صندوق بینالمللی پول شد. از آن روزهای تاریک برای اقتصاد پاکستان دیگر خبری نیست. حالا دیگر عربستان به وضوح نشان داده که آماده است تا سرکیسه را شل کند.
روز پنجشنبه دفتر عمران خان بیانیهای منتشر کرد و اعلام کرد که به زودی دولتش هم با عربستان و هم با امارات یادداشتهای تفاهمی برای سرمایهگذاری این دو کشور در پاکستان امضا خواهد کرد؛ اسنادی که میتوانند سرمایهای بالغ بر ۱۵ میلیارد دلار را از این دو کشور حاشیه خلیج فارس وارد اقتصاد بحرانزده پاکستان کنند.
تغییر نظر عربستان برای کمک مالی به پاکستان کمی قبلتر در ماه اکتبر رخ داد. در آن زمان و در اوج درماندگی دولت پاکستان برای بازپرداخت بدهیهای خارجی، ریاض در یک چرخش دراماتیک اعلام کرد که سه میلیارد دلار برای حل بحران کسری بودجه اسلامآباد، کمک میکند. در همان زمان اعلام شد که سه میلیارد دیگر نیز به شکل پذیرش تاخیر در بازپرداخت پول نفت، از سوی عربستان به پاکستان کمک میشود.
پاکستان و عربستان، شرکایی دیرینه و متحدینی استراتژیکند که حکایت نزدیکیشان، نقل محافل دیپلماتیک است. اما برخلاف تصور رایج، این رفاقت منطقهای، یک دوستی دودوتا چهارتای بیدردسر نیست و رابطه دو کشور زیر سایه جدالهای پیدا و پنهان خاورمیانه، با معماهایی روبهرو است که "چراغ رابطه" را گاهی کمنور و گاهی پرنور میکند.
به همین دلیل نیز کمکهای اخیر میتوانند تصویری جدید از موقعیت هر دو کشور در منطقه ارائه کنند که در آن همانقدر که اسلام آباد برای مشکلات اقتصادی به ریاض محتاج است، ریاض نیز در یارکشی منطقهای به حمایت اسلامآباد نیاز دارد؛ آن هم اسلامآبادی که به وضوح نشان داده به هیچ وجه حاضر نیست نقش یک کشور اقماری و تحت سلطه عربستان را بازی کند.
سیاست خارجی پاکستان که به شکل قابل ملاحظهای تحت تاثیر تصمیمات نظامیان این کشور و نیازها و استراتژیهای منطقهای آنان است، در چند دهه اخیر هرگز به زیر سلطه حامیان مالی ثروتمند در ریاض در نیامده. این در حالی است که ریاض در جدال هند و پاکستان، تمام قد پشت اسلام آباد است.
عربستان همچنین در دهه پایانی قرن بیستم، در بحران بینالمللی بر سر آزمایشهای اتمی پاکستان نیز با دلارهای نفتی کمر تحریمهای آمریکا را شکست و فرصت را برای ساخت تنها بمب اتمی جهان اسلام فراهم کرد؛ همان بمبی که در تبلیغات خاورمیانهای، "بمب اسلامی" لقب گرفت و به شکل مبهمی به قوت قلب مسلمانان، از مانیل تا قاهره تبدیل شد.
البته پاکستان نیز کشوری نبود که نمک بخورد و نمکدان را بشکند. این کشور که صاحب بزرگترین ارتش در دنیای اسلام است در مقاطعی با نیروی نظامی پاسخ محبتهای ریاض را داده. از معروف ترین موارد، کمک نظامی پاکستان برای پایان دادن به اشغال مسجدالحرام توسط بنیادگرایان در سال ۱۳۵۸ و همچنین اعزام نیروی نظامی به عربستان در دوران هشت ساله جنگ ایران و عراق است.
اما در تمام این سالها، پاکستان با وسواس مراقب بوده که نزدیکیاش به ریاض به قیمت دوریاش از تهران تمام نشود. پاکستان و ایران نزدیک به هزار کیلومتر مرز مشترک دارند. هر دو کشور سکونتگاه اقلیت قومی بلوچ هستند. اشتراکات فرهنگی و تاریخی دو کشور به شکل قابل ملاحظهای بر نزدیکی سیاسی ریاض-اسلامآباد میچربد و از همه اینها مهمتر، بزرگترین جمعیت شیعیان جهان بعد از ایران در پاکستان زندگی میکنند.
این در حالی است که عربستان در سالهای اخیر - به ویژه بعد از صعود محمد بن سلمان از نردبان قدرت در این کشور - سیاست خارجی تهاجمی و پرمخاطرهای را جایگزین استراتژی کهنه و محافظهکارانه ریاض در منطقه کرده و در مجادلاتی که از سوی برخی "جنگهای نیابتی" توصیف شده، تلاش میکند تا از نفوذ تهران در منطقه بکاهد. شاید در ذهن سیاستمدار جوانی مانند محمد بن سلمان، حالا زمان بازپرداخت دههها کمکهای چند صد میلیون دلاری ریاض به اسلامآباد فرا رسیده.
اما ارتش و دولت پاکستان از همان ابتدای اوجگیری بحران روابط تهران و ریاض نشان دادند که هیچ علاقهای به مداخله ندارند. به ویژه اینکه در ابتدای بحران، شیعیان پاکستان نیز همگام با "تندروها" در تهران به اعدام شیخ نمر باقر النمر توسط عربستان اعتراض کردند.
مهمترین نمود علنی استقلال اسلامآباد در سیاست خارجی منطقهای، خودداری این کشور از همراهی با ریاض در ائتلاف نظامی برای جنگ با شورشیان حوثی بود. پاکستانیها با یک استدلال قدیمی به سینه ریاض دست رد زدند: آنها گفتند که در هیچ عملیات نظامی بدون تایید شورای امنیت سازمان ملل مشارکت نمیکنند.
بدین ترتیب از سال ۲۰۱۵ که دولت وقت (نواز شریف) با تصویب پارلمان این کشور اعلام کرد که پاکستان در جنگ یمن "بیطرف" است، روابط دو کشور دچار تلاطمی شد که تا مدتها ادامه داشت. این اتفاق در حالی رخ داد که در نخستین گامهای تبلیغاتی ائتلاف به رهبری عربستان برای کمک به دولت قانونی یمن، نام و پرچم پاکستان نیز در کنار کشورهای عربی دیده میشد.
همین وضعیت در پایان سال ۲۰۱۵ و به شکل خارقالعادهای تکرار شد. وقتی که ریاض با سر و صدای فراوان تشکیل ارتش متحد ۳۴ کشور اسلامی را برای مبارزه با تروریسم اعلام کرد، اغراز احمد چودری، قائم مقام وقت وزارت خارجه پاکستان در مقابل خبرنگاران حاضر شد و گفت از این خبر "حیرتزده" شده است. آقای چودری گفت که از طریق سفیر پاکستان در ریاض موضوع را دنبال میکند تا ببنید ماجرا چیست. او به گونهای صحبت میکرد که گویی روح پاکستانیها از این تصمیم خبر نداشته است.
این ماجرا که میتوانست به یک رسوایی دیپلماتیک خجالتبار برای ریاض تبدیل شود، یک روز بعد کمی تعدیل شد و وزارت خارجه پاکستان با صدور بیانیهای اعلام کرد که که این کشور پذیرفته تا به شکل محدود به این ائتلاف بپیوندد. و کمی بعد هم راحیل شریف، ژنرال بازنشسته و مورد احترام ارتش پاکستان به عنوان فرمانده این نیروی نظامی نوظهور معرفی شد تا اسلامآباد به شکل جدیتر، بخشی از این ائتلاف تازه به نظر برسد.
کمی بعد نیز این راحیل شریف بود که تلاش کرد غیبت پاکستان از جنگهای نیابتی منطقه را با یک اظهارنظر خبرساز جبران کند، وقتی که گفت: "هرگونه تهدید تمامیت ارضی عربستان، پاسخ پرقدرت پاکستان را به دنبال خواهد داشت."
در نهایت جنگ یمن بدون حضور ارتش پاکستان به یک نبرد فرسایشی تبدیل شد که در رشته دراز تصمیمات مناقشهآفرین محمد بن سلمان ولیعهد عربستان، هنوز حاکمان ریاض را به هدفشان نرسانده. و البته پاکستان نیز به رغم نیازهای جدی به کمک مالی خارجی حاضر نشد که زیر بار این جنگ برود.
در عوض در سال ۲۰۱۸ و در زمانی که هر روز خبرهای ناگوارتری از کسری بودجه دولت در اسلامآباد منتشر میشد، ارتش پاکستان اعلام کرد که به شکل محدود سربازانی را به عربستان میفرستد.
بر اساس اعلام ارتش پاکستان این گروه که در گزارشهای مختلف تعدادشان بین هزار تا پنج هزار نفر اعلام شد، به نظامیان پیشین این کشور در خاک عربستان ملحق شدند. نه برای جنگ در خارج از مرزهای عربستان، بلکه برای آموزش نظامی و همچنین حفاظت از اماکن مقدس مسلمانان جهان. یعنی همان ماموریتی که گروه کوچکتری از نظامیان پاکستانی پیشتر نیز بر عهده داشتند.
در این زمان وضعیت کسری بودجه دولت پاکستان و بیپولی این کشور که دهههاست به کمکهای خارجی نیاز دارد، مساله پنهانی نبود؛ به ویژه اینکه ایالات متحده به شکل علنی سال به سال از کمکهایش کاسته بود و در سال ۲۰۱۸ حتی این کمکها برای مدتی به شکل کامل متوقف شد تا به گفته وزارت خارجه آمریکا، اسلامآباد دست از حمایت از طالبان بردارد.
سرانجام، عمران خان، کاپیتان سابق تیم ملی کریکت پاکستان و نخستوزیر جدید این کشور، در فاصله کوتاهی بعد از رسیدن به قدرت برای نخستین بار به ریاض رفت؛ در سفری که روزنامه پاکستانی "تریبیون اکسپرس" در توصیفی تند آن را "سفر نخستوزیر با کاسه گدایی در دست" توصیف کرد.
و گویا عربستانیها دلچرکینتر از این حرفها بودند که حاضر شوند این بار پاکستانیها را از ورشکستگی نجات دهند.
وقتی سفر عمران خان به ریاض به نتیجه نرسید، در ابتدای اکتبر سال گذشته، اسلامآباد ناچار شد برای سیزدهمین بار از دهه ۸۰ تاکنون دست به دامان صندوق بینالمللی پول شود تا با یک طرح نجات مالی، جلوی ورشکستگی دولت را بگیرد. وقتی این خبر اعلام شد تنها یک هفته از گم شدن جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد عربستان گذشته بود.
در روزهای بعد، نام جمال خاشقجی به یک توفان رسانهای عظیم تبدیل شد و ریاض را با بزرگترین بحران سیاسی این کشور از حملات ۱۱ سپتامبر تا امروز روبهرو کرد. سه هفته بعد، کنفرانس سرمایهگذاری ریاض که به "داووس صحرا" معروف شده برگزار شد و در زمانی که فهرست تحریمکنندگان این کنفرانس هر روز بلندتر میشد، عمران خان، نخستوزیر پاکستان در این روزهای سخت به رغم مخالفتهای بسیار در داخل کشور، هم به ریاض رفت و هم در این کنفرانس سخنرانی کرد.
این وفاداری بینتیجه نبود.
از اینجا ناگهان ریاض در برابر پاکستان بار دیگر نرم شد و خبرهای کمکهای میلیاردی یکی بعد از دیگری منتشر شدند. خبر تازه که دفتر نخستوزیر پاکستان در هفته جاری منتشر کرد، آخرین نشانه از همین چرخش استراتژیک در روزهای دشوار است. پاکستان کشور فقیری است که همچون گذشته نیازمند کمکهای خارجی است. و عربستان نیز این روزها کشور خبرسازی است که تلاش میکند گستره نفوذ و قدرتش را گسترش دهد.
حالا دیگر برای محمد بن سلمان جوان به وضوح روشن شده که اتحاد استراتژیک کشورش با پاکستان، محدودیتهایی ویژه دارد. اما در دوران فشارهای فزاینده بینالمللی و یکیبهدوی تمامنشدنی با تهران در جایجای خاورمیانه، زدن زیر میز این رابطه مهم، گزینهای نیست که او و دیگر سیاستمداران ریاض دنبال کنند.