رادیو بین المللی فرانسه - قاسم شیاسی، معروف به ابوهاشم، که زمانی از محافظین یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، بود اینک در نوار غزه بدشواری روزگار میگذراند و خواستار بازگشت به ایران است. او که چهل سال پیش تهران را بسوی لبنان ترک کرده بود، بگفتۀ خود هرگز گمان نمیبرد که روزی در «رفح» در حاشیۀ صحرای سینا، برای رفع نیازهای روزمرۀ خود، جمعهها در برابر مسجد محل، ناگزیر به گدائی شود.
سر و سیما و هیکل خم شدۀ امروز قاسم شیاسی با تصویر مرد بلند قامت و استواری که چهل سال پیش کشور خود را بسوی بیروت ترک کرد، شباهتی ندارد. او اینک در چنان وضعی زندگی میکند که بگفتۀ خود «فاضلابهای ایران را به نوار غزه ترجیح میدهد».
ابوهاشم در دیدار با گزارشگران خبرگزاری فرانسه در بارۀ انگیزه خود از ترک ایران و پیوستن به سازمان آزادیبخش فلسطین در ابتدای سالهای هشتاد میلادی چیز زیادی نمیگوید و به این اکتفا میکند که در بیروت یاسر عرفات از او خواسته در کنار وی بماند و او این خواست را به اجرا گذاشته است.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
او که اینک بر اساس مدارک شناسائی فلسطینی ٧۰ سال و بر پایۀ اسناد هویتی ایرانی خود ٧۸ سال دارد، از نخستین سالهای اقامت خود در بیروت هنگامی که محافظ یاسر عرفات و خلیل الوزیر معروف به ابوجهاد، شمارۀ دو وقت سازمان الفتح، بود به عنوان «عصر طلائی» بیروت یاد میکند.
قاسم شیاسی با این حال هنگامی یاسر عرفات در سال ۱۹۸۲ ناگزیر به ترک لبنان شد و به تونس پناه برد، راهی یمن گردید و به آموزش نظامی نیروهای مسلح فلسطینی روی آورد. او که بگزارش خبرگزاری فرانسه متخصص مواد منفجره است، بگفتۀ خود در نبردهای اردوگاه فلسطینی صبرا و شاتیلا شرکت داشته و پاسپورت ایرانی او در آغاز دهۀ ۱۹۹۰ در یمن به او تحویل شده است.
او پس از امضای توافقهای اسلو و بازگشت یاسر عرفات به غزه، وارد نیروی نظامی فلسطین شد. او عکسهای کهنۀ زخم برداشتهای را با غرور بسیار نشان میدهد که وی در آنها با قامتی راست و لباس نظامی بر تن ایستاده و یاسر عرفات با لبخندی آشنا او را مورد تشویق و تفقد قرار میدهد.
ابوهاشم که میگوید با اعتقاد شخصی به نیروهای فلسطینی پیوسته و کلیۀ مناسبات را با خانوادۀ خود بریده، در غزه سه همسر اختیار کرده و پدر شش فرزند شده که دختر ۲۴ سالۀ او، مونا، بزرگترین آنهاست. قاسم شیاسی با اعضای خانوادۀ خود در آلونکی ساخته از بتون در کنار یک زباله دانی عظیم که بر فراز آن کرکسها در پروازند، زندگی میکند، زیرا ۱۵۰۰ شِکِل، برابر با ۳٧۵ یورو، حقوق بازنشستگی او، امکانات زیای برای سیر کردن همسران و فرزندان و نوههای او در اختیار وی نمیگذارد. او با حسرت میگوید که «همه چیز را از دست داده است، احساس حقارت میکند و خانوادۀ او از فقر در عذاب بسر میبرند».
او که طرفدار جناح فتح و عرفات تلقی میشود در سرزمینی زندگی میکند که ادارۀ آن از حدود ده سال پیش در اختیار رقبای سیاسی، دو جنبش حماس و جهاد اسلامی، قرار گرفته است و هر چند این دو از حمایت جمهوری اسلامی ایران برخوردارند، او امتیازی بدست نیاورده است.
قاسم شیاسی که خواستار ترک نوار غزه و بازگشت به ایران است، برای خروج از این سرزمین ناگزیر به عبور از اسرائیل و یا مصر است، اما اینک دیگر نه پاسپورت ایرانی معتبر و نه مدارک فلسطینی برخوردار از اعتبار در دست دارد.
او که ظاهراً چهل سال است به کشور خود بازنگشته، میگوید «فاضلابهای ایران بر وضعیت حاکم بر غزه ارجحیت دارد» و کفن سفیدی را که برای خود آماده کرده نشان میدهد و میگوید «تنها خواست من اینست که از اینجا بروم و در ایران بمیرم. نادان بودم که در اینجا ماندم».
تیرباران پزشکی که خندههایش معروف بود