باکتریها و ویروسها برای گذر از مرزها نه نیازی به ویزا و گذرنامه دارند و نه وسواسی برای مقصد نهایی. آنها با هر وسیله، از هر راهی که برده شوند، از هواپیما، کشتی، اسب و استر گرفته تا سیلاب، تنِ پرندگانِ مهاجر و بالِ نسیم، میروند و در هرجا که کالبدِ جاندار مرده و یا زندهای برای گـَزیدن و مزیدن و خزیدن در آن مییابند، به همگون سازی و آلوده کردنِ آن تن میپردازند. پیش از پیدایشِ ماشینهای قاره پیما، هر ویروس و باکتری، حوزهی زیستی ویژهی خود را داشت که در آن، شمارِ اندکی از گونههای گیاهی و جانوری میزیستند. در آن روزگاران، اگر ویروسی بجانِ گیاهی و یا جانوری میافتاد، زیانِ آن تنها در همان حوزهی زیستی میماند و شعلهی آتش آن پس از چندی خاموش میشد. همچنین، همزیستی جانداران با آنها نیز سبب میشد که همهی گونههای زیستی پس از چندی شیوههای مبازره با باکتریها و ویروسهای انگلی را در آن حوزه بیاموزند و به حافظهی ژنتیک خود بسپارند و در برابر زیانهای آن رویینه تن شوند. از اینرو، تنها خطری که جان زیندگان در هر حوزهی زیستی را به چالش میکشید، جهشهای گهگاهِ ژنهای آن باکتریها و ویروسها میبود که آن هم پدیدهای بسیار نادر است. اما از زمانی که چند کشورِ اروپایی مانندِ انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال، آهنگِ جهانگیری کردند و با کشتیهای غول پیکرِ بسوی پارههای دیگرِ گیتی روان شدند، راه برای دامنه گستریِ باکتریها و ویروسها نیز هموار شد. نیروهای دریایی کشورهایی که نام بردم، بی که بخواهند و یا بدانند، بسیاری از میکروبها، ویروسها، قارچها و بطورکلی باکتریهای موجود در اروپا را با خود به همهی سرزمینهای دیگرِ جهان بردند و با هر بازگشت، باکتریها و ویروسهای آن سرزمینها را نیز به اروپا آوردند. این گونه، میکروبها، ویروسها و قارچها در همهی قارههای جهان دامن گستردند و بسی پیش تر از انسان، جهانی شدند!
البته پیش از آغازِ یورشهای جهانخواریِ غربیان، گهگاه جنگاورانی چون چنگیزِ مغول، اسکندر مقدونی، نادرشاه و نیز سپاهیانِ جنگهای صلیبی و اسلامی، برای کشور گشایی، به گوشههای دوردستِ گیتی میرفتند و با خود همهی باکتریها و ویروسهای سرزمین خود را میبردند. برای نمونه، تازیان، میکروبهای سوزاک و سفلیس را با خود به هرجا که رفتند، بردند. زیان این دو میکروب در کشوری که اکنون اوگاندا نام دارد، چنان بود که نرخ زایندگی را به گونهی چشمگیری کاهش داد. ۱ سپاهیان مغول نیز، وبا و طاعون را با خود به ایران آوردند و از آنجا نیز به سرزمینها فرادست بردند. اما بنیادی ترین تفاوت این داد و ستدهای انگلی با آنچه پس از رُنسانس از سوی اروپاییها رُخ داد، آغازِ ناگهانی بیماری در هنگام ورود اروپاییان و شتابِ چشمگیر آن بود.
میکروبها و ویروسهایی را که سپاهیانِ چنگیز با خود آهسته، آهسته بسوی ایران میآوردند، پیش از رسیدن آنها، از راه جاده ابریشم به ایران رسیده بود. هم نیز، باکتریهایی را که نادرشاه و سپاه او با خود به هند بردند،ای بسا که تورینهی مصونیتِ طبیعی هندوان پیش از آن با آنها آشنا بود و اگر هم نبود، نزدیکیِ ساختارِ ژنتیکِ آن باکتریها با آنچه در هند داشتند، سبب میشد که بیماری واگیرداری در آن سرزمین نپیچد. اما چون اروپاییان به دوردست ترین گوشههای گیتی لشکر میکشیدند، نه تورینهی مصونی سربازانشان با موجوداتِ انگلی آن سرزمینها آشنا بود و نه ارگانهای زیستیِ مردمِ آن دیاران میتوانست که با میکروبها و ویروسهایی که غربیان میآوردند، بجنگد. این گرفتاری تنها برای مردم نبود، بلکه به گیاهان و جانوران نیز آسیب میرساند. در دههی ۱۸۸۰ میلادی با آمدنِ ارتشِ استثماری ایتالیا به آفریقا، ویروس طاعونِ گاوی نیز به آن قاره وارد شد و در اندک زمانی، بخش بزرگی از دام و دد را در پهندشت فراخی که اکنون تانزانیا، کنیا و ملاوی خوانده میشود، نابود کرد. اروپاییان با خود آبله، آبله مرغان، مالاریا، سرخک، مخملک و سِل را به هرجای که جهان که رفتند، بردند و باکتریها و ویروسهای آن سرزمینها را به کشورهای خود آوردند.
در سالِ ۱۹۱۸، بزرگترین رویدادِ ویروسی جهان که چند سالی پیش از آن از چین در جادهی راه ابریشم براه افتاده بود و بسیارانی را در ایران نیز از پا درآورده بود، به اروپا رسید. این رُخداد که در اروپا "سرماخوردگی اسپانیولی"۲ نام گرفت، از پانصد تا هزار میلیون نفر را در جهان کُشت. همزمانی آن پندمی با جنگِ جهانی اول سبب شد که شمارِ زیادی از سربازان کشورهای درگیر، گرفتار این ویروس شوند و آنان نیز که جان سالم بدر برده بودند، آنرا به کشورهای خود ببرند. چنین بود که در آن سده، کمتر جایی در جهان بود که از شّرِ این ویروس در امان مانده باشد. این سونامیِ ویروسی به دو دلیل اهمیتِ ویژهای داشت؛ نخست آنکه تا آنزمان بزرگترین بلای فراگیر در تاریخِ مدون جهان بود. دیگر آن که بسیاری از اروپاییان برای نخستین بار، با چشمداشت به جُستاوردِ بزرگ لویی پاستور که میکروب را کشف کرده بود، این بلای بزرگ را زمینی پنداشتند و در پیِ ویروسی که چنان هنگامهی بزرگی را برپا کرده بود، گشتند. از آن پس دیگر کسی در اروپا برای آگاهی از چیستی ِ بلایای طبیعی، دست بدامنِ کشیشان نمیشد وهیچ کس بیماریهای واگیر و فراگیر را بازتاب گناهان مردم نمیدانست و در واکنش به آنها نمازِ وحشت نمیخواند!
اکنون چنین مینماید که ویروسِ کرونا نیز یکی از ویروسهای مرگبار است که در چند هفته، بیماران مبتلا را از پادر میآورد. پیدایشِ این ویروس، اینک هولناکترین رویدادِ سده ۲۱ میلادی بشمار میرود. سدهی بیستم میلادی، روزگارِ رویدادهای بزرگ سیاسی بود؛ جنگِ جهانی اول، انقلاب بلشویک و برپایی حکومت سوسیالست در روسیه، افزایش شمارِ حکومتهای دیکتاتوری، جنگ جهانی دوم، هولاکاست، ساخته شدنِ بمب اتمی، فروریزی امپراتوریهای استثماری و خیزش نهضتهای استقلال طلب، جنگِ سرد، جنگ کره، جنگ هند و پاکستان، جنگِ ویتنام، انقلابها و کودتاهای پیاپی و فروپاشی اتحادِ جماهیرِ شوروی.
اما تاریخِ دو دههی نخستِ سده بیست و یکم تاکنون نشان داده است که در سدهی کنونی پدیدههای زیستی و زیستبومی بیش از پیش پُرنما شده است. در سدهی گذشته، بازارهای ارز و سهام را رویدادهای سیاسی به نوسان میانداخت، اما اکنون هر اپیدمی میتواند آن بازارها را به آشوب بکشاند. در سدهی کنونی، زیرساختهای زیستبوم گرایانه و هماهنگ با سازههای طبیعی و زیستبومِ پایدار، مانندِ توان دخیرهی انرژی از آب و باد و خورشید، فناوریِ بازیابی و بازسازی مواد بکارکرده و فرسوده و گریز از کاربردِ انرژیهای فسیلی و آلایندههای شیمیایی، بنیادِ توسعهی اقتصادی پایدار پنداشته میشود ومیزان کاربردِ انرژیهای نقتی و کربن- زا را به شیوهی قانونی مهار میکند. اینک پیگیریِ این همه را شتابِ واگیری و توانِ فراگیریِ ویروس کرونا چند برابر کرده است. شاید اگر پس از خاموشیِ آتشِ ویروس کرونا، اپیدمیها و پندمیهای دیگری در راه نباشد،ای بسا که تاریخ سدهی کنونی را - دستِ کم - در نیم سدهی نخست، به تاریخ پیش و پس از پندمی کرونا بخشبندی کنند.
چابکی و چالاکیِ باکتریها و ویروسها در دامنه گستری و فراگیری در زمانِ ما، نشانهی پیچیده بودن اسیدِ یاختهای آنها (DNA or RNA) نیست، بلکه بازتابِ جمعیتِ بسیار زیاد و غیرِ طبیعیِ جهان و نیز شیوهی زیستی انسان در روزگار ماست. جهانی شدنِ اقتصاد، بهایی دارد که بخشی از آن، جهانی کردنِ ریسک و زیانهای ناشی از رفت و آمدِ آسانِ انسان از جایی بجای دیگر است. این که آدمی بخواهد جهان را همانندِ دهکدهای کوچک بپندارد و هر روز و شب از جابلسا به جابلقا در رفت و آمد باشد و صبحانه را در تهران بخورد و نهار را در برلین و شام را در نیویورک، آسیبهای زیستبومی بسیاری در پی دارد که یکی از آنها آلوده شدن به باکتریها و ویروسهای آن شهرها و بردن آنها به شهرهای دیگر است. این خواستهی انسان نیز که در همهی فصلها به همهی میوهها و گوشتها دسترسی داشته باشد و موزِ از اکوادور و آناناس از کاستاریکا و اووکادو از مکزیک و سمسوری از اسرائیل و لایچیز از استرالیا و شکر از برزیل و قهوه از کلمبیا و گوشت از آرژانتین و مرغ از لهستان و شراب از شیلی و ماهی از ویتنام و بنجل از چین در خانه داشته باشد، بناگزیر باید وارداتِ ناخواستهای را نیز که این شیوهی زیستی بهمراه دارد، بپذیرد. یکی از این واردات، باکتریها، ویروسها و قارچهای گیاهی و جانوری ست که با همان جنسها وارد میشود. هر هواپیمایی - چه باربر و چه مسافربر - که از گوشهای از جهان به گوشهی دیگر میرود، میلیاردها برابرِ بیش از مسافر و یا جنسی که میبرد، باکتری و ویروس با خود جابجا میکند که هریک میتواند آفت جاودانی برای گیاهی و یا جانوری در کشورِ مقصد باشد.
ویروس کرونا، نه شعلهی آتش خشم خداوند است و نه ساختهی آزمایشگاههای چینی و یا امریکایی. این ویروس ناشی از هنجارهای زیستیِ آلودهی برخی از چینیها و نیز مسافرانی ست که آنرا از چین به کشورهای دیگر بردهاند. دلیل بنیادی این چگونگی آن است که در اقتصاد و بازرگانی جهانی، زیانهای زیستبومیِ تولیدِ انبوه و جابجایی اجناس از قارهای به قارهی دیگر، بی بها پنداشته میشود و هیچگونه ریسک آزمایی نمیشود. ناگهانی بودنِ بلای کرونا بمعنای غیرمنتظره بودن آن نیست. در چند دههی گذشته، صدها رپورتِ آکادمیک و صدها سمینار و کنفرانس و نشست و همایش و فیلم در کشورهای گوناگون، خطر جدیِ درگرفتنِ اپیدمی ویروسی در جهانِ کنونی را گوشزد کرده است. چندین سناریو و داستان نیز در این باره نوشته شده است. ۳ اما علیرغم همه این گفت و نوشتها و کوششها، تاکنون هیچ گامی در راه پیشگیری از این خطر برداشته نشده است و کسی جلودارِ خیزش و گسترشِ ویروسهای انگلی که توانایی آلودنِ همهی زیستبومها را دارند، نبوده است.
این گونه است که کرونا، این ویروس تازه وارد، اکنون یکه تاز، موج سوارِ اقتصادِ جهانی ست.
([email protected])
یادداشتها:
۱. https://www.jstor.org/stable/4455837?seq=1
۲. Spanish Flu. اگرچه این اپیدمی در همهی جهان فراگیر شد، اما همزمانی آن با جنگ جهانی اول سبب شد که کشورهای درگیر، از دادنِ خبر و گزارش دربارهی آن خودداری کنند. اما تنها در کشور اسپانیا که در آن جنگ بی طرف بود، پخشِ گزارش و خبر در پیوند با این ویروس آزاد بود. از اینرو، آنرا سرماخوردگی اسپانیولی نام نهادند.
۳. این روزها شایعاتی مبنی بر این که آمدن کرونا در چند کتابِ پیش بینی شده بوده است در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که همه دروغ است. اما نمونه هایی از هشدارهایی که پیوند با خطر احتمالی باکتریها و ویروسها داده شده است، اینهاست:
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/books/NBK525302/
https://edition.cnn.com/2020/03/13/us/dean-koontz-novel-coronavirus-debunk-trnd/index.html
https://www.goodreads.com/book/show/15993439-the-flu
https://www.goodreads.com/book/show/34811896-pandemic