بخش خبری شبکه من و تو مصاحبهای یک ساعته با استاد طاهری بمناسبت صدمین سال زاد روز محمد رضا شاه بر گزار کرد، در مصاحبه با توجه به حضور آقای طاهری در موقعیتهای مختلفی که همراه شاه فقید بوده و مشاهده عینی شرایط و حتی مصاحبه اختصاصی با ایشان، خاطرات استاد بخشی از تاریخ ایران است که برای ماندگاری در سوابق کشور برای آیندگان و برای جوانان کنونی که زمان شاه را درک نکردهاند، ارزنده است.
تاریخ به گذشته تعلق دارد، و به گفته خیام: " فردا که ازین دیْر کُهَن درگذریم / با هفتهزارسالگان سربه سریم. "
آنچه از تاریخ برای آیندگان میماند، مشعلی است که با نور آن باید محیط را روشن کرد، تا راه و چاه از هم تمیز داده شوند. دستیابی به روشنائی از روایتهای گذشتگان، مستلزم تحلیلی همه جانبه از شرایط موجود در زمان مربوطه است. نقل شده، یکی از امضاء کنند گان، اعلامیه استقلال آمریکا، که در آن از برابری انسانها سخن رفته برای امضاء به بردهاش دستور میدهد برای او قلم بیاورد. اعلامیهای که در آن زنها و بردهها، بعنوان انسان در نظر گرفته نشدهاند.
ماموریت انقلاب مشروطه تبدیل ایران از یک کشور محروسه سلطنتی، به کشور متمرکز ملت- دولت پادشاهی ایران بود، رسالتی که علیرغم پیروزی در انقلاب محقق نشد، اجرای این وظیفه به عهده رضا شاه گذاشته شد تا آنرا به انجام برساند، او بخش ملت- دولت متمرکز ایران را پیاده کرد ولی نیمه دیگر ماموریت انقلاب مشروطه را از دولت پادشاهی، به نظام سلطانی دوره قاجار تغییر داد.
روشن بود اداره کشور ملت- دولت مستلزم برپایی ساختارهای مدرن و ساز و کارهای جدید بود، که پیاده کردن آنها در شرایط عادی، در رویکرد دیالکتیکی تاثیر متقابل رفت و برگشتی ملت و دولت شکل گرفته و انسجام پیدا میکند. و شرط اول برای آغاز دیالکتیک پیش برنده جامعه، وجود آزادی و امکان به نقد کشیدن، نظرات از دو طرف است. انسداد نقد اجتماعی، رضا شاه را مجبور کرد، مدرنیسم الزامی کشور متمرکز ایران را با توسل به زور به منصه عمل برساند. حاصل تناقض میان ملت- دولت مدرن و حاکمیت سلطانی رضا شاه، مدرنیسمی بود که در نمای ظاهری جامعه قابل مشاهده، و در عمق ماهیتی کاملا سنتی داشت. به زبان دیگر، کاریکاتوری از جامعه مدرن در ایران مستقر شد، که مجریان اصلی آن و حتی شخص رضا شاه در خلوت به شکل دیگری رفتار میکردند.
محمد رضا شاه پس از استعفای رضا شاه جانشین او شد و فترت پیش آمده برای حکومت شرایط مناسبی برای تحصیلکردگان دانشگاهی بمنظور بازگشت به رسالت مشروطیت فراهم کرد. و همچنین از طرف دیگر برای تحصیلکردگان سنتی، که با کمک رضا شاه صاحب مرکز حوزه علمیه قم شده بودند، موقعیت مناسبی بود تا کل نظام مشروطه را باطل کنند. و در این میان، آرزوی دربار بازگشت به عصر طلایی رضا شاه بود.
در ۱۲ سال ابتدای سلطنت محمد رضا شاه، سه گروه مذکور، هر کدام کشور را به سمتی میکشیدند، تنش در اوقاتی کلامی و در اوقاتی خشن و با ترور و کشتن همراه بود، بدلیل عدم وجود کشور مدرن ملت- دولت در ایران، گروهها نمیتوانستند از طریق ساز و کار نظامهای دمکراسی با یکدیگر به تفاهم و همکاری برسند، چرا که اساس چشم انداز سه گروه مغایر با یکدیگر بود. و هر کدام از هر ابزاری که در اختیار داشتند بدون توجه به تطابق یا عدم تطابق با قانون استفاده میکردند و به اصطلاح بازی سیاست هیچگونه پیش فرضی نداشت.
بطوریکه حتی مقیدترین طرفها به قانون، یعنی جبهه ملی و مصدق، در صورتیکه قانون به نفع آنها نبود، زیر بار مقررات نمیرفتند. نمونه روشن، انحلال مجلس توسط مصدق بدلیل عدم پذیرش برای دادن اختیار قانون گزاری به دولت و همچنین دستگیری حامل نامه عزل نخست وزیر، و عدم تمکین به برکناری از قدرت را میتوان ذکر کرد.
در نهایت گره کور اوضاع نابسامان با ورود کشورهای خارجی به مسئله با استفاده از شررات اوباش، اراذل و ارتش باز شد و محمد رضا شاه در صدد بردن شرایط حکومت به دوران پدر خود شد. کوششی که تمامی اسباب کار و امکانات برای پیشبرد آن آماده بود و باید سلطان کلید شروع را میزد. سلطانی که همچون ناپلئون دوم با ناپلئون اول خیلی متفاوت بود، حکومت به سبک و سیاق سلطانی مستلزم وجود خشونت حداکثری در شاه است، و محمد رضا شاه فاقد این خصیصه اول شاهان بود، هرچند کوشش کند خود را خشن و تندخو نشان دهد.
محمد رضا شاه برای جلب دیگران به همکاری امتیازاتی به طرفهای خود میداد، حتی او سعی کرد از خانواده کسانی که پدرش با آنها به خشونت رفتار کرده دلجوئی کند. برای رفع نقیصه عدم عزم توسل به خشونت، محمد رضا شاه به روش تازهای متوسل شد، از کارگزاران سویل و نظامی منتخب خود که عموما افرادی مشابه خود او خشن نبودند خواست تا جانشینانی که از عهده پیش برد کار برمی آیند انتخاب کرده، و فقط خبرهای حاوی موفقیت را به او بدهند و خبرهای بد را تا اتمام آن پیگیری و پس از خاتمه و رسیدن به نتیجه مطلوب به او گزارش کنند.
روش موصوف چک سفید امضاء برای دستگاههای امنیتی بود تا بهر طریق که مصلحت دانستند اهداف خود را به انجام برسانند. و آنها با استفاده از اختیار محوله، ساده ترین ساز و کارها و راه کارها را انتخاب کردند، سرکوب هرگونه اعتراض چه بحق چه به ناحق، استقرار جو سانسور و خفقان در رسانهها و جامعه، و زندانی و کشتن مخالفینی که نمیتوانستند آنها را با خود همراه کنند.
در نهایت محمد رضا شاه با بهره گیری از روش ذکر شده، نظام سلطانی خود را بر کشور مسلط کرد و سیستمی که برقرار شده بود اجازه نمیداد تا افراد دو گروه تحصیلکردگان دانشگاهی و سنتی مخالف با سیاستهای شاه فقید، نظرات خود را به دربار برسانند. اختلاف ساختار حقوقی و حقیقی نظام سلطانی و مشروطه، با نفوذ بیشتر مدرنیسم و افزایش گردش اطلاعات در جهان، و در نتیجه درخواست تحصیلکردگان مدرن برای آزادی بیشتر، و برعکس گسترش نارضایتی تحصیلکردگان سنتی از ورود فرهنگ بی بند و باری غرب در کشور، دو گروه متفاوت را در یک هدف به هم رساند، سرنگونی شاه.