۴۰ سال پیش برای همه نیروهای سیاسی انقلابی و اکثریت قاطع مردم ایران و حتی برای هواداران اندک سلطنت مسلم بود که نظام سیاسی بعد از انقلاب جمهوری خواهد بود. اکنون اما در میان نیروهایی که سودای برانداختن نظام جمهوری اسلامی دارند نظام سیاسی آینده بعد از جمهوری اسلامی محل منازعه است.
سالها تجربههای تلخ زندگی سیاسی و اجتماعی در جمهوری اسلامی، مصائبی که نظام برای مردم به بار آورده و چهار دهه فرصتهای از دست رفته آب به آسیاب سلطنت طلبان ریخته و آنها خواهان بازگشت به نظام پادشاهی هستند. سال هاست آنان ردای سرنگون شدگانی شرمگین بر زمین گذاشته اند و در قامت مدعیانی طلبکار وارد صحنه شدهاند. باد موافق ترامپیسم و چند شعار به نفع خاندان پهلوی در اعتراضات سال گذشته ایران نیز در افزایش اعتماد به نفس آنها و فعال تر شدنشان افزوده است. هرچند آمار دقیق و واقعی در دست نیست ولی برخی شواهد نشان میدهند که ایده بازگشت سلطنت هواداران زیادی در ایران دارد. هرچند در میان سلطنت طلبان کم نیستند افراد یا نیروهای که نوستالژی بازگشت به دوران شاه و سلطنت مطلقه او دارند اما عمده نیروهای سلطنت طلب خود را مشروطه خواه مینامند و مانند اکثر نیروهای جمهوری خواه خواستار نظام دموکراسی سکولار مبتنی بر آرای مردم و حقوق بشر هستند. از آن سو جمهوری خواهان بازگشت به نظام سلطنتی را حرکتی به عقب ارزیابی میکنند و در مذمت نظام پادشاهی استعداد گرایش به استبداد در نظام سلطنت در ایران را گوشزد میکنند. بخش بزرگی از جمهوری خواهان ایران البته کسانی هستند که نظام جمهوری بعنوان شکل نظام سیاسی را حاصل شده میدانند و راهبرد خود را اصلاحات درون نظام موجود و تبدیل تدریجی همین نظام جمهوری به یک جمهوری واقعی میدانند. اما جمهوری خواهان طرفدار براندازی یا "تغییر نظام" در عرصه سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی با یک تناقض در مواضع سیاسی خود روبرو هستند. تلاش اخیر این جمهوری خواهان برای روشنگری راهبرد سیاسی خویش برعکس بر ناروشنیها افزوده است.
همه نیروهای جمهوری خواه که مدعی کل نظام جمهوری اسلامی هستند و بدنبال طرح آلترناتیو برای این نظاماند و یا اصلاح طلبی و تحول طلبی از درون نظام موجود را بعنوان راهبرد سیاسی خود انتخاب نمیکنند و در عین حال مخالف همراهی و اتحاد با سلطنت طلبان دمکراسی خواه هستند دارای تناقض استدلال در روبرویی با سلطنت طلبان مشروطه خواه یا دمکراسی خواه هستند. این طیف از جمهوری خواهان چگونه میتوانند دمکراسی خواهی خود را همزمان با دست رد زدن به سینه سلطنت طلبان دمکراسی خواه تبیین کنند؟ نمیشود خواهان برچیدن نظامی شد و هنگامی که مدعیانی برای تعیین شکل نظام آینده وجود دارند، با به رای گذاشتن نظام سیاسی آینده مخالف بود. این چه نوع دمکراسی خواهی و اتحاد دمکراسی خواهان است؟ اگر سابقه بد سلطنت است، سابقه بد جمهوری که از نظر تاریخی به مردم ایران نزدیک تر است. اگر کارنامه منفی بسیاری سلطنت طلبان است که گذشته سیاسی بسیاری جمهوری خواهان نیز مثبت نیست. حتی با پذیرش اینکه سلطنت طلبی رو به گذشته دارد و بعنوان نظامی مورثی در عرصه تاریخی از جمهوری عقب تر است، باز مگر مردم نیستند که قرار است تصمیم بگیرند؟ آیا این جمهوری خواهان در بعضی موضوعات به آرای عمومی گردن میگذارند ولی در مواردی دیگر رای مردم را فصل الخطاب نمیدانند؟ طرح این موضوع نیز که پادشاه مشروطه نباید در سیاست دخالت کند بیشتر به تلاش برای پیدا کردن راهی قانونی برای ساکت کردن رضا پهلوی شبیه است تا پاسخی قانع کننده به فعالیتهای او و سلطنت طلبان، به دو دلیل. اول اینکه مدعی پادشاهی در اپوزیسیون است و عدم دخالت در سیاست از نظر قانون اساسی مشروطه وقتی قابل اجراست که چنین نظامی در کشور حاکم است. دوم اینکه رضا پهلوی در صحنه سیاسی ایران با هواداران، حامیان خارجی و شبکههای سیاسی و تلویزیونی خود یک واقعیت سیاسیاست. و اپوزیسیون مشروطه خواه یا سلطنت طلب واقعا موجود را نمیتوان با ارجاع به اصل بیطرفی پادشاه مشروطه در امر سیاست، نادیده گرفت.
در هر حال جمهوری خواهانی که راهبرد خود را سرنگونی یا تغییر نظام از طریق فعالیتهای خارج از نظام جمهوری اسلامی و براندازانه تعریف میکنند باید فکری به حال این ایراد استدلالی خود بکنند. این نحوه استدلال، آنان را در موقعیت ضعیف تر نظری در برابر سلطنت طلبان و افکار عمومی قرار میدهد و به تقویت وجهه سیاسی آنها کمک نمیکند.