Monday, Dec 30, 2019

صفحه نخست » «جوش»، طرحی خارجی با اجرای خامنه‌ای، نصرالله لشنی

Nasrollah_Lashani.jpgرضا گلپور در مورد طرحی تحت عنوان جوش می‌گوید: «جوش مخفف نام طرح به‌کلی سری جستجووشکار (Search & Destroy) بود که با الگوی آمریکایی (به‌کاررفته در ویتنام) طراحی و اجرا گردید. گروه نخبه و کاملاً مورد اعتماد نیروهای امنیتی آمریکا به شکل هرمی و با حفاظت بسیار بالا (از هویت و مأموریت‌های افراد) در این طرح سازمان داده شدند. گفته می‌شود افرادی از پرسنل ساواک، شهربانی و ارتش به‌ویژه رکن دوم، عضو جوش بوده‌اند. ماموریت شبکه‌ی جوش در ایران؛ جستجو، شناسایی و نفوذ باقابلیت انهدام در بین فعالان احزاب و گروه‌های ضد ستم‌شاه و خاندان طاغوت به‌ویژه در جریانات ضدمشروطه‌ی ملی-مذهبی بوده است، به‌نحوی‌که بتوانند در یک‌زمان به شکار سران انقلاب از طریق اجرای یک حمام خون بپردازند.» (رضا گلپور چمرکوهی، جای پای جانیان جوش، ص ۵)

محمدمهدی اسلامی در این رابطه در مقاله‌ای با عنوان «پرونده کشتار ۱۷ شهریور توسط کدام نفوذی‌ها مختومه شد؟» می‌نویسد: «یکی از نقاط ابهام در ماجرای ۱۷ شهریور، میزان دخالت کشورهای خارجی در این فاجعه است. شاید بتوان مبنای این دخالت را در خاطرات ژنرال قره‌باغی یافت، آنجا که می‌نویسد: «... به‌طوری‌که می‌دانیم علاوه بر اینکه دولت ایران عضو پیمان مرکزی (سنتو) بود [قرارداد نظامی بین ایران، پاکستان، ترکیه و انگلستان با شرکت آمریکا] یک قرارداد دوجانبه جداگانه نیز با دولت آمریکا داشت که به‌موجب آن دولت آمریکا متعهد شده بود در مقابل هر نوع خطر و تهدید کمونیسم در منطقه به کشور ایران کمک و از استقلال و تمامیت ایران دفاع نماید، اعم از اینکه این خطر خارجی باشد یا داخلی. برابر مدارک اطلاعاتی و برآوردهای اداره دوم ستاد بزرگ‌ارتشتاران که برحسب معمول با هم‌آهنگی مستشاران مربوطه [آمریکایی] بررسی و تهیه‌شده بود و همچنین بیانات رسمی اعلیحضرت، نخست‌وزیر و سایر مقامات مسئول، آشوبگران و اغتشاش‌کنندگان اصلی را کمونیست و مارکسیست‌های اسلامی تشخیص داده بودند و همگان معتقد بودند که اغتشاش‌کنندگان در کشور در ظاهر به‌صورت مسلمان و به نام اسلام عمل می‌کنند، ولی در باطن کمونیست هستند و منظورشان اضمحلال کشور است... درنتیجه طبق برآوردهای اطلاعاتی ستاد، تهدیدی که علیه کشور و دولت صورت می‌گرفت، تهدید مشترک علیه ایران و آمریکا و تهدید کمونیسم تلقی می‌گردید. بنابراین در بحث و بررسی‌هایی که در مذاکرات اولیه با ژنرال هایزر و ژنرال گس [رئیس اداره مستشاری آمریکاییان در ایران] به عمل می‌آمد، ابتدا عقیده و نظر آن‌ها این بود که باید باقدرت در مقابل این خطر کمونیسم مقاومت و از آن جلوگیری کرد و ضمن اعلام پشتیبانی دولت آمریکا از دولت بختیار اظهار می‌کردند راه‌حل برقراری آرامش در کشور این است که ارتش از دولت قانونی پشتیبانی نماید.»
این دیدگاه در میان اسناد سفارت آمریکا و اداره مستشاری آمریکاییان در ایران (که در ساختمان ستاد بزرگ‌ارتشتاران مستقر بود) تکرار شده است که آن‌ها کمونیست‌ها را عامل اصلی انقلاب اعلام می‌کردند و از این رهگذر برای آمریکا مجوز دخالت در مقابله با اعتراضات مردمی را قائل می‌شدند. این دخالت تا شب پیروزی انقلاب ادامه پیدا می‌کند و مستشاران آمریکایی مشغول هدایت ارتش علیه مردم بوده‌اند، اما پس از اعلان تسلیم ارتش، آن‌ها توسط دکتر ابراهیم یزدی به سفارت امریکا انتقال پیدا می‌کنند.»
اسلامی در همین مقاله ادامه می‌دهد: «یکی از پرونده‌های کمتر بررسی‌شده درباره آخرین اقدامات سیستم اطلاعاتی نظام شاه برای حفظ قدرت، طرحی موسوم به "طرح جوش" بوده است. این طرح شامل دو بخش بوده است، نخست خبررسانی و دوم عملیات. بررسی این طرح پژوهشی جداگانه می‌طلبد اما به‌صورت مختصر می‌توان گفت که کشتار ۱۷ شهریور توسط بخش عملیات این طرح به اجرا درآمده است. این طرح با شرکت افراد تیم تعقیب و مراقبت اداره دوم ارتش و افراد ضداطلاعات نیروی هوایی انجام و عمل شده است که تحت مدیریت مستقیم عوامل آمریکا مشغول بوده‌اند.»
وی در همان‌جا ادامه می‌دهد که: «با ورود کشمیری و هم دوستانش - که برخی از آن‌ها خود در طرح جوش مشارکت داشته‌اند- به مرکز ضداطلاعات نیروی هوایی، اوراق و اسناد مربوط به طرح جوش توسط زلفی و کشمیری از دسترس خارج می‌شوند. اما با همکاری ستوان یار شهید عبدالباقی فلاحیان، مخفیانه اسناد از دسترس آن‌ها خارج و به دادگاه انقلاب ارتش تحویل می‌گردد. پس از آشکار شدن موضوع، یکی از همکاران کشمیری در کمیته رکن ۲ به نام "استوار داوود افتخارپور" به‌شدت به کشمیری معترض می‌گردد. او که عضو طرح جوش بوده و ضمن عضویت در ساواک، محافظ پسر محمدرضا پهلوی در هنگام تمرین‌های پروازی بوده است، از افشای چهره خود برآشفته شده و با تظاهر به قهر قطع همکاری می‌نماید، اما کشمیری به او قول می‌دهد به هر ترتیب نخواهد گذاشت پرونده به جریان بیفتد. دادگاه بلافاصله ۲۶۲ نفر ضداطلاعاتی نیروی هوایی شرکت‌کننده در طرح جوش را اخراج، حقوق آن‌ها را قطع و محاکمه آن‌ها را آغاز می‌نماید. اما با فعالیت اعضای کمیته رکن ۲ به‌ویژه کشمیری، موفق به بازپس‌گیری پرونده با ادعای عدم صلاحیت دادگاه در رسیدگی به موضوع ضداطلاعات و ارجاع آن به کمیسیون تسویه و بررسی می‌شوند که کشمیری در کنار افرادی همچون زلفی، سرگرد فرخزاد، سرگرد طلوعی و... در آن حضور داشتند. اولین اقدام کمیسیون نقض حکم قطع حقوق بوده است. سپس به تحقیق به کمتر از ده نفر از این جمع پرداخته و اعلام می‌کند که طرح از اعتبار ساقط است و پیگیری نتیجه‌ای ندارد و ادامه تحقیق را منتفی می‌نماید و کلیه ۲۶۲ نفر به وضع عادی درمی‌آیند.
نحوه تحقیق چنین بوده است که در یک پرسش و پاسخ ساده، یک نفر اظهار داشته بود در روز ۱۷ شهریور ما در حوالی میدان شهدا، روبروی اداره برق بوده‌ایم اما مسلح نبودیم. دو نفر اعلام کرده بودند که در خیابان‌های اطراف میدان شهدا بوده‌اند، عباس تاجیک اعلام کرده بود که آن روز مرخصی بوده است و جهانی و افتخارپور اعلام کرده بودند که شرکت نداشته‌اند. حال‌آنکه نفی جرم توسط مجرم در مرحله اول و بدون ارائه اسناد و مدارک، از طبیعی‌ترین وقایع جاری در سیستم قضایی است و عجیب‌تر آنکه تاجیک، جهانی و افتخارپور خود از ایادی کشمیری در کمیته اداره دوم بوده‌اند.
همین کمیسیون، پس از دستور صریح فرمانده وقت نیروی هوایی، شهید فکوری، مبنی بر اخراج کلیه پرسنل ضداطلاعات آن نیرو، با فعالیت کشمیری، افتخارپور، جهانی، تاجیک، البرز، زلفی و... تعداد ۲۷ نفر از بدترین عناصر ضداطلاعات که کاملاً مورداطمینان رژیم شاه بوده‌اند و اکثراً اعضای طرح جوش بوده‌اند را ابقا می‌نمایند و آن‌ها را به مراکز حساسی همچون مرکز اطلاعات و ارشاد نیروی هوایی، تیم تعقیب و مراقبت، ستاد خنثی‌سازی کودتا، نخست‌وزیری، شورای امنیت و حفاظت نیروی هوایی مامور می‌نمایند.
هنگام بررسی حادثه انفجار نخست‌وزیری تعدادی از اوراق طرح جوش، از طریق نیروی هوایی به دادیار پرونده می‌رسد و در بهمن ۱۳۶۰ اوراق تکمیلی از طریق دادستانی کل، با اعزام نماینده‌ای به اداره دوم خواسته می‌شود. اما پس از پیگیری‌های مکرر و طی مسیر رسمی و نامه‌نگاری ارشدترین مسئولان قضایی، کمیته اداره دوم از تحویل اسناد به بهانه‌های گوناگون استنکاف می‌نماید. و درنهایت بخش ناقص دیگری را تحویل می‌دهند.
سرانجام شهید آیت‌الله ربانی املشی سرهنگ کتیبه را احضار کرده و از او جواب می‌خواهد. سرهنگ کتیبه توضیح می‌دهد که کمیته اداره دوم از این اداره دستور نمی‌پذیرد و با یادآوری مراحل تشکیل این کمیته و نفوذی‌هایی همچون کشمیری و قدیری در میان آن‌ها، خبر از استنکاف این کمیته از تحویل مدارک می‌دهد. وی همچنین در نامه‌ای رسمی در تاریخ ۶۱/۲/۲۶ نیز پاسخ داد که «کمیته سماجا ۲ که تابعیتی از اداره دوم ندارد، از واگذاری مدارک خودداری کرده است.»
در تاریخ ۶۱/۲/۲۷ نامه‌ای به رکن دوم کمیته ستاد مشترک ارتش نوشته‌شده و دستور داده می‌شود ظرف ۲۴ ساعت کلیه ملحقات و مکاتبات طرح جوش، در اختیار دادستانی قرار گیرد. مهندس رضوی در تماس تلفنی اعلام می‌دارد که اوراق سه چهار هزار برگه و پخش در پرونده‌های مختلف است و ممکن نیست. درنهایت ناگزیر به تمکین می‌شود اما اعلام می‌کند نماینده دادستانی باید در محل بررسی نمایند. از او خواسته می‌شود تا کپی پرونده را به دادستانی دهند، او ادعا می‌کند که این حجم کپی خلاف شرع است. آیت‌الله املشی مسئولیت شرعی آن را بر عهده می‌گیرند و آن‌ها می‌گویند کاغذ نداریم. کاغذ فرستاده می‌شود و می‌گویند دستگاه کپی خراب است. مکاتبه می‌شود تا ریاست رکن ۲ در اختیارشان قرار دهد، اما باز امروز و فردا می‌نمایند تا سرانجام انفجاری در دادگستری، زیر اتاق دادستان کل کشور و دفتر دادستانی رخ می‌دهد. به نظر می‌رسد این انفجار قصد حذف فیزیکی پیگیری‌کننده‌های این پرونده را داشته است، که به لطف الهی با ناکام ماندن این ترور پیگیری‌های مکرر ادامه می‌یابد. سرانجام بخش ناقص دیگری از پرونده تحویل می‌گردد که مربوط به بخش اطلاع‌رسانی بوده و از بخش عملیات سندی در اختیار گذاشته نمی‌شود. این موضوع با حوادثی که در خصوص آیت‌الله ربانی املشی و آیت‌الله قدوسی پدید آمد و منجر به شهادت آن دو بزرگوار گردید و برخی حواشی دیگر امکان پیشرفت نیافت و تنها ردپایی از آن در میان دیگر پرونده مفتوح مانده شهریورماه - پرونده انفجار نخست‌وزیری- باقی‌مانده است.»
درنهایت آنچه از پژوهش‌های اسلامی و گلپور استنباط می‌شود بدین قرار است:
۱- طرحی بنام جوش توسط آمریکایی‌ها به‌منظور مهار و کنترل اعتراضات و جلوگیری از شدت گرفتن روند انقلاب ارائه‌شده و شبکه‌ای تحت این نام ایجادشده است.
۲- اساس این طرح بر نفوذ به گروه‌های منتقد باهدف استراتژیک و نهایی انهدام گروها بوده است.
۳- در این طرح پیش از انهدام گروه از نفوذ برای استحاله‌ی گروه مخالف و انحراف از اهداف آن استفاده می‌شده است. اگر نتیجه‌ی بایسته حاصل نمی‌شده، انهدام گروه استارت می‌خورده است.
۴- انهدام گروه‌های مخالف، با شناسایی افراد فعال و قتل و زندانی کردن آن‌ها امکان می‌یافته است.
۵- بخش عملیات شبکه‌ی جوش در ۱۷ شهریور حضوری فعال داشته است و در سرکوب اعتراضات یه بدترین شکل اعمال خشونت کرده‌اند.
۶- با پیروزی انقلاب اعضای این شبکه که در ابتدا قصد نفوذ به گروه‌های سیاسی مخالف رژیم و کشتن و زندانی کردن افراد موثر و فعال را داشته‌اند به نهادهای انقلابی نفوذ می‌کنند و این پروژه را جهت به انحراف کشاندن انقلاب ادامه می‌دهند.
۷- در این طرح مبارزین و مخالفین باید کمونیست‌ها و اغتشاش‌گران ضد غرب و آمریکا معرفی شوند که به قدرت‌های رقیب آمریکا (شوروی و چین و...) وابسته‌اند...
رضا گلپور و اسلامی به‌طور ضمنی معتقدند که برخی از شخصیت‌های اصلاح‌طلبان ازجمله میرحسین موسوی، خسرو تهرانی، بهزاد نبوی، سعید حجاریان و... از اعضای جوش هستند که از آغاز انقلاب برای نفوذ و پیشبرد اهداف خود به نهادهای انقلابی وارد شدند و از همان روش نفوذ در طرح جوش بهره گرفته‌اند.
مسئله‌ی اصلی و اختلاف بنیادین این‌جانب با گلپور و اسلامی در همین‌جاست. بنده معتقدم اصلاح‌طلبان روحشان هم از چنین طرحی خبر ندارد، اما در روزهای آغازین انقلاب ناخودآگاه و ناخواسته به‌عنوان ابزار پیشبرد این طرح مورد استفاده قرار گرفتند، درنهایت خود نیز قربانی همین طرح شدند. درواقع طرح جوش، طرحی است که عاملین و قربانیان بسیاری داشته و دارد. اکنون مجری اصلی اجرای این طرح خامنه‌ای است، عاملین اما متعددند. زمانی حسن آیت و عبدالحمید دیالمه عامل بودند که خود قربانی نیز شدند، زمانی دیگر دانشجویان خط امامی با تسخیر سفارت آمریکا عامل این طرح شدند، زمانی سعید امامی و زمانی دیگر هاشمی‌رفسنجانی و زمانی دیگر احمدی‌نژاد و... در این طرح عاملین، قربانیان نیز هستند. همان‌طور که رضا گلپور بی آن‌که خود بداند در اوج اصلاحات با کتاب شنود اشباح به یکی از عوامل اصلی اجرای این طرح تبدیل شد و اکنون قربانی آن است.
طرح جوش بانفوذ در گروه‌ها و استحاله‌ی آن‌ها آغاز شد اما بانفوذ در نهادهای انقلاب و استحاله‌ی آن‌ها تداوم یافت. حسن آیت یکی از اصلی‌ترین چهره‌های استحاله‌ی انقلاب و انحراف آن از اهدافش است. او از اعضای فعال حزب زحمتکشان و از مریدان مظفر بقایی بوده است. مظفر بقایی از یاران آیت‌الله کاشانی و از عوامل میدانی و فعال در کودتای ۲۸ مرداد بوده است. اصلی‌ترین هدف سیاسی بقایی و مریدان او مثل آیت در مبارزه با مصدق و مصدقی‌ها خلاصه می‌شده است. برای این مبارزه نیز تن به هرکاری حتی دریوزگی قدرت‌های خارجی مثل آمریکا و انگلیس هم می‌داده‌اند.
حسن آیت یکی از پیگیرترین، جدی‌ترین و فعال‌ترین افرادی بوده که برای ورود اصل ولایت‌فقیه به قانون اساسی تلاش می‌کرده است. درواقع آغاز استحاله‌ی انقلاب را می‌توان ورود اصل ولایت‌فقیه به قانون اساسی دانست. آیت‌الله منتظری در کتاب انتقاد از خود معتقد است که حسن آیت مدافع سرسخت اصل ولایت‌فقیه بوده اما ورود این اصل به قانون اساسی القا او نبوده است و ما خود از قبل به این اصل باور داشته‌ایم. مهندس سحابی و ابوالحسن بنی‌صدر اما که از اعضای مجلس خبرگان قانونی اساسی و از مخالفان جدی اصل ولایت‌فقیه بوده‌اند، هر دو بر این نظرند که حسن آیت در القا، تدوین و رای‌آوری این اصل نقش محوری داشته است.
اینکه آیت از مرحوم منتظری به‌عنوان یک پوشش برای پیشبرد اهداف خود استفاده‌ی بسیاری می‌کرده، واقعیتی غیرقابل کتمان است. در نوار معروف آیت که روزنامه انقلاب اسلامی متن آن را منتشر کرد، این واقعیت بارز است که آیت به مخاطب خود می‌گوید در مقابل بنی‌صدر منتظری را بزرگ کنید و همه‌جا عکسش را کنار عکس امام بگذارید و... یعنی استفاده از منتظری به‌عنوان پوشش برای پیشبرد اهداف خود که حذف نیروهای مستقل و همانا استحاله‌ی انقلاب بوده است که در نهایت به حذف خود مرحوم منتظری خدمت شد.
آیت در زدن و حذف بنی‌صدر بیشترین کوشش را کرد. درواقع بعد از استعفای دولت موقت، حضور بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهور از استحاله‌ی انقلاب جلوگیری می‌کرد، بنابراین طراحان طرح جوش زدن بنی‌صدر و حذف او را در دستور کار گزاردند و آیت را عامل پیش‌برنده‌ی این طرح قراردادند. آیت حتی با وزیر شدن میرحسین در دولت رجایی نیز مخالف بود و وی را متهم به عضویت در لژ فراماسونری مولوی کرده بود. حمله‌ی آیت علیه موسوی به‌قدری زننده و به‌دوراز انصاف و مروت بود که حتی بنی‌صدر که خود به‌عنوان رئیس‌جمهور وقت مخالف وزیر شدن موسوی بود، به رفتار دور از انصاف و حقانیت آیت اشکال گرفت و در مقابل دروغ‌های آیت ایستاد.
یکی از محورهای اصلی طرح جوش القا وابستگی افراد به خارجه و سپس زدن آن‌ها بود. زمانی باید آن‌ها را وابسته به کمونیسم و شوروی نشان می‌دادند، بعد از انقلاب اما می‌توانستند برخی را به آمریکا و انگلیس و... هم وابسته نشان دهند. اکنون بهتر می‌توان درک کرد که عملکرد دانشجویان پیرو خط امام با انتشار برخی اسناد سانسور شده و گزینشی و در برخی موارد ترجمه‌های دروغ علیه افرادی چون امیرانتظام و بنی‌صدر و... در راستای طرح جوش بوده است.
حسن آیت بنابر همین اصل تلاش کرد که میرحسین را فراماسون نشان دهد و معتقد بود که علیه وی و تائید عضویت او و همسرش در لژ مولوی اسنادی دارد. اسنادی که هیچ‌کس ندید و هرگز فاش نشدند. بعدها عده‌ای قتل آیت را به میرحسین نسبت دادند و گفتند چون آن روز قرار بوده آیت اسناد عضویت موسوی و رهنورد را به مجلس ارائه دهد پس ترور و اسنادش ربوده‌شده‌اند تا میرحسین افشا نشود. ادعایی که بیشتر به یک جُک شبیه است، گویی اسنادی به این مهمی را آیت یک‌جا و بدون کپی گرفتن باهم جمع کرده و با خود داشته که بعد از ترور از ماشینش برداشته‌اند. منطق این ادعا از داستان‌سرایی یک کودک هم ضعیف‌تر است.
به‌هرحال در ادامه‌ی حذف نیروهایی که گرایش مصدقی داشتند، آیت در تلاش بود که موسوی را نیز حذف کند، اما به چند دلیل موفق نشد، اول اینکه نیروهای خط امامی که در حذف بازرگان و بنی‌صدر، یار آیت بودند، در حذف میرحسین با او همراه نشدند، دوم اینکه برای مجریان اصلی طرح جوش میرحسین از اهمیت بالایی برخوردار نبود که بخواهند در اولویت قرارش دهند و دعوای آیت - موسوی را شخصی می‌دانستند. سوم اینکه میرحسین، به‌واسطه‌ی جوانی و کم‌تجربگی، برخلاف بازرگان و بنی‌صدر و... از استقلال رای و تکامل شخصیت کافی برخوردار نبود که جلوی خمینی و استبداد او بایستد و همین موجب شد که خمینی تمام‌قد در حمایت از او برخیزد. چهارم و از همه مهم‌تر اینکه دشمنی شخصی آیت و دیالمه با میرحسین داشت موجب انحراف طرح جوش می‌شد، لذا هردو حذف شدند تا طرح به قوت و در مسیر درست خود باقی بماند.
این‌که هنوز به‌درستی معلوم نشده قاتل اصلی آیت کیست، یکی از نشانه‌ی این است که آیت قربانی همان جریان و گروهی شد که نقش عاملیت را برای‌شان ایفا می‌کرد.
بحث فراماسونی بودن موسوی را سال ۱۳۸۷ دوباره گلپور با انتشار برخی ادعاهای مرحوم دکتر محمد مکری مطرح کرد. بعدازآن مشتی جوان بی‌سواد مثل رائفی‌پور هم آن‌ها را تکرار کردند. گلپور طوری از کشف اسناد و اطلاعات علیه موسوی و رهنورد حرف می‌زند که گویی چیز جدیدی یافته است. حال‌آنکه گفته‌های مکری تکرار همان ادعاهای بی‌اساس آیت و دیالمه است و ازقضا منبع مکری نیز آیت و دیالمه هستند. اسرافیلیان یکی از دوستان آیت در مصاحبه‌ای که چند سال پیش با وطن امروز داشت، گفت که دکتر مکری (اسرافیلیان در این مصاحبه مکری را به‌اشتباه مجری می‌گوید) توسط آیت و دیالمه به اسنادی مبنی بر فراماسون بودن موسوی دست‌یافته است. اسنادی که وجود خارجی ندارند و تنها سیکلی از ادعاهای بی‌اساس‌اند. این سیکل یا مداربسته از آیت شروع‌شده، به مکری رسیده است و گلپور چند سال بعد ادعاهای مکری را به‌عنوان کشف جدیدی مستقل از ادعاهای آیت و دیالمه علیه موسوی بیان می‌کند. درحالی‌که همه یک ادعای بی‌اساس و از منشائی واحدند. منشائی که آیت و گلپور خود نیز قربانیان آن شده‌اند.
بحث نفوذ از همان ابتدای انقلاب با طرح لیبرال و آمریکایی بودن بازرگان و بنی‌صدر مطرح شد. مدتی اوضاع آرام شد و خیلی جدی این بحث مطرح نبود تا بعد از پیروزی گسترده‌ی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس ششم در نیمه‌ی دوم دهه‌ی هفتاد. بعدازاین پیروزی بحث نفوذ دوباره با انتشار کتاب شنود اشباح مطرح شد. درواقع نفوذ رمز عبور از فرد یا افرادی است که در مقطعی از زمان مانع جدی استحاله‌ی انقلاب تشخیص داده می‌شوند. حالا اصلاح‌طلبان به همان شعارهایی رسیده بودند که بازرگان و بنی‌صدر در آغاز انقلاب مطرح می‌کردند و این‌بار این جریان مانع پیشبرد اهداف طرح جوش در استحاله‌ی انقلاب شده بودند؛ بنابراین با اسم رمز نفوذ باید از سر راه برداشته می‌شدند. در سال ۸۷ دوباره گلپور با طرح ادعاهای مرحوم مکری، میرحسین را فراماسون و نفوذی معرفی کرد که باید حذف می‌شد. گلپور البته نمی‌دانست که عامل همان طراحانی است که خود مدعی کشف طرح‌شان تحت عنوان جوش است.
درواقع عاملین جوش بانفوذ در نهادهای انقلابی، انقلاب را از اهداف اولیه و اصیل تاریخی خود منحرف و تبدیل به نظامی استبدادی و وابسته کردند و با استفاده از نهادهای امنیتی و قضایی همین نظام دوباره طرح جوش که نفوذ در و انهدام گروه‌های منتقد و مخالف نظام است را ادامه دادند. همان روشی که شاه در پیش گرفت و نتیجه‌اش فروپاشی و انقلاب شد.
سطح نفوذ در نظام جمهوری اسلامی به‌قدری گسترده است که مرحوم هاشمی‌رفسنجانی دریکی از سخنرانی‌های خود تحت عنوان جدیدالاسلام‌ها به آن اشاره می‌کند. این جدیدالاسلام‌های موردنظر هاشمی‌رفسنجانی که قصد دارند همه‌چیز را نابود کنند، چه کسانی هستند؟ شاید یکی از آن‌ها حسین طائب باشد؟! رضا گلپور در فایل صوتی‌ای که از زندان منتشر کرد، جایی خطاب به طائب می‌گوید نام من رضاست، به احترام امام هشتم که هم‌نامش هستم، هشت پشت خود را نام می‌برم، تو هم به احترام امام سوم، سه پشت خود را نام ببر! گلپور چه می‌داند که مطمئن است طائب نمی‌تواند حتی جد خود را معرفی کند و نام ببرد؟ طائب که درواقع تائب به معنای توبه‌کننده بوده است، از چه توبه کرده که به پدران او مربوط می‌شود و چرا تائب را به طائب تغییر داده‌اند؟ چه رابطه‌ای بین یهودیان جدیدالاسلام مشهد با خاندان قالیباف هست؟ چه رابطه‌ای بین کارمند سابق بودن دفتر فرح پهلوی و قوم‌وخویش نزدیک شدن امروز با رهبر نظام وجود دارد؟ سطح نفوذ چقدر است که یکی هم در دفتر شهبانوی سابق نفوذ داشته و هم در بیت رهبر اکنون؟
فراماسون‌های خراسانی که غالباً یهودیان جدیدالاسلام مشهدی بوده‌اند، چه ربطی به جدیدالاسلام‌هایی دارند که هاشمی‌رفسنجانی مطرح کرده است؟ چرا دادسرای امنیت که عامل اصلی سرکوب روشنفکران و فعالان سیاسی است، با عنوان دادسرای مقدس با کد ۳۳ که یکی از عالی‌ترین و مقدس‌ترین ارقام فراماسونری است، شناخته می‌شود؟
مواردی ازاین‌دست بسیارند، آنچه اما هدف ما در این نوشتار است، این است که علی خامنه‌ای مجری ارشد طرحی است که هدف آن نابودی ایران و ایرانی در جهت منافع قدرت‌های خارجی است. اینکه جوش یا چیزی شبیه به آن طرحی آمریکایی، انگلیسی یا روسی است، از اهمیت چندانی برخوردار نیست، آنچه مهم است این‌که خامنه‌ای مجری طرحی شده است که نتیجه‌اش نابودی ایران و البته قربانی شدن خود و خانواده‌اش است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy