اعتراضات اخیر در ابان ماه ۹۸، اگر چه عمق و گسترهی آن بیشتر و ایضا متفاوت از اعتراضات پیشین بوده اما سرنوشتی همسان با دیگر خیزشهای اعتراضی ملت ایران برعلیه جمهوری اسلامی طی چهل سال گذشته را داشت هر چند با آمار تلفات بیش از۱۴۰ کشته و هفت هزار بازداشت شد گان، ماهیت ضد مردمی حاکمیت نظام ولایی را بیش ازگذشته نه تنها برای مردم ایران بلکه برای جهانیان اشکارتر ساخت.
عقیم ماندن همه خیزشهای مردمی طی چهل سال گدشته خاصه اعتراضات اخیرکه با کستردگی نارضایتیها شدت و حدت بیشتری داشت و حتا در هیبت یک اتقلاب جلوه نمود، طرح این پرسش را در اذهان عمومی پر رنگ تر میسازد که براستی با قساوت و بیرحمی حاکمیتی که گلوله را منطق پاسحگویی خود میداند، آیا راه ازادی مسدود و بن بست است؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسش تاریخی ابتدا باید به واکاوی موقعیت و شرایط حاکمیتی که برای حفظ دوام و بقای خود به منطق "النصّر بالّرعب" تکیه دارد توجه کرد.
بی شک حاکمیتی که از صدر تا ذیل آن دیگر بخوبی دریافتند که علاوه بر تنفر ملت از رژیم، در تعاملات خود با چهانیان نیز به بن بست رسیده و در انزوا بسر میبرند تا جائیکه از ترس گرفتار شدن در محاکم بین الملل جرات پا بیرون نهادن از چارچوب منطقه قدرت خود ندارند چرا که در هیچ کچای جهان امنیت برای سران جکهوری اسلامی وجود نخواهند داشت بدیعی است که با چنین موقعیتی دولتمردان و تصمیم سازان نظام ظلم و جور و جنایت جمهوری اسلامی مفری جز به گلوله بستن مردم معترضی که از ظلم و فقر و بی عدالتی جان بر کف به خیابانها امدهاند، ندارند، پس آنچه بر ضرورت ماندگاری و بقای حاکمیت حکم میکند زور و خفقان و بگیر و به بند و به گلوله بستن معترضین است.
از سویی مقابله با چنین رژیمی آن هم بدون رهبری و یاگروه رهبری، که خلاء آن درتمام اعتراضات به چشم میاید و پاشنه اشیل تمام خیزشهای مردمی در چهل سال گذشته بود، راز معمای عقیم ماندن اعتراضات مردم جان به لب رسیده است واهمیت این نقیصه وقتی آشکارتر میشود که نگاهی هرچند گذرا به چهل سال فعالیت مخالفان رزیم در داخل کشور و ایضا اپوزیسیون خارج ازکشور داشته باشیم، ودر این رهگذر یک فرد و یا گروهی که اولا مورد وثوق احاد ملت باشد و ثانیا دارای کاریزمای رهبری باشد نمییابیم
از میان مخالفان داخل کشور تنها میتوان به میر حسین موسوی نخست وزیر سالهای اول انقلاب و شیخ حسن کروبی رئیس مجلس اصلاحات اشاره کرد که در برههای از زمان، وقتی هنوز مردم به اصلاح نظام باور داشتند، قادر به سازماندهی اعتراضات مردمی بودند آنجنانکه در ایجاد جنبش ۸۸ نقش این دو تن مشهود بود اما اکنون با آگاهی مردم و گذار از اصلاحات وقطع امید از اصلاح نظام این دو حصر شده عملا مهره سوختهای بیش نیستند خاصه که موسوی و شیخ کروبی هرگز در پی تغیررژیم نبود ه و درعالی ترین هدف خود در پی اجرای قانون اساسی نظام وبازگشت به دوران ایت الله حمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی هستند
اما حکایت اپوزیسیون خارج از کشور، داستان دیگری است، غیر از گروه مجاهدین خلق که بعد ازهمکاری با ارتش صدام و حمله به وطن و زادگاه خویش خاصه درمنطقه غرب کشور، مورد تنفر اکثریت ملت ایران قرار گرفتند، صدها گروه و دستههای چند نفری از سلطنت طلب تا جدایی طلب و... هر روز در گوشهای از جهان اعلام موجودیت میکنند و با برگزاری کنفرانسها و سمینار هایی تحت عنوان آلترناتیو و چه و چه مدعی ارائه راه کارهای عملی برای گذار از اکنون و هدایت اعتراضهای داخل کشور و نهایتا برنامه ریزی برای آینده پس از سرنگونی جمهوری اسلامی را دارند اما دریغ از داشتن یک طرفدار و سمپاد در داخل کشور الا شاهزاده رضا پهلوی که تنها فرد مورد وثوق نه اکثریت اما درصد قابل ملاحظهای از مردم جان به لب رسیده ایران بوده، اما با شک و تردید گوشهی چشمی به شاهزاده دارند با این وجود این روزها ازمیان خیل مدعیان نجات مام وطن، بیرق شاهزاده رضا پهلوی بیش از همه در مسیر باد رسانههای خارجی در اهتراز است، از همین رو جمهوری اسلامی خاصه شخص رهبری نظام که خطر محبوب شدن رضا پهلوی، بعنوان رهبر تمام اقشار جامعه را احساس میکند، عامل اعتراضات اخیر را خاندان پهلوی و شخص شاهزاده میداند، شاهزادهای که خود را ولیعهد نمیداند بلکه خود را یک وطن پرست میخواند و دغدغهای جزنجات وطن ندارد.
اما با این همه این پرسش مطرح است که آیا شاهزاده کاریزمای رهبری برای گذار از جمهوری اسلامی را دارد؟
گروهی از طرفداران شاهزاده با اتکا به شعار" رضا شاه روحت شاد" که در تجمعات اعتراضی یکی دو سال اخیر کشورمان بارها شنیده شده است، آن را به نوعی تائید خواستهی مردم ایران برای بازگشت سلطنت و شخص رضا پهلوی بعنوان پادشاه ایران تلقی میکنند، حال انکه در هیچ یک از تجمعات اعتراضی داخل کشور به رغم نام بردن از رضا شاه، بنیانگذار ایران نوین، تا کنون تصویر و یا نام شاهزاده در تجمعات اعتراضی مردم دیده و شنیده نشده است و بر پایه همین استدلال بسیاری براین باورند شعار " رضا شاه روحت شاد" به نوعی بیان آرزوی ملتی است که در این برهه از تاریخ خود در پی رهبری با مقتضیات مردی مقتتدر و میهن دوست چون رضا شاه بوده و نه حتی کمتر از او، از همین رو جز در یک یا دو مورد نام شاه فقید محمد رضا شاه هم در شعارها برده نشد در حالیکه شاه فقید هم درآبادانی و سر بلندی ایران همتی کمتر از پدر خویش نداشت.
سخن کوتاه، اگر چه عواملی چون توان سرکوبگری نطام در عقیم ماندن خیزش مردم بی تاثیر نیست اما عدم وجود رهبری جنبش عامل مهم در ناکارآمدی مبارزات مردم است از این رو نقش رهبری اعتراضات عامل تعین کنندهای است که تنها از عهده لیدر و یا گروه رهبری مقتدر وبا ذکاوت بر میاید و مردم جان بر کف ایران اگر نگوئیم در تمام این چهل سال در پی یافتن رهبریتی چون رضا شاه میگردد اما دست کم در تمامی این سالها گوشه چشمی به وطن پرستانی چون شاهزاده رضا پهلوی دارد تا در هیبت یک فرمانده و رهبری با اقتدار ثابت قدم و قاطعیت در تصمیم وایضا باور مسئولیتی که بعنوان شاهزادهای از سلاله خاندان صاحب تاج و تخت عمل نماید
بیژن صف سری
خاستگاه و مفهوم شعار "رضا شاه روحت شاد"، حمید فروغ
هزینه گذار از جمهوری اسلامی، حمید آقایی