روزنامه رسالت، ویژه نامه نوروزی ۱۳۹۸ صفحه ۳۰ و ۲۹ این گفتوگو را زیر عنوان "با برخی اصول قانون اساسی مشکل دارم" چاپ کرده است.
رسالت: عمادالدین باقی یکی از قدیمی ترین روزنامه نگاران جریان اصلاحطلب است که البته آنطور که خود میگوید "خیلی از اصلاحطلبان فعلی را اصلاحطلب نمیداند". همانطور که "برخی از چهرههای خارج از دایره اصلاحطلبی و حتی مخالف جمهوری اسلامی ممکن است اصلاح طلب باشند". باقی هوشمند تر از آن بود که مصاحبه حضوری یا تلفنی خبرنگار رسالت را بپذیرد و همان ابتدا شرط کرد که از او هیچ سوال سیاسی پرسیده نشود چون سالهاست که به مطالعه در حوزه دین و حقوق بشر میپردازد و از سیاست فاصله گرفته است اما در پاسخ به سوال رسالت، سیاسی ترین مواضع ممکن را اتخاذ کرد اگر میخواهید بدانید حال هوای فکری چهرههای به اصطلاح حداکثری جریان اصلاح طلب چیست این گفتوگوی مکتوب با عمادالدین باقی را از دست ندهید:
رسالت: در فضای فعلی جامعه، این تلقی در بسیاری وجود دارد که اصلاح طلبی و اصولگرایی، دو نوع نگاه سیاسی و مدیریتی نیست، بلکه دو نوع قرائت و برداشت از مسئله جامعه و موضوع دین است، به طوری که اغلب کسانی که مخالف ورود قیود دینی به مسائل حاکمیتی و فردی هستند، جذب یک طیف سیاسی و گروه دیگر، جذب طیف دیگر میشوند. از این منظر، عملا عضو یک دسته سیاسی بودن، به منزله پذیرفتن یک نوع قرائت دینی و مذهبی هم هست. این موضوع رو تا چه حد قبول دارید و آن را چگونه تحلیل میکنید؟
باقی: بخش نخست پرسش شما درست است که میفرمایید دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا دو نوع قرائت و برداشت از مسئله جامعه و موضوع دین دارند اما این نتیجه گیری که پس هرکس از نظر مذهبی مقید است به گروه اصولگرا نزدیک میشود و انها که قیود دینی ندارند به اصلاح طلبان، نتیجه گیری درستی نیست زیرا در هر دو گروه، افراد مذهبی و غیر مذهبی و مقید و غیر مقید وجود دارند. من در زندان با افرادی از فعالان هیات حاج منصور و حدادی اشنا شدم که اتهامات سنگین فساد مالی داشتند و زبارت عاشورایشان هم ترک نمیشد و بعضیشان از سفرهای دوبی و معاشرت هایی میگفتند که معتقد بودند چون آن خانمها مسلمان نبودند عملشان اشکالی نداشته. به عبارتی همین ویژگیای که شما مثبت دانستهاید خودش عذر و بهانهای برای نوعی بی قیدی در پوسش دین شده است. بگذریم که همین توجیهات و اقدامات، باب ورود به گناهان دیگری هم شده است که بیان ان تشییع فاحشه است.
اخلاق اصولا مسئلهای فراجناحی و فراسیاسی است. ممکن است فردی لاییک هم، انسانی اخلاقی باشد. اخلاقی بودن مستقل از عقیده انسان است و البته از انسان مذهبی بیشتر انتظار اخلاقی بودن میرود.
اما اینکه میفرمایید تفاوت دیگر این دو گروه این است که اصلاح طلبان مخالف ورود قیود دینی به مسائل حاکمیتی و فردی هستند به گمانم نیاز به توضیح دارد. اول اینکه پاسخ من با ضمایری معطوف به خویش است و از واژه اصلاح طلبان استفاده نمیکنم چون نه نمایندگی از همه انها دارم و نه اصلاح طلبان یک حزباند. انها یک جبههاند با افراد بسیار متفاوت. از سوی دیگر اصلاح طلبی را با اشخاص تعریف نمیکنم بلکه به مثابه یک منش و رویکرد میشناسم که ممکن است برخی افراد داخل در جبهه اصلاح طلبی هیچ نسبتی با ان نداشته باشند و برعکس برخی افراد خارج از اصلاح طلبی اعم از اصولگرا یا مخالف جمهوری اسلامی، از نظر ملاک، اصلاح طلب واقعی باشند. با این مقدمه درباره این قسمت ازپرسشتان که گفتهاید اصلاح طلبان مخالف ورود قیود دینی به مسائل حاکمیتی و فردی هستند میگویم که ما مخالف حکومتی کردن دین و آمرانه کردن اخلاق و مذهب هستیم وگرنه حضور دین را در جامعه و حوزه خصوصی را سودمند میدانیم.
رسالت: شما و برخی از فعالان اصلاح طلب یا حتی بیرون از حاکمیت، در موضوعات مختلف از حقوق بشر صحبت هایی داشتهاید. اگر بخواهید شفاف و روشن بگویید، نسبت شما با قانون اساسی چیست و نسبت به آن در چه نقطهای ایستادهاید؟ آیا ان را نیازمند اصلاح میدانید یا تجدیدنظر کلی؟
باقی: همانطور که در پاسخ پرسش پیش توضیح دادم من به نمایندگی از خودم سخن میگویم نه جبهه اصلاح طلبی. لذا بطور شفاف معتقدم قانون اساسی نیازمند تغییرات جدی است. تفاوت " اصلاح" و "تجدید نظر کلی" را در سوال شما به روشنی متوجه نمیشوم چون هر تغییری میتواند اصلاح تلقی شود و حذف برخی اصول که بیانگر اصلاح قانون اساسی است چون از نظر شما اصل مهم تری هستند تجدید نظر کلی و اساسی به نظر آیند. از نظر من اصول قانون اساسی به یک اندازه اعتبار دارند. نمیشود اصلی را "اصل تر" فرض کرد و اگر هم بشود چنین کرد فقط درباره حقوق ملت متصور است زیرا مردم، مؤسس و منبع مشروعیت قانون اساسی هستند. ازطرفی قانون اساسی کنونی که عمدتا از قانون اساسی مشروطه و قوانین اساسی فرانسه وبلژیک و امریکا گرفته شده دارای اصول مترقی و ارزشمندی است ولی عمدتا در عمل نادیده گرفته شده و مشکل ما با اصولی است که در تعارض با همین اصول مترقی قرار دارند یا دارای ابهام بوده و دست دیگران را برای نقص اصول مترقی قانون اساسی بازگذاشته است. چون ورود به مصادیق و جزییات را شما احتمالا برنمی تابید و یا بر میتابید ولی نمیتوانید منتشر کنید لذا صرفنظر میکنم. بطور کلی چون به استناد پژوهش گستردهای که انجام دادهام و پارهای از ان منتشر شده است تضاد بنیادینی میان دین و حقوق بشر نمیبینم باور من این است که قانون اساسی باید با معیارهای حقوق بشری و عرفی بازنگری شود.
رسالت: آیا راه حل و چارچوبی وجود دارد که هم با احکام شرعی و آرمانهای انقلابی بخواند و هم با حقوق بشر غرب؟ به عبارتی آیا این دو فایل جمعند؟
باقی: حقوق بشر غربی یعنی چه؟ ایا این عبارت، برچسبی برای لوث کردن حقوق بشر است و در واقع یک شیوه مقابله سیاسی با یک امر حقوقی است یا اینکه واقعا باورتان این است که حقوق بشر اساسا غربی است؟ این برچسبها و پیشفرضهای نادرست، مخل اندیشه و انصاف ورزی هستند و با ایدئولوژیک کردن و عاطفی ساختن مسئله، راه تفهم و تفاهم را مسدود میکنند.
حقوق بشر، فقط حقوق بشر است و حقوق بشر اسلامی و عربی و مسیحی و بودایی نداریم. میتوانیم حقوق بشر را در تاریخ مذاهب و ملتها ردیابی کنیم یا سیر تحول و تکامل ان را بررسی نماییم اما خود حقوق بشر را نمیتوان مقید کرد. اگر هم امروز از حقوق بشر افریقایی و امریکایی و غیره سخن گفته میشود به این معنا است که جوامع مختلف در مراحل گوناگونی از سطح فرهنگی و تکاملی هستند و باید حقوق بشر در اجرا با در نظر گرفتن واقعیتها و ظرفیتهای موجود انها دنبال شود ولی در نهایت باید به سود و به سوی تحقق کامل ان پیش برود.
حقوق بشر یک پدیده منحصرا غربی نیست. این سخن را مخالفان حقوق بشر برای توجیه مخالفت گفتهاند. جالب است بدانید یکی ازشاه بیتهای هیتلر همین جمله مبارزه با فرهنگ غربی بود.
حقوق بشر یک دستاورد بشری است که ریشه در فرهنگهای شرق و غرب و مذاهب عالم دارد و تاریخ اندیشه حقوق بشر نشان میدهد که بیشتر آبشخور ان شرقی و یکی از انها تفکر اسلامی بوده است.
راه حل و چارچوب همخوانی حقوق بشر با تفکر دینی نیز در سنت اجتهاد نهفته است. مطالعه اخرین درسهای خارج فقه مرحوم ایت الله العظمی منتظری در مبحث سب و بهتان نمونه مطلوبی است از یک روش اجتهادی کاملا درون فرهنگی و با همان اسلوب سنتی در همخوانی با حقوق بشر.
http://www.emadbaghi.com/archives/001559.php
کانال https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
فیس بوک Emadbaqi@
باز آمدنِ تو، باز دیدن دارد، رضا مقصدی