«آخه بگو الاغ، هرچی قرآن نوشته که نباس توی تلویزان گفت!»
هادی خرسندی - ایندیپندنت فارسی
س- سلام آقای لباس شخصی.
ج - برو. دِ بروبچه جون. میزنم هشدرت بره تو پشدرت ها!
س - ببخشید، من فقط میخوام با شما مصاحبه کنم.
س - برو بچه جون.
س - من بچه نیستم، هفتاد سالمه.
ج - صد سالت باشه، صد و بیست سالت باشه، اندازه انگشت کوچیکه رهبری هم نمیشی.
س - صحبت سایز و انگشت رهبری نیست، میخوام با شما مصاحبه کنم.
ج - برو با یک سلبریتی دیگه مصاحبه کن، با گلشیفته فراهانی مصاحبه کن، با ..... لا اله الالله ....
س - چرا عصبانی هستین شما؟
ج - پسر، گرون شده که گرون شده. اینا که میگن گرون شدن بنزین روی بقیه اجناس اثر میذاره، غلط کردن رفتن تظاهرات کشته شدن. فکر نکردند خانوادهشون باید پول گلوله را سه برابر بدند؟ این اولین خسارتش بود. اولین تأثیرشو روی گرونی حق تیر گذاشت. قضیه ماست ماسته.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
س- ماست ماست؟
ج- از ماست ماست میگند، چی میگند، خودم کردم که لعنت امام زمان برخودم باد.
س- از ماست که بر ماست منظورتونه.
ج- آره، از ماست که بر ماست. اونم چه ماستی! یک وجب روغن روش. تازه پسره ماشین که نداره، هیچچی، تصدیق هم هنوز نگرفته. آخه بدبخت تورو سنه نه به گرونی بنزین؟ پسِ گردنشو همچین فشار دادم که جیغ کشید، گفت دردم میاد. گفتم اهه! خیلی سورپریز شدم که دردت میاد! گفت ول کن، گفتم بگو درود بر خامنهای تا ول کنم .... بعد یک مشت خوابوندم تو سرش.
س - نگفت درود بر خامنهای ؟
ج - نه، یک چیزی گفت بر خامنهای، که مشتلازم بود.
س - شما از شغلتون راضی هستین؟
ج - خدا از شغل ما راضی باشه. نه والّا. اگه من یکخورده درس خونده بودم، الان یا وزیری، وکیلی بودم، یا خارج بودم، لندن بودم، آمریکا بودم.
س - اونجا چکار میکردین؟
ج - بازم لباس شخصی. جزو لباس شخصیهای اعزامیِ رجیم میشدم. آخه لباس شخصی ما داریم در خارج، گیرم تحصیلکرده اند. دست به قلم دارند. ادبی مینویسند، شیرین مینویسند، تاریخی مینویسند. ظاهراً هم نمیتونند برگردند، ولی از راه دور پستون به تنور میچسبونند. آقا هم نمیذاره لنگ بمونند.
س - مثلاً کی؟
ج - دِبرو بچه پررو از من حرف نکش.
س - توی اعتراضات آبان، چه نقشی داشتین؟
ج - ننهات پمپ بنزینها رو آتیش میزد؟
س - بانک چی؟
ج - نه، آتیش زدن بانک مانک کار دسته ما نبود. فقط به ما خبر میدادند سه و ربع قراره فلان بانک آتیش بگیره، برید کنار نسوزید.
س - دمشون گرم.
ج - البته این خودش کُد بود. یعنی قبل از سه و ربع صندوقهای بانک رو خالی کنید.
س - چه کسانی بانک را آتش میزدند؟
ج - دِبرو جوجه. دِبرو بچه جوجه.
س - راجع به اون خانم فرماندار که میگه دستور تیراندازی داده، نظرتون چیه؟
ج - اشتباه کرده، خیلی اشتباه کرده.
س - نمیبایست دستور تیر میداد؟
ج - نخیر، نمیبایست مصاحبه میکرد. بابا ما لباس شخصیها این همه میزنیم لت و پار میکنیم، میکُشیم، صدامون درنمیاد. نه پُزشو میدیم نه مصاحبه میکنیم. این خانوم هم انگار نوبرشو آورده.
ج - زکی، اشراری نبود. اشرارش ما بودیم که طرف آقا بودیم. اونا همین بچه جغلهها بودند که زدیم نفلهشون کردیم. حالا آقا میخوان حال بدند به جماعت، رئوف تشریف دارند، تقصیر ما نیست.
س - آقا فرمودند مجاهدین و پهلویها هم توی اعتراضات دخیل بودند. شما چیزی ....
ج - آره. من قبلش چیزی احساس نکرده بودم، بعد که آقا فرمودند، من رضا پهلوی رو دیدم داشت در میرفت. بهش نرسیدم. اما مریم رجوی را هم خواهران دیده بودند که داره یک جایی رو منفجر میکنه.
س - چی شد شما اول مصاحبه اسم گلشیفته فراهانی رو آوردین؟
ج - آخه اونم زر زده. از تظاهرات کنندگان پشتیبانی کرده. اولندش بینیویس من یک موی گندیده مقام معظم رهبری رو به چهل تا از این گلشیفته ملشیفتهها نمیدم. بینیویس!
س- چندتا موی مقام رهبری؟
ج - یک، یک، یک موی مقام معظم رهبری رو نمیدم.
س - گندیده؟
ج- نه دیگه، زبونتو گاز بیگیر. اون ضربالمثلشه. بیبین میزنم دک و دنده تو خورد میکنم ها. لااله الالله .... گلشیفته رو میگفتم. حالا همین مونده که این دختره هم واسه ما بشه نوریزاده. بینیویس یک چیزی بپوشه نچّاد.
س- راستی اول مصاحبه فرمودید کاری نکن هشدرت رو تو پشدرت کنم. هشدر پشدر درسته یا هشتر پشتر؟
ج - گرفتی مارو؟ اولندش اون اول مصاحبه نبود و قبل از مصاحبه بود، ثانیندش مسایل ادبی و لغتی رو مقام معظم رهبری میدونند. پریروز پسرخالهام اومده بود خونه ما، گفت «مقام معظم رهبری رو توی تلویزیون دیدم، حظ کردم.» تا اینو گفت هشدر پشترشو قاطی کردم توی هم.
س - چرا؟
ج- واسه اینکه غلط کرد گفت تلویزیون. چند دفعه مقام معظم رهبری بگه بابا، بگین «تلویزان»؟ دیگه با چه زبونی حالی این ملّت کنه؟
س- شرمنده.
ج- به نظر من این مردم آدم نمیشند. اینا یک دیکتاتور میخوان که سه نفرو سر چهارراه اعدام کنه که دیگه نگند تلهویزییون.
س- ببخشید.
ج- هشتر پشتر هم همین جور. من جوونیام جزو تیم حفاظت آقا بودم. یادمه سر میرحسین عصبانی بودند، فرمودند من هشترشو پشتر میکنم. اونوقت ما فهمیدیم هشتر پشتر درسته. بعدش سر کروبی فرمودند -خصوصی ها - فرمودند من هشدرشو پشدر میکنم. اونوقت ما گیج شدیم. اینه که الانشم نمیدونیم کدومش درسته کدومش غلطه. ولی فکر میکنیم مال میرحسین درستتر باشه، همون هشتر و پشتر، چون که اون قوم و خویش آقا بود، آقا بیشتر اَدّستِ اون کفری تشریف داشتند.
س- راجع به اون بابایی که گفت قرآن گفته باید دست و پای معترضان را برید و زجرکششون کرد ....
ج- زر زده. دیدین که بعد حرفشو پس گرفت. زدیمش. آخه بگو الاغ، هرچی قرآن نوشته که نباس توی تلویزان گفت. پدرسگ تو داری آبروی قرآن رو میبری چسونه. قرآن کتاب مقدسه. الکیه؟ هان؟ الکیه؟
س- نه قربان، الکی نیست، الکی نیست.
ج- نه، الکیه؟
س- نه به قرآن الکی نیست. ول کن!
ج- نه، تو خیال میکنی الکیه.
س - آخ! دستم داره میشکنه.
ج- اهه! سورپریز شدم که دستت داره میشکنه! خودتم سورپریز شدی؟