از یک سو هند و افغانستان حداکثر سود از معافیت بندر چابهار از تحریمها را در راستای منافع ملی خود بردهاند و از سوی دیگر جمهوری اسلامی نیز غایت سوءاستفاده از این معافیت را در راستای دور زدن تحریمها میکند. شاید بتوان گفت زادگاه نگارنده نقطه تلافی منافع مشترک این سه دولت است. منافعی که با منافع ملت ایران در تضاد و تلافی میباشد. گواه این ادعا همسویی هند و افغانستان در عدم همرایی و یا مخالفت با شصت و ششمین قطعنامه هفته گذشته مجمع عمومی سازمان ملل متحد در محکومیت نقض حقوق بشر توسط رژیم جمهوری اسلامی است. هند که خود را یک کشور دمکراتیک و دوست ملت ایران معرفی میکند، در کنار کشورهایی نظیر سوریه، چین، روسیه، بلاروس، کوبا، ونزئولا و دیگر ناقضان حقوق بشر و در حمایت از نقض دهشتناک حقوق بشر در ایران قرار داد. از قدیم الایام گفتهاند "بگو ببینم دوست تو کیست، تا بگویم تو کیستی؟ " افغانستان نیز با بستن آب رودخانه هیرمند بسوی دریاچه هامون دشمنی خود با مردم سیستان را در طی چند دهه گذشته ثابت کرده بود.
همزمان با تصویب قطعنامه هفته گذشته مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هند میزبان کمیته مشترک پیگیری موافقتنامه ترانزیتی سه جانبه ایران، هند و افغانستان با حضور هیأتهای این سه دولت بود، و در روز یکشنبه اول دی قرار است وزیر خارجه هند جهت دریافت امتیازات بیشتر در ازای رای منفی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تهران سفر کند تا از "گاوشیرده شیر بیشتری بدوشد". در حالی که جمهوری اسلامی در چند هفته اخیر صدها معترض را قتل عام و هزاران نفر را زخمی و زندانی نموده، دو کشور به اصطلاح دوست (هند و افغانستان) با پشت کردن به جامعه جهانی و ارزشهای جهانشمول حقوق بشری و اصول انسانی صرفا بخاط منافع اقتصادی خویش با قاطعیت در کنار نظام سرکوبگر ایستادند و از پشت به ملت دربند ایران خنجر زدند. علاوه بر جفا و خیانت این دو دولت به ملت ایران، آنها در سیاستهای منطقهای و عملکرد محلی خود در چابهار نه تنها از امتیازات ویژه و حتی فراقانونی برخوردار هستند، بلکه شوربختانه پشیزی ارزش برای مردم بومی بلوچ قائل نیستند. غصب زمینهای مردم بلوچ و دادن آنها به هندیها و افغانها نه تنها یک خیانت آشکار از سوی جمهوری اسلامی میباشد بلکه نقض حقوق بنیادین انسانی مردم بومی بلوچ است. هند و افغانستان در این ظلم و ستم تاریخی شریک متنفع از جرم میباشند، و ملت ایران و بخصوص مردم استان سیستان و بلوچستان هرگز آن را فراموش نخواهند کرد. البته در بیگانه ورزی جمهوری اسلامی میتوان مثنوی هفتاد من کاغذ نوشت. بعنوان مثال هم اکنون مردم شهرهای شمالی استان ساعتها در هوای سرد در صف کپسول یا سیلندر گاز منتظر دریافت گاز هستند. اما همزمان روزانه دهها تریلر گازکش از مرز میلک سیستان گاز به افغانستان صادر میکنند.
پروژه توسعه بندر بهشتی چابهار و واگزاری کامل آن به هند و اعطای امتیازاتی در حد کاپیتولاسیون (تسلیم مشروط) به اتباع هندی و افغانی در چابهار لکه تاریکی است در کارنامه سیاه جمهوری اسلامی. همکاری شرکتهای غیر بومی ایرانی اما وابسته به نظام (عمدتا از تهران، مشهد، یزد، اصفهان،) با شرکتهای افغانی و هندی و حتی چینی باعث فقرزایی هولناک و به حاشیه رانده شدن حدود دو سوم جمعیت مردم بومی چابهار شده است. چابهار از نظر درصدی بیشترین حاشیه نشینی در کل کشور را دارد. قیمت زمین در چابهار بصورت سرسام آوری هر روز گرانتر میشود. هر هفته بولدوزرهای شهرداری تحت پوشش و حمایت نیروهای انتظامی و بسیج عشایری سپاه تا به دندان مسلح، تعداد زیادی از کپرهای حاشیه نشینان را تخریب میکنند تا فضا برای خانه سازی غیر بومیان و اتباع بیگانه فراهم شود. آن بیچاره گان آواره بلوچ نیز ناچار هستند مجددا چند کیلومتر دورتر از شهر آلونک حلبی و کارتونی و یا کپرهای حصیری خود را مجددا بنا کنند و چشم به آیندهای نامعلوم منتظر تخریب این آلونکها نیز باشند تا این دور باطل ظلم و تخریب و به حاشیه راندنها با گسترش شهر مجددا تکرار شود.
نه تنها مردم بومی بلوچ، بلکه نهادهای محلی نظیر شهرداری، نماینده مجلس، شورای شهر و غیره نیز هیچگونه مشارکتی در مدیریت و تصمیم گیریها ندارند. مشتی غیر بومی حکومتی با هماهنگی مدیران غیر ایرانی، و بدون زرهای ترحم و شفقت نسبت به مردم فقیر و محروم بلوچ هر کاری را که دلشان بخواهد میکنند. هر گونه اعتراضی نسبت به وضع موجود و مظالم جاری با بیرحمی تمام و کمال سرکوب میشود. مردم بومی بلوچ متضرر اصلی توسعه چابهار هستند. در حالیکه غیربومیهای رانت خوار و آقازادههای وابسته به حکومت و بیگانان بی تفاوت متنفع اصلی میباشند.
در طی سالها مقالههای متعددی در مورد ظلم مکرر در چابهار نوشتهام و سخنانی فراوانی را به زبان آوردهام. اما تا به اکنون مشخصا با لغو تحریمهای آمریکا در مورد چابهار مخالفتی ابراز نداشتهام. آن هم به این امید که شاید تعداد انگشت شماری از مردم بلوچ که با رژیم همراه هستند ریزه خوار این خوان یغما باشند. اما اکنون مشخص است که به بلوچها اجازه داده نمیشود حتی ریزه پس خوار ته ماندههای این سفره چپاول و تاراج باشند. اگر این همه بیعدالتی و محروم سازی عامدانه در پروژه توسعه بندر چابهار را در کنار نقشههای جمهوری اسلامی در پروژه بزرگتر و فاجعه بارتر و بدسگال "نقشه آمایش سرزمینی" طرح به اصطلاح توسعه سواحل مکران قرار بدهیم، آنگاه میتوان به اوج فاجعه وحشتناک و قریبالوقوع نابودی مردمان بیدفاع آن خطه پی برد. سالها پیش از دستگیری و محاکمه شبنم نعمتزاده، فرزند وزیر پیشین صنعت در مقالهای تحت عنوان "رانت خواری بی سابقه وزیر صنعت در پروژه های منطقه آزاد چابهار" در مورد فساد و رانتخواریهای بی حد وزرا و خانوادههایشان نوشتم. اما ظاهرا گوش شنوایی نبود.
معافیت چابهار از تحریمهای آمریکا کاملا به ضرر مردم بومی است. برآیند این پروژه ضد مردم ء بومی جز گسترش فقر، گرانی و حاشیه نشینی بیشتر همراه با تبعیضهای متعدد چیز دیگری نبوده است. هجوم غیر بومیها برای تصرف زمینهای مردم بلوچ به همراه هندیها، افغانها، و چینیها در درازمدت پیامد فاجعه باری برای مردمان آن منطقه خواهد داشت. آمریکا نیز باید بداند که معافیت چابهار از تحریمها به سود جمهوری اسلامی و دور زدن تحریمها است. مقامات هند و افغانستان نیز ثابت کردهاند که در این راستا با جمهوری اسلامی همخوان و همراه هستند و در معادلات تجاری و اقتصادی آنها مولفه هایی نظیر انسانیت، عدالت و حقوق شهروندی مردم بلوچ محلی از اعراب ندارد. به همین دلیل صرف نظر از فرایافت کلی از مفهوم و بازده تحریمها که جای تجزیه و تحلیل آن اینجا نیست، باید به دلایل ذکر شده بالا با معافیت چابهار از تحریمها مخالف کرد. زیرا در آیندهای نه چندان دور نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
آذر ۹۸
Doshoki@gmail.com