تلویزیون چگونه به رویکرد فراقانونی ماموران خودسر رسمیت میدهد؟
رویداد۲۴ شادی مکی - اولین روزهای آبان ماه با دردهای تلخ و عمیقی همراه شد. از ماجرای دختر آبادانی تا انتشار فیلم مرگ مهرداد سپهری جوان مشهدی و عباس مینباشی ۳۷ ساله در اسفراین، همگی مواردی بودند که جامعه را به درد آوردند. با این تفاوت که در این دو مورد آخر، قربانیان نه توسط افراد عادی بلکه توسط ماموران نیروی انتظامی مورد ضرب و جرح قرار گرفتند که بنا به ادعای خانواده متوفیان منجر به مرگ هر دو جوان میشود.
درباره مرگ مهرداد سپهری دادستانی مشهد به سرعت به ماجرا ورود کرد و در توضیحی اعلام کرد پروندهای درباره مرگ جوان مشهدی در جریان دستگیری توسط ماموران در دادسرای نظامی تشکیل شده و خانواده متوفی نیز شکایت خود را به این دادسرا اعلام کردهاند.
معاون دادستان نظامی خراسان رضوی همچنین برای بررسی بیشتر ماجرا دستور نمونهبرداری از ریه و بررسی تأثیر اسپری بر مرگ متوفی را صادر کرد تا مشخص شود که دلیل مرگ اسپری فلفل بوده یا خیر، زیرا نزدیکان سپهری مدعی شدهاند که او در اثر خفگی ناشی از گاز فلفل در خودروی پلیس جان باخته است.
بازپرس دادگستری مشهد در واکنش به سخنان برادر مهرداد سپهری که گفته بود «شاهدانی دیدهاند که پلیس سر او را میان صندلی فشار داده و با زانو به پشت او فشار آورده است» توضیح داد که «خانواده میگفتند ما یک نفر شاهد داریم که دیده است در دهانش اسپری زدند یا داخل خودرو به او اسپری زدند، اینها مواردی است که باید بررسی شود و چون من تحقیقات نکردم اطلاعی ندارم.»
نگاه صدا و سیما به قتل مهرداد سپهری
بعد از اظهارات پازپرس قتل مشهد که گفته بود فیلم دوربینهای مداربسته جمعآوری و بررسی میشود. صدا و سیما پس از دو روز وارد عمل شد و ابتدا با انتشار تصاویری که نشان میداد مهرداد سپهری در زمان حضور مامور نیروی انتظامی حالتی غیرطبیعی و پرخاشگر داشته سعی کرد، با تاکید بر «معتاد بودن» جوان مقتول به نوعی رفتار مامور را توجیه کند، آنچنانکه گویی فرد معتاد، متعرض و در یک کلمه یک فرد بزهکار از هیچ نوع حقوق قانونی و انسانی برخوردار نبوده و مامور نیروی انتظامی نه مجری قانون که دارای اختیاراتی محض و بیقید و شرط است. به این ترتیب صداوسیما کلیدواژه «جوان مشهدی» را در گزارشهای خود به «جوان معتاد» تغییر داد و گزارشهای خود را منتشر کرد.
صدا و سیما در تحلیلهای خود این موضوع را بیان نمیکند که آیا مامور نیروی انتظامی در مواجهه با فردی که دستان او بسته شده و در بازداشت به سر میبرد حق دارد از شوکر یا اسپری فلفل استفاده کرده و رفتاری غیرقانونی با او داشته باشد؟
اما پرده دوم نمایش صدا و سیما درباره گزارش این پرونده از پرده اول آن هم عجیبتر و تاسفبارتر است. در این پرده خبرنگار صدا و سیما به سراغ برادر مهرداد سپهری رفته و به جای اینکه درباره ماجرا از او سوال کند، مانند یک بازپرس وارد عمل شده و از او درباره مصاحبهاش با شبکههای خارجی سوال میکند و حتی گوشی او را گرفته و از او درباره زمان تماسهای رسانههای خارجی میپرسد.
برادر مقتول نیز با حالتی که کاملا نگرانی در آن مشهود است عنوان میکند که نمیدانسته با خبرنگاران رسانههای خارج از کشور صحبت کرده است. نکته جالب آنکه برادر مهرداد سپهری میگوید: «خبرنگاران رسانههای خارجی از ساعت ۱۲ شب همان روز انتشار تصاویر مهرداد سپهری وارد عمل شده و پیگیر ماجرا بودهاند و با او تماس گرفتهاند» اگر این فرض درست باشد، باید از بزرگترین کارتل رسانهای حاکمیت ایران که اتفاقا با پول بیت المال اداره میشود پرسید در این دو روز کجا بودهاند؟ چرا شبکههای ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی و رادیو فردا چند ساعت پس از بروز حادثه به دنبال کسب خبر هستند اما صداوسیما سکوت پیشه کرده و تا موضوع در افکار عمومی گسترش نیافته، حرفی نمیزند و گزارشی تهیه نمیکند؟ آیا همین واکنش دلیلی نیست که میدان در اختیار رسانههای خارجی باشد؟
عجیبتر آنکه صداوسیما واقعیت به جای آنکه ماجرا را بیان کند تا خودسری یک مامور ساده نیروی انتظامی به پای کل نظام نوشته نشود، ماجرا را وارونه تحلیل میکند و در دهان برادر مهرداد سپهری میگذارد که به رسانههای خارجی بگوید به این ماجرا ورود نکنند و بیش از این ماجرا را بازتاب ندهند.
این موضوع آنجا محل سوال میشود که در جریان قتل جرج فلوید، تقریبا تمام شبکههای صداوسیما درگیر موضوع بودند و ویژهبرنامه تولید کردند تا نشان دهند که ظلم و فساد ماموران نظامی آمریکا سیستماتیک است، اما زمانی که ماجرایی مشابه درباره مسائل داخلی است، مردم سهمی از صدا و سیمای عمومی که با پول خودشان اداره میشود، ندارند. یعنی در حالی از پول مردم در تلویزیون هزینه میشود که خبری از پخش دغدغههای آنها یا دستکم بخشی از آنها وجود ندارد و ارتباطی به واقعیات جامعه ندارد.
زمانی یکی از جامعهشناسان میگفت «اگر میخواهید بدانید صداوسیما چقدر زبان واقعیت جامعه است، کافی است صداوسیما از میدان ونک تا میدان تجریش را بدون وقفه تصویربرداری کند و مثلا سی دقیقه فیلم ضبط شود. اگر صداوسیما بخواهد این تصویر واقعی را پخش کند، فقط ۵ دقیقه از را پخش میکند و بقیه آن غیر قابل پخش است.»
حقیقت آن است اگر صداوسیما اطمینان دارد تمام واقعیات جامعه را پوشش میدهد، پس اینهمه دیش روی پشت بام خانهها چه میکند؟ اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از مردم کنداکتور برنامههای شبکه «من و تو» و «جم» را بهتر از شبکههای صداوسیمای ایران میشناسند.