Monday, Dec 7, 2020

صفحه نخست » چرا هنوز برخی‌ها نمی‌توانند دل از جمهوری اسلامی بر کنند؟ (بخش سوم)، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgسال ۱۳۵۵-۱۳۵۶ سالی سخت برای جنبش چریکی بود. ضربات سنگینِ واردشده بر پیکری خسته از شش سال تعقیب و گریز و در نهایت ضربه‌ای سخت بر راس آن. کشته شدن آخرین بازماندگان و پایه‌گذاران جنبش چریکی.

معدود افراد باقی‌مانده سخت سر درگم! شکست‌خورده در مصاف فیزیکی با رژیم شاه، مسئله‌داردرعرصه‌ی تئوری و جواب‌گو در برابر نقدکنندگان مبارزه مسلحانه. سازمانی محدودشده به چند خانه تیمی با اعضائی که عمدتاً مسئله داشتند و رهبران جدیدی که ناگزیر بعد از کشته‌شدن حمید اشرف شنل اورا بر دوش انداخته، به‌سختی سازمان را سرپا نگاه داشته بودند. نوعی سردرگمی، نداشتن چشم‌انداز، گذران روزمره و دلخوش کردن به انتشارچند جزوه و اعلامیه.

مبارزه مسلحانه زیر سئوال رفته بود. تداوم کار و زندگی در خانه‌های تیمی روزبه‌روز معنای خود از دست داده و محدودتر می‌گردید! ادامه مبارزه چریکی ناممکن! اما راه گریز و بازگشت به زندگی علنی و مبارزه به‌شیوه دیگر حداقل برای افراد مخفی‌شده ممکن نبود. سازمان داشت به روزهای پایانی خود می‌رسید. تنها معجزه‌ای می‌توانست به جلوگیری از این مرگ تدریجی جنبش مسلحانه یاری برساند.

معجزه از راه رسید پیش‌درآمد انقلاب با خیزش و جرقه ۲۹ بهمن‌ماه تبریز و چهلم‌های بعد از آن فرشته نجاتی بود که به حمایت جنبش مسلحانه آمد.

خستگی حاصل ازرکود جنبش، نگرفتن پاسخ از مردمی که می‌بایستی به حمایت از مبارزه مسلحانه برمی‌خواستند، بی‌سرنوشتی، سکون یکنواخت خانه‌های تیمی و مسئله‌دار بودن افراد و مسائل نظری همه در کوران برآمد یک انقلاب فراگیرو پُرشور اجتماعی به کناری رفتند و حداقل برای دوره‌ای فراموش گردیدند.

نقطه نظرات بیژن جزنی "نبرد با دیکتاتوری و چگونه مبارزه مسلحانه توده‌ای می‌شود" کتاب‌های مرجع شد. حامیان عملیات مسلحانه دست بالا را یافتند و سکان‌دارهدایت سازمان. ترور سرگرد مجیدی رئیس کلانتری خیابان شمس تبریزی به خاطر سرکوب مردم در تبریز نقطه عطفی بود برای دمیدن جان تازه در تن سازمان. بدون نیاز به فکر و بحث‌های تئوریک، بدون اما و اگر!

به‌هر میزان که دامنه اعتراضات گسترده و بر دامنه خشونت آن افزوده می‌شد، جنبش چریکی آن را در راستای حقانیت خود می‌دید و با تمام توان سعی در بالا آمدن دامنه اعتراضات، رودررویی با رژیم شاه و جنگ و گریز خیابانی می‌کرد.

دانشگاه‌ها که همیشه پایگاه اصلی جنبش چریکی شمرده می‌شدند و تأمین‌کننده خوراک خانه‌های تیمی، حال بار دیگر به مرکز اصلی فعالیت در راستای جنبش مسلحانه بدل شده بودند. شوری عظیم تمام جامعه را گرفته بود. شوری که آبشخوراصلی مبارزه مسلحانه بود. سرمستی و تکاپوی آن روزها قابل تصور نیست. تمام تلاش‌مان این بود که مبادا دامنه اعتراضات فروکش کند و جنبش آغازشده از تکاپو بیفتد ما در آرزوی انقلاب از طریق جنگ مسلحانه بودیم "تنها ره رهائی جنگ مسلحانه"!

راه‌اندازی تظاهرات موضعی توسط دانشجویان هوادار، حمایت از جنبش خارج از محدوده که با نقشه‌کشیدن برای بمب‌گذاری شهرداری منطقه جوانمرد قصاب در شهر ری که در کار خراب کردن پلاستیک آباد‌های خارج از محدوده فعال بود، نمونه‌ای از تفکر آن روز ما بود؛ نقشی که درآن دوره برای خود قائل بودیم.

تمام بحث‌ها وعمل ما در چهارچوب انقلاب شکل می‌گرفت حمایت مسلحانه از جنبش اعتراضی مردم. از این رو هیچ برخورد مسالمت‌آمیز، تغییر و تحول و جابه‌جایی جز از طریق انقلاب و مبارزه مسلحانه برای ما متصور و قابل قبول نبود.

مایی که دین را افیون ملت‌ها می‌دانستیم وآخوند جماعت را طفیلی، مبشرتحجر، عقب‌ماندگی و فاقد صلاحیت برای رهبری سیاسی! حال در هم‌خوانی با موضع رادیکال ضدسلطنت و ضدغربی خمینی، مرد برآمده از دل حجره‌های قرون وسطایی حوزه‌های علمیه را به‌دیده تحسین نگاه می‌کردیم وعملاً در جبهه او قرار گرفته بودیم.

ما هرگز نه تنها هشدار بختیارمبنی بر خطر طاعون خمینی و شنیدن صدای نعلین آخوندی توسط او ا نشنیدیم و جدی نگرفتیم بلکه نعلین چرکین آغشته به مرده‌ریگ صحاری عرب و خشونت بدوی خوابیده در آن را که با پوپولیسم روستایی، عقب‌ماندگی سنتی و تاریخی توده مردم درهم آمیخته بود را بر کفش شیک و فرهنگ «متأثر از غرب» بختیار تحصیل‌کرده دانشگاه‌های فرانسه ترجیح دادیم!

چرا که مشام ما نیز بعکس ادعای‌مان نه از فرهنگ جهان معاصر، نه تجددخواهی و نه از روشنگری و آزادی‌خواهی بلکه از پوپولیسم عامیانه خلق زحمتکش، طبقه کارگر در مفهوم کلی وبا درکی سطحی از فرهنگ غرب و نفرت به امپریالیسم آمریکا پر بود!

ما آش درهم جوشی بودیم ملهم ازعدالت‌خواهی مبارزان دوران مشروطیت، شعر حماسی آرش و وارطان، از کشته‌شدگان ۳۰ تیر ۱۶ آذر، از سنت‌های عاشورایی، غرب‌زدگی آل احمد تا مارکسیسم - لننیسم خام، مائوئیسم، انقلاب در انقلاب رژه دبره، مبارزه فلسطین، اردوگاه سوسیالیسم با چاشنی انتقاد رویزیونیسم مستولی برآن و مبارزه با دیکتاتوری شاه، مبارزه با امپریالیسم آمریکا!

هنوزهم در ذهن برخی‌ها این آش از جوشش نیفتاده است!

ما با چنین مشخصه‌ای به انقلاب می‌نگریستیم مردم را به قیام و حمله به پادگان‌های ارتش فرامی‌خواندیم! مشوق تاراج انبار‌های اسلحه و مسلح شدن مردم بودیم. حتی بسیار رادیکال‌تر از خمینی.

ما برعکس بازرگان که خواهان باران بود با قنداق سلاح بر دیواره سد‌ها می‌کوبیدیم و خواهان جاری شدن سیلی بنیان‌کَن بودیم. چرا که ما سال‌ها برای شکستن و جاری شدن سیلاب جمع شده در پشت این سدها مبارزه کرده و کشته داده بودیم. این‌که چه بر سر کشتزارها خواهد آمد تصوری نداشتیم و اهمیتی به آن نمی‌دادیم. «بر پا خیز از جا کن بنای کاخ دشمن» وسیل بنیان‌کن جاری شد.

ادامه دارد

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy