مجید محمدی - کیهان لندن - بیش از چهل سال است که جمهوری اسلامی همان کارهای داعش و طالبان را میکند اما مجامع و دولتهای غربی خود را به نادانی زده و رفتار متفاوتی نسبت به آن دو با جمهوری اسلامی در پیش گرفتهاند. بیش از چهل سال است که جمهوری اسلامی تکتک مقررات بینالمللی را نقض میکند و مجامع بینالمللی و دولتهای غربی نه تنها آنها را در معامله با جمهوری اسلامی نادیده میگیرند بلکه برای روحانی و ظریف فرش قرمز هم پهن میکنند.
چهل سال است جمهوری اسلامی احکام سبعانه و وحشیانهی شریعت مثل سنگسار، قطع اعضای بدن (تحت عنوان قصاص یا حد)، شلاق زدن (تحت عنوان تعزیر) و اعدام تغییر دیندادگان یا «توهین»کنندگان به مقدسان را صادر و اجرا میکند و دولتهای غربی و مجامع جهانی در معامله با مقاماتی که حتی احکامشان را بر دولتهای غربی تحمیل میکنند (پارچه کشیدن بر مجسمهها در ایتالیا) لحظهای درنگ نمیکنند. زشتتر از آنها کار خبرنگارانی است که مثل مجسمه در برابر مقامات جمهوری اسلامی مینشینند و از آنها در این موارد کلمهای نمیپرسند. مشمئزکنندهتر کار نویسندگانی در رسانههای غربی است که طرف جمهوری اسلامی را میگیرند و متاسفانه تعداد آنها افزایش هم یافته است.
چهل سال است که جمهوری اسلامی زنان ایرانی را به مسابقات فوتبال راه نمیدهد و چهل سال است که فیفا مدام به مقامات ایرانی تذکر میدهد و چهل است مقامات ایرانی طفره میروند و کار خودشان را میکنند بدون هیچگونه اقدام تنبیهی فیفا. ظاهرا در این چهل سال زیرساختهای ورود زنان به ورزشگاهها (نیمکت) فراهم نشده است!
بیش از بیست سال است که جمهوری اسلامی برنامهی هستهای خود را دنبال کرده و هر عقل سالمی میگوید این برنامه برای ساخت بمب هستهای است. اما مجامع و دولتهای غربی (بجز دولت ترامپ) چشمان خود را بسته و فتوای خامنهای را مبنی بر صلحآمیز بودن این برنامه باور کردهاند یا چنین مینمایند تا به داد و ستد با رژیم ادامه دهند. برجام بر اساس رویای برنامهی صلحآمیز هستهای برای نظام اسلامی تحقق یافت. غربیها برنامهی صلحآمیز هستهای صدام و قذافی را باور نکردند اما معلوم نیست چرا برنامهی خامنهای را باور کردهاند. لباس روحانیت میتواند رفتارهای حکومتها را پنهان کند؟ چرا رسانههای غربی خامنهای را همانند رهبر کرهی شمالی دیکتاتور و مستبد نمینامند؟
حتی امنیت
از حقوق بشر و حکومت خوب و دمکراسی و مدارا و آزادیها و آیین دادرسی باید گذشت. انتظاری نیست که دولتهای اروپایی یا احزاب چپ یا مجامع جهانی اینها را مبنای رفتارهای خود قرار دهند. دولتهای اروپایی به آنچه خود تعهد کردهاند و به امنیت آنها مربوط میشود نیز پایبند نیستند. قرار آنها بر این بوده که اگر جمهوری اسلامی به برجام پایبند نباشد موضوع را به شورای امنیت ارجاع دهند اما جمهوری اسلامی از خط قرمزها رد میشود و آنها دست روی دست میگذارند و میگویند «در حال حاضر هیچیک از طرفهای توافق نشانهای بروز ندادهاند که میخواهند مکانیسم حل اختلاف را فعال کنند و در حال حاضر اطلاعاتی که ما داریم بهخصوص از طرف آژانس که عدم تبعیت ایران از برجام چشمگیر نبوده است.» جمهوری اسلامی چه باید بکند تا عدم تبعیت آن از برجام «چشمگیر» شود؟ بمب هستهای را آزمایش کند؟!
مجامع جهانی همیشه راه صلحطلبی و دیپلماسی را دنبال کردهاند در برابر رژیمی که تنها زور را میفهمد و با زبان زور با شهروندانش و مردم منطقه سخن میگوید. در نهایت تنها ابزاری که در دست آنها مانده تحریم است. با آن نیز اکثر دولتهای غربی و مجامع جهانی مخالف هستند یا در برابر آن سکوت میکنند. در این شرایط دیگر چه راهی برای مقابله با رژیمهای تروریستی و توسعهطلب باقی میماند؟ این مجامع و اکثر دولتهای غربی همهی ابزارهای خود را به دشمنان این مجامع و دولتها تحویل دادهاند.
کشف نقاط ضعف
مقامات جمهوری اسلامی از روز اول متوجه شدند که این مجامع بسیار کمخاصیت و دولتهای غربی در نشان دادن واکنش بسیار کند هستند. آنها به سرعت در همان دوران انقلاب متوجه شدند که غربیها با ناقضان مقررات خود مماشات میکنند، و با قلدری میتوان آنها را خنثی و بیآبرو و بیخاصیت و حتی بدنام کرد. فراموش نکنیم که خمینی را هواپیمایی ایرفرانس در یک پرواز اختصاصی برای مردم ایران هدیه آورد. احمدینژاد حتی در پی آن بود که سازمان انرژی اتمی را کلا بخرد تا به نفع جمهوری اسلامی رای بدهد. اگر آنها را نتوانند کاملا بخرند یا همراه و ساکت کنند برچسب استکباری میزنند، شرمنده میکنند و از حرکت باز میایستانند.
دلایل ناتوانی
مجامع بینالمللی و دولتهای غربی هر قدر در برابر داعش موفق بودند در مقابل، تاثیر بسیار محدودی بر تغییر رفتار جمهوری اسلامی داشته و دارند به چند دلیل:
۱. تمایز میان کشور، دولت و رژیم را هنوز متوجه نشدهاند. این را از زبان و بیان آنها میتوان به خوبی متوجه شد. از ایران برای اشاره به رژیم یا از رژیم برای اشاره به دولت- ملت استفاده میکنند. اگر این تمایز را متوجه شده بودند سالها پیش همهی اجزای حکومت را تحریم ولی با شهروندان ایرانی که هیچ نسبتی با رژیم ندارند کار میکردند. این تمایز هنوز هم پیگیری نمیشود؛ دولتهای غربی و مجامع بینالمللی تکلیف خود را با داعش میدانستند چون عملا نگذاشتند داعش صاحب یک دولت- ملت و قلمرو شود اما راه را برای پرواز خمینی به ایران و تشکیل دولت شیعی باز گذاشتند تا بعد با آن بجای یک نهاد کاملا ترورویستی به عنوان یک دولت- ملت مبادله داشته باشند. در برابر طالبان نیز بعد از دورهای کوتاه از بیتوجهی به پاسخگویی پرداختند. آنها محمدجواد ظریف را که وزیر خارجه و مدافع دیپلماتیک و تبلیغاتی یک رژیم قصاب و تروریستی است به عنوان نماینده یک ملت میپذیرند و با وی به عنوان وزیر خارجهی یک کشور عادی رفتار میکنند.
۲. تصور یا امید واهی به اصلاحپذیری حکومت اسلامی و حکومتهای شبیه به آن. دولتهای غربی تصور نمیکردند داعش به دو جناح اصلاحطلب و رادیکال تقسیم میشود و بعد تلاش کنند با اصلاحطلبان آنها کنار بیایند. آنها درک درستی از اسلام سیاسی و خطر امنیتی آن برای غرب ندارند یا اگر دارند این خطر را جدی نمیگیرند؛ چارچوبهای کار آنها معمولا برای مواجهه با دولتهای فاشیستی و تمامیتخواه تنظیم نشده است. اگر برخی از آنها خطر را هم درک کنند میدانند که تاثیر بسیار اندکی دارند. حداقل تاثیر آنها از مجرای اطلاعرسانی است که در آن محدوده هم موانع بسیاری وجود دارد مثل حفاظت برخی از کشورها از قلدریهای اسلامگرایان یا خریداری شدن برخی توسط آنها.
۳. همدلی چپگرایان غربی با جمهوری اسلامی و بطور کلی اسلام سیاسی از جمله شیعه در گرایشهای زنستیزانه، اسرائیلستیزانه، و آمریکاستیزانهی آن که مخالفت با خود را تحت عنوان سلطهی غرب و نژادپرستی میفروشد و آنها نیز با این موضوع همدلی دارند؛ ببینید چگونه فمینیستهای غربی تحت پوشش هویتگرایی، نسبیتگرایی فرهنگی و پرهیز از اسلامهراسی، زنستیزی اسلامگرایان را به رسمیت شناختهاند.
۴. فساد درون این جوامع یا دولتها. توجه برخی از مقامات این جوامع یا دولتها با هدیههای مقامات جمهوری اسلامی برای دورههایی جلب میشود (مثل رهبر حزب کارگر بریتانیا در همکاری با پرستیوی یا صدها تخته فرشی که به مقامات سازمانهای بینالمللی هدیه داده شده است)؛ مقامات سازمان ملل یا فدراسیونهای ورزشی همیشه میزان بالایی از آسیبپذیری در برابر فساد را از خود در برابر دولتهای اقتدارگرا بروز دادهاند.
۵.مخفی کردن تهدیدات جمهوری اسلامی از رایدهندگان و افکار عمومی غربی. هیچ سیاستمدار غربی تا کنون به شهروندان این کشورها نگفته است که علی خامنهای در سخنرانی عمومی خود همهی آنها را وحشی معرفی کرده است. هیچ سیاستمداری به رایدهندگانش نمیگوید که اسلامگرایان رسما در پی تسخیر کاخ سفید و نصب پرچم خود در کاخ سفید هستند. اگر این سخن را فردی در دولتهای غربی بگوید با وی چه میکنند؟ بیان اینها افکندن ترس در دل شهروندان غربی نیست؛ بیان واقعیت مقامات جمهوری اسلامی است. به همین علت درصد پایینی از شهروندان غربی خطر اسلامگرایان را به درستی درک کردهاند و آنها را به عنوان مبلغ به دلیل باور به آزادی ادیان در میان خود میپذیرند. رسانههای غربی عموما کشورهای خود را خطر اول میدانند (دمکراسیها را) و نه دولتهای کشورهای دیکتاتوری مثل روسیه و چین و ایران. هر اتفاقی که میافتد آنها اول دولت خود را متهم میکنند و نه دیکتاتورهای ضد آمریکایی را.