ایندیپندنت فارسی - آرش عزیزی تاریخدان
حدود یک هفته تا انتخابات آمریکا باقی مانده و بیاغراق میتوان گفت سیاست خارجی امسال کمترین نقش را نسبت به انتخاباتهای نیمقرن گذشته دارد. مسائل داخلی آمریکاییها امسال اینقدر وسیع است که بیشتر شهروندان وقتی برای نگرانی در مورد سیاست خارجی کشورشان ندارند. از ویروس کرونا تا وضع بد اقتصاد و بیکاری تا تنشهای مربوط به نابرابری نژادی در جامعه. از سوی دیگر، حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و سایر نقاط جهان هم در حال حاضر از نظر تعداد نیروی در حال درگیری به پررنگی سابق نیست.
با این همه شکی نیست که نتیجه انتخابات سوم نوامبر و سیاستهای متفاوت بایدن و ترامپ بر تمام دنیا تاثیر خواهد گذاشت. این تاثیر شاید در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران احساس نشود؛ جایی که ترامپ و بایدن در مورد آن سیاستهای کاملا متفاوتی دارند. اما پیشبینی در سیاست به طور کلی، و روابط ایران و آمریکا به طور مشخص، هیچوقت کار راحتی نیست. بسیاری از عواقب پیروزی ترامپ یا بایدن شاید متفاوت از آنچه خیلی کارشناسان انتظار دارند باشند.
در زیر نگاهی داریم به بعضی سناریوهای محتمل در صورت پیروزی این دو نفر:
پیروزی ترامپ
دونالد ترامپ اخیرا در یکی از گردهماییهای خود در ایالت کارولینای شمالی گفت: «بعد از اینکه پیروز شدیم اولین تلفنی که دریافت میکنم از ایران خواهد بود و آنها خواهند گفت «بیایید توافق کنیم.»»
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
این سبک کریخوانی و غلو کردن معمول ترامپ است اما آیا حقیقتی در این پیشبینی نهفته است؟
در صورت انتخاب مجدد ترامپ، جمهوری اسلامی با این واقعیت مواجه میشود که باید چهار سال دیگر با رئیسجمهوری سر کند که شاید با هیچ دولتی در جهان به اندازه تهران سخت برخورد نکرده است. سیاست «فشار حداکثری» ترامپ اقتصاد ایران را به مرز ویرانی کامل کشانده و سختترین تحریمهای تاریخ جهان را بر ایران اعمال کرده است. اگر تحریمهای زمان اوباما هدفمند بودند، تحریمهای دوره ترامپ مدام وسیع و وسیعتر میشوند و تقریبا هیچ گوشهای از اقتصاد ایران نیست که مستقیم یا غیرمستقیم هدف نگرفته باشند. ترامپ در ضمن با ترور قاسم سلیمانی، که مشهورترین فرمانده نظامی تاریخ جمهوری اسلامی بود، نشان داده، حاضر است به اقدامات جسورانه خارج از عرف دست بزند. او در ضمن در آخرین ماههای دولت اول خود «توافق ابراهیم» را رقم زده که به موجب آن سه دولت عربی با اسرائيل رابطه برقرار کردند که به نوعی ایجاد اجماع علیه ایران است. کاخ سفید ترامپ در همین زمینه رابطه بسیار نزدیکی با ریاض دارد.
در این شرایط، آیتالله خامنهای در مقابل دولت دوم ترامپ چه خواهد کرد؟
احتمال اینکه حرف ترامپ درست از کار در بیاید و خامنهای بعد از سوم نوامبر سراغ جام زهر برود کم نیست. نباید فراموش کرد که سیاست اعلامشده ترامپ همیشه این بوده که نمیخواهد جمهوری اسلامی ساقط شود و یا رهبری ایران عوض شود و تنها خواهان رسیدن به توافقی جدید با این حکومت است. برعکس، بسیاری از طرفداران برجام در دولت اوباما معتقد بودند که گسترش روابط اقتصادی ایران با جهان نهایتا باعث تضعیف تندروهای جمهوری اسلامی میشود؛ همین بود که لیبرالهای ایران و آمریکا هر دو طرفدار برجام بودند و اما «دلواپسان» درون حاکمیت در ایران همراه با حزب جمهوریخواه آمریکا مخالف این توافق بودند.
آیا ترامپ تازهانتخاب شده در بهترین موقعیت برای رسیدن به توافقی جدید با جمهوری اسلامی نخواهد بود؟ این توافق در شرایطی حاصل خواهد شد که جناح حسن روحانی به شدت ضعیف شده و احتمال قویای دارد که انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ در ایران برای اولین بار از دوم خرداد ۷۶ تا کنون رقابتی درون اصولگرایان باشد که اصلاحطلبان و حتی اعتدالیون اصلا در آن حضور ندارند.
این یک سناریوی محتمل است. اما معلوم نیست وصول آن دقیقا چطور ممکن باشد و چه تاثیری بر آینده جمهوری اسلامی بگذارد. مثلا بر فرض توافق ترامپ و خامنهای، منافع متحدین آمریکا در منطقه از اسرائیل تا عربستان سعودی و دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس چه میشود؟ برجام ۲ ترامپ-خامنهای دقیقا چگونه خواهد بود که نظر موافق ریاض و ابوظبی و تلآویو را هم جلب کند؟ شاید برنامه ترامپ این باشد که به ج.ا اجازهای محدود برای دخالت در منطقه بدهد، مثلا نقش داشتن در عراق و تا حدودی لبنان به شرط دست کشیدن از دخالتهای بیش از حد در سایر کشورها مثل یمن و سوریه؟ این میتواند در هماهنگی با روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین باشد که شاید به او این وظیفه داده شود که جلوی افراطیگریهای ج.ا را بگیرد. پوتین هم با ترامپ رابطهای نزدیک دارد و هم با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این کشور. اما حتی اگر خامنهای ۸۱ ساله بخواهد آیا افسار زدن بر سپاه پاسداران و نیروی قدس و متحدینش در منطقه به این راحتیها ممکن است؟ بر سر خواست طولانیمدت جمهوری اسلامی برای خروج نیروهای آمریکایی از منطقه و آمریکاستیزیِ موجود در قلب این حکومت چه خواهد آمد؟ بر فرض هم که نوعی توافق به دست آمد و تحریمها علیه ایران به تدریج لغو شد، وضع بحرانزده اقتصاد ایران به این راحتیها درست نمیشود. مردمی که در چند سال اخیر بارها علیه حکومت به میان آمدهاند با این وضع جدید چه خواهند کرد؟
در برخی نظرسنجیها، از جمله نظرسنجیهای اخیر برنامه «تیتر اول» در تلویزیون «ایران اینترنشنال» شاهد محبوبیت ترامپ در میان برخی ایرانیان بودهایم. طبیعتا این نظرسنجیها دقیق و علمی نیستند، اما شکی در این نیست که برخی ایرانیان واقعا طرفدار ترامپ هستند و شواهدی نشان میدهد که این بدین علت است که او را عاملی برای کنار رفتن جمهوری اسلامی میدانند. اما جمهوری اسلامی هم شاید به جای اینکه امید به بایدن بسته باشد به فکر این باشد که در صورت پیروزی مجدد ترامپ چه میتواند بکند.
جان رتکلیف، رئیس دستگاه اطلاعاتی آمریکا، اخیرا خبر از دخالت جمهوری اسلامی در انتخابات آمریکا به شیوهای داده بود که معلوم نیست دقیقا به نفع ترامپ باشد یا علیه او. آقای رتکلیف، که بسیار به رئیسجمهور نزدیک است، گفته بود هدف «ارعاب رایدهندگان، رقم زدن ناآرامی اجتماعی و ضربه زدن به رئیسجمهور ترامپ» بوده است. کارشناسانی همچون جف لامیر از موسسه جان کوئینسی آدامز میگویند هدف ایران نه پیروزی ترامپ یا بایدن که گلآلود کردن آب انتخابات در آمریکا و بیاعتماد کردن مردم به کل روند انتخابات است. در این صورت آیا خامنهای تلاش خواهد کرد در مقابل دولت دوم ترامپ چهار سال دیگر هم مقاومت کند؟ و ترامپ اگر ببیند ایران حاضر به آمدن پای میز مذاکره نیست آیا سیاست خود را تغییر خواهد داد و دنبال ساقط کردن جمهوری اسلامی و سیاست علنی «تغییر رژیم» خواهد رفت؟
چنانکه میبینیم عوامل غیرقابل پیشبینی بسیاری در این میان وجود دارند.
پیروزی بایدن
جو بایدن بارها بر تفاوت سیاست خود نسبت به ایران با ترامپ تاکید کرده است. این از معدود موضوعات سیاست خارجی است که در دو مناظره ریاستجمهوری، گفتگوهای تلویزیونی که به جای مناظره دوم برگزار شدند و در ضمن مناظره شرکای انتخاباتی دو طرف (مایک پنس و کامالا هریس) مطرح شد.
بایدن در مقالهای برای «سی ان ان» تفاوت سیاست خود نسبت به ایران را توضیح داد اما از همان تیتر مقاله روشن است که این تغییر لزوما خبر خوشی برای جمهوری اسلامی نخواهد بود: «برای برخورد سرسختانه با ایران شیوه هوشمندانهتری موجود است.» آقای بایدن در این مقاله نوشته بود: «من توهمی نسبت به چالشهایی که حکومت در ایران پیش روی منافع امنیتی آمریکا، دوستانمان و شرکایمان و مردم خودش میگذارد ندارم. اما برای سرسختی با ایران یک راه هوشمندانه وجود دارد که با راه ترامپ متفاوت است.»
هیاهوهای سیاسی در آمریکا نباید باعث شود فراموش کنیم که اهداف اصلی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نسبت به ج.ا تفاوت بنیادین ندارد و این شیوه عملکرد اوباما و ترامپ است که به شدت متفاوت بوده است. دولت اوباما هم مثل ترامپ هم به برنامه موشکی ایران معترض بود، هم به دخالت ایران در کشورهای منطقه و هم به وضعیت حقوق بشر درون کشور. تحریمهای مربوط به این سه مورد هرگز لغو نشدند و اصرار دو طرف این بود که برجام محدود به برنامه هستهای بماند. بایدن در ضمن حتی در میانه جدالهای انتخاباتی تاکید کرده که با برخی دستاوردهای ترامپ مثل «توافق ابراهیم» موافق است.
با این وجود، رئیسجمهور شدن بایدن از چند لحاظ مسلم به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود. احتمالا برخی تحریمها برداشته میشوند گرچه لغو تحریمها بدون رضایت قوه مقننه آمریکا به این راحتی نیست. بخصوص که ترامپیها شاید در این چند ماه باقیمانده از دولت خود تحریمهای ضدتروریستی علیه جمهوری اسلامی سپاه و نهادهای مرتبط به آنها برقرار کنند که برداشتنشان سختتر باشد. نکته دیگر این است که احتمالا بایدن با توجه به چالشهای متعدد آمریکا نقطه تمرکز اولیه خود را بر ایران قرار ندهد و این فضایی برای نفس کشیدن به جمهوری اسلامیِ تحت فشار بدهد. اما بایدن در ضمن در شرایطی به قدرت خواهد رسید که با توجه به سن ۷۸ سالگی در زمان آغاز ریاستجمهوری احتمالا چهرهای یکدورهای خواهد بود که به گفته خودش میخواهد پلی به سوی نسل بعدی حزب دموکرات باشد. در این شرایط باید دید کدام چهرههای دولت بایدن در تعیین و اجرای سیاست خارجی به طور کلی و نسبت به خاورمیانه و ایران به طور مشخص نقش بازی خواهند کرد؟ خانم هریس؟ یا وزیر خارجه که هنوز معلوم نیست چه کسی باشد و کدام مکتب سیاست خارجه آمریکا و کدام جناح حزب دموکرات را نمایندگی کند؟ اینها از عواملی است که پیشبینی سیاست عملی دولت بایدن نسبت به ایران را دشوار میکنند. آنچه مسلم است این است که دولت بایدن حتی اگر در همان روز اول اعلام کند به برجام بازگشته در چندین مورد مقابل جمهوری اسلامی خواهد ایستاد: همان بازگشت به برجام نیز نیازمند این خواهد بود که ایران در اقدامات هستهای خود عقبنشینی کند. آیا خامنهای واقعا چنین عقبنشینیای را میپذیرد؟
در ضمن نه تنها متحدین سنتی آمریکا در منطقه که پدیدههای سیاسی جدیدی در منطقه نیز از بایدن خواهند خواست در چند مورد مقابل جمهوری اسلامی بایستد. دولت مصطفی کاظمی در عراق که برای استقلال کشورش تلاش میکند احتمالا خواهان حفظ حضور نیروهای آمریکا و مقابله با جمهوری اسلامی خواهد بود. دولت سعد حریری در لبنان (یا هر نخستوزیر دیگری در این کشور) نیز مجبور است خواست مردم برای محدود کردن نقش حزبالله و تهران در کشور بحرانزدهاش را نمایندگی کند. مهمتر از همه اما خود مردم ایران هستند که میدانند مشکلات بنیادینشان با جمهوری اسلامی با اندکی تغییر در سیاست هستهای کشور عوض نمیشود و به حرکات مستقل خود ادامه خواهند داد.
در روز سوم نوامبر هر اتفاقی که بیافتد، بحرانِ دیرپای جمهوری اسلامی به پایان نخواهد رسید.