Tuesday, Feb 25, 2020

صفحه نخست » وقتی ابراهیم نبوی سرکوبگر در باره مجاهدین خلق دهه ی شصت نظر می دهد...؛ ف. م. سخن

8EDA92C6-CB64-4C80-8232-8F6EB3048C60.jpegابراهیم نبوی، طنز پرداز و تلطیف کننده ی زمختی های سرکوبگران سازمان «مجاهدین انقلاب اسلامی» در چند سال اول انقلاب، و یکی از مسوولین رسمی و حکومتی این سرکوب، در مطلبی که در صفحه ی «ناظران» بی بی سی فارسی منتشر شده، به نقد مستند قطب زاده که از همین شبکه پخش شده پرداخته است.

دار و دسته ای که ابراهیم نبوی جزو آن ها بوده یکی از خشن ترین و بی رحم ترین دار و دسته های سیاسی ست که تاریخ معاصر ایران به خود دیده است.

بعد از آغاز روند اختلاف میان این دار و دسته و دیگر لاشخوران حکومت اسلامی، این ها شروع به راه انداختن «تشکیلات مدنی (!) و رسانه ای» خود کردند و تبدیل ظاهری سرکوبگران و شکنجه گران پیشین حکومت، به اصلاح طلبان و دگر اندیشان و نو اندیشان از اینجا آغاز گشت.

داستان این تبدیل و تحول ظاهری، یکی از حیرت انگیز ترین داستان های سیاسی و استحاله های فرهنگی ست که باید به طور مفصل به آن پرداخته شود.

این تبدیل باید در چند جهت انجام می شد که یکی تبدیل و تحول دینی بود که از طریق ارائه ی نظرات «مدرن» نواندیشان دینی باید انجام می شد و دیگری تبدیل و تحول فرهنگی بود و ملایم نشان دادن و رحمانی نشان دادن چهره ی سرکوبگران پیشین، و محتوای عفنِ داخل مغزشان.

انتشار نشریات طنزی مانند «گل آقا» و بعدها طنزنویس شدن یکی از دست راستی ترین نزدیکان به اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در واقع ژل ریش تراشی یی بود، برای تراشیدن موهای زمخت و کلفتی که پیش از این بر چهره ی انقلاب شکوهمند (!) اسلامی روییده بود، و نشان دادن چهره ای مطبوع (!) از این انقلابیون.

مطالب افراد این دار و دسته و نزدیکان به آن ها را باید با این دید مطالعه کرد.

من در این مطلب تنها به بندی که ابراهیم نبوی به سازمان مجاهدین خلق ایران اشاره می کند می پردازم.

مجاهدین خلق ایران در چند سال اول انقلاب، اینی نبودند که ما اکنون می بینیم.

دشمن اصلی مجاهدین خلق، همین دار و دسته مجاهدین انقلاب اسلامی، و سرکوبگران حکومتی بودند و فشار ناجوانمردانه ی همین ها بر مجاهدین خلق باعث در غلتیدن آن ها به دامن صدام و تبدیل شان به موجوداتی شد که امروز می بینیم.

در آن سال های سرکوب و کشتار، چه نوجوانان و جوانانی که به دست یاران ابراهیم نبوی شکنجه شدند و سر های شان بالای دار رفت و تن های نازک شان هدف گلوله قرار گرفت.

من در این دوران دوستان نازنینی را از دست دادم که هرگز فراموش شان نخواهم کرد و مطلقا آن ها را به مجاهدین امروز ربط نخواهم داد.

ابراهیم نبوی در بند ده مطلب اش می نویسد: [آغاز نقل قول از نبوی]
«در ماجرای سی خرداد، متن مستند دقیقا این است:
"سال ۱۳۶۰ آنچه بسیاری پیش بینی می‌کردند اتفاق می‌‍افتد. کشمکش بین حزب جمهوری اسلامی و هواداران خط امامی‌اش از یک سو بنی صدر، مجاهدین خلق و بسیاری از گروههای مذهبی منتقد از یک سوی دیگر به یک رویارویی خونین می‌‍‌‍‍ انجامد. نخستین رئیس جمهور ایران از کشور فرار می‌کند. هزاران نفر بازداشت یا اعدام می‌شوند. دهها مقام رسمی یا حامیان حکومت ترور می‌شوند. فضای سیاسی ایران به سرعت بسته و سرکوب تمام عیار آغاز می‌شود."

واقعیت نشان می‌دهد این متن درست نیست. نخست اینکه درگیری اصلی بین بنی‌صدر و مجلس و حاکمیت روندی داشته که در این روند بنی صدر به تدریج به سوی مجاهدین خلق کشیده می‌شود و بعد از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری سازمان مجاهدین خلق اعلام ورود به فاز مسلحانه می‌کند و با نیم میلیون نفر به خیابان می‌ریزد. اصولا گفتن اینکه یک طرف ماجرا حزب جمهوری اسلامی بود، انکار تاریخ است. ( این که کل طرفداران خمینی در حزب جمهوری اسلامی خلاصه شود، نظریه بنی صدر است که کل تاریخ ایران را در نبرد خودش و حزب جمهوری اسلامی می داند.)
حزب جمهوری اسلامی ده هزار نفر هم عضو نداشت که بخواهند به خیابان بریزند و اصولا آغاز دعوا با آنها نبود. صرف نظر کردن از ماجرای ۱۴ اسفند، نادیده گرفتن اصل ماجراست و از آن گذشته، دو ترور بزرگ هفتم تیر و هشتم شهریور را بدون شناسنامه رها کردن انکار واقعیت است.»
[پایان نقل قول از نبوی]

اتفاقا نظر نویسندگان متن مستند قطب زاده صحیح است.

درگیری اصلی در آن دوران، بین بنی صدر و مجلس و حاکمیت (!) نبوده است و ربطی هم به مجاهدین خلق نداشته است.

بنی صدر در متن و داخل حکومت مانور می داده، و توانسته به عنوان یکی از یاران امام، رییس جمهور ایران شود. او می خواسته حکومت را تماما در اختیار داشته باشد و اسلام خاص خود را در ایران پیاده کند. به عبارتی آن چه بنی صدر درگیر آن بوده، زمین تا آسمان با آن چه مجاهدین خلق در خارج از متن حکومت در گیر آن بوده اند تفاوت داشته است.

این که بعد ها این ها به هم می رسند، حکایت دیگری ست.

اتخاذ سیاست مقاومت مسلحانه در مقابل حکومت خونخوار اسلامی، یک روند تدریجی درونی بوده که در سال ۶۰ به نزدیکی به بنی صدر می انجامد.

ابراهیم نبوی می خواهد ماجرا را طوری نشان دهد که مجاهدین خلق به خاطر برکناری بنی صدر وارد درگیری مسلحانه با حکومت اسلامی می شوند حال آن که بنی صدر در آن سال هر کار ی می کرد و دنبال هر خطی می رفت مجاهدین خلق، مقاومت مسلحانه ی خودشان علیه حکومت و حتی شخص او را آغاز می کردند.

نبوی در بخشی دیگر از یاوه گویی خود می نویسد:
[آغاز نقل قول از نبوی]
«... بعد از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری سازمان مجاهدین خلق اعلام ورود به فاز مسلحانه می‌کند و با نیم میلیون نفر به خیابان می‌ریزد. اصولا گفتن اینکه یک طرف ماجرا حزب جمهوری اسلامی بود، انکار تاریخ است. ( این که کل طرفداران خمینی در حزب جمهوری اسلامی خلاصه شود، نظریه بنی صدر است که کل تاریخ ایران را در نبرد خودش و حزب جمهوری اسلامی می داند.)
حزب جمهوری اسلامی ده هزار نفر هم عضو نداشت که بخواهند به خیابان بریزند و اصولا آغاز دعوا با آنها نبود. صرف نظر کردن از ماجرای ۱۴ اسفند، نادیده گرفتن اصل ماجراست و از آن گذشته، دو ترور بزرگ هفتم تیر و هشتم شهریور را بدون شناسنامه رها کردن انکار واقعیت است.»
[پایان نقل قول از نبوی]

با اعلام ورود به فاز مسلحانه، اگر مجاهدین خلق ایران با نیم میلیون نفر [مسلح] به خیابان می ریختند، دیگر نام و نشانی از حکومت اسلامی بر روی زمین باقی نمی ماند! این یک.

دوم این که «گفتن این که یک طرف ماجرا حزب جمهوری اسلامی بود، انکار تاریخ است» کاملا صحیح است چرا که در کنار حزب جمهوری اسلامی، سازمان نیمه مخفی و مسلح «مجاهدین انقلاب اسلامی» که دوستان نبوی اعضای آن بودند نیز حضور داشتند و همین ها وحشیانه ترین شکنجه ها و کشتارها را در آن سال های وحشت اِعمال می کردند.

شخص نبوی هم در آن سال ها از مسوولان عالی رتبه ی وزارت کشور بود که بازوی رسمی سرکوب حکومت در آن دوران به شمار می آمد.

نبوی از سازندگان مستند قطب زاده انتقاد می کند که «دو ترور بزرگ هفتم تیر و هشتم شهریور را بدون شناسنامه رها کرده اند».

حالا منظور از این جمله چیست را خودِ نبوی بهتر می داند. او می خواهد به زبان بی زبانی به حکومت حق بدهد که مجاهدین را سرکوب کرده است.

پرداختن بیش از این به نوشته ی نبوی ضرورتی ندارد. باید مراقب تحریف های لطیف که با کمک ژل نرم کننده ی زبان بازی صورت می گیرد باشیم والّا خون های بسیاری که در آن سال ها به دست یاران نبوی ریخته شده است، به هدر خواهد رفت.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy