معمول شده است که در میان اصلاح طلبان به خصوص کارگزاران و و اصلاح طلبانی مانند تاج زاده و حجاریان و غیره برای درست بودن مواضع خود به رفروم گرایی و قانون گرایی بازرگان استناد می کنند.
اما نکته باریک ترازمواین است این استناد چقدر صائب است.
نهضت ازادی به قانون اساسی مشروطه ملتزم بود مصدقی و ایرانی و مسلمان و حقوق بشری بود.
بازرگان در عین التزام به قانون اساسی مشروطه در زمانی که سرکوب حکومت شروع شد و شاه را تمایلی برای رفتار مشروطه خواهانه نبود تقاضای استعفای شاه را از مقام سلطنت داشت. نهضت بعدها هم مغضوب شد و همان طور هم باقی ماند تا انقلاب شد. به درستی یا نادرستی موضع نهضت کاری ندارم.
اما نهضت آزاد ی در برابر ظلم حکومت موضع داشت این موضع نان و آب برای نهضت نداشت شرکت فنی مهندسی یاد از قبل از انقلاب و بعد از انقلاب به دلیل حضور افراد نهضتی و جبهه ملی ،با کمبود سفارش و سرمایه روبرو بوده است و هست.
اما داستان نهضت آزادی ایران قبل از انقلاب را می توان به کارگزاران و هم اصلاح طلبان امروز برابر دانست؟
داستان این جریان به منافع و موقعیت در نظام گره خورده است.حزب کارگزاران سازنندگی افرادش دارای موقعیت و سرمایه کلان هستند.اگر موضعی می گیرند برای منافع اش است و هم موقعیت مقامی که در نظام دارد این جریان نمی تواند مانند بازرگان در دهه 1340 موضع در برابر ظلم حکومت بگیرد.
اگر در انتخابات شرکت می کند در همین انتخابات اخیر با این که تمام پیام های سازشش به نظام جواب منفی گرفته است باز لیست می دهد تا در نظام بماند توجیه اش بازرگانی است اما رفتارش مقابل بازرگان است.
چرا که بازرگان به خاطر مناقع اش فردی و خصوصی و خانواده گی قانون گرا نبود.
اما قانون گرا بودن اصلاح طلبان و کارگزاران فقط حربه ای توجیهی برای حفظ موقعیت خود است زیرا وقتی قانون ناقض هم زیر پاگذاشته می شود جریان مزبور با ناله و نصحیت (از خاتمی تا روحانی و تاج زاده) اما در نهایت به نقض قانون تن می دهند.
ایا بازرگان و نهضت قبل از انقلاب چنین بودند؟
اما نکته مهم این است که این جریان به واقع نقدش را به نهضت و بازرگان بگوید.
آن نقد این است که ما در درون نظام می مانیم تا تاثیر داشته باشیم نهضت آزادی در قبل و بعد انقلاب چنین نبود،این نگاه واقعی این جریان است.
آن وقت در درون نظام بودن یعنی نقش شریک در تمام دستاورد های مثبت و منفی آن هم می شود.
بن بست سیاست ورزی بعد از مشروطه در ایران هم همین نکته است. درون نظام هم شکست خورده، بیرون نظام ناکام خوش نام شده.
این بن بست را کدام عامل چه نیروی می شکند؟
اما امتیاز موضع بازرگان این است که ناکامی اش لااقل با توجیه یا شریک شدن در رنج و سرکوب مردم همراه نبوده است.
تا بحران ها شفاف و با نقد همراه نشود، راهی راگشا گشوده نمی شود.
نمی شد از اندونزی آموخت؟ کوروش گلنام