بخش اول: شهید عماد مغنیه
اعتمادآنلاین | سرویس اطلاعات اسرائیل از ارتباط تنگاتنگ و ملاقاتهای مستمر بین سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس و محمد سلیمان، مشاور امور امنیتی بشار اسد رئیسجمهور سوریه و عماد مغنیه، فرمانده شاخه نظامی حزبالله لبنان، اطلاع حاصل کرده بود.
این بخشی از کتابی است که اوایل سال ۲۰۲۰ تحت عنوان «جاسوسهای غیر ایدهآل» توسط یوسی میلمن، روزنامهنگار متخصص در امور امنیتی و اطلاعاتی رژیم اسرائیل، به زبان عبری در فلسطین اشغالی منتشر شده است.
به گزارش اعتمادآنلاین، این روزنامهنگار اسرائیلی کتاب نسبتاً قطوری را در مورد اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی به ویژه علیه عماد مغنیه منتشر کرده که گرچه برخی از این ادعاها میتوانند در چارچوب داستانپردازی و سناریوسازی صهیونیستی باشند اما مرتبط شدن سرنوشت هر سه فرمانده به تروری که به نحوی یک سر آن به دولت آمریکا و سر دیگر آن به رژیم اسرائیل منتهی میشود امری قابل تامل مینماید.
عماد مغنیه
به نوشته میلمن، اسرائیل از سال ۱۹۹۴ به بعد چندین و چند بار طرح ترور عماد مغنیه را طراحی و حتی یک بار به جای او برادرش فؤاد را ترور کرد، تا شاید بتواند در زمان حضور عماد مغنیه در تشییع جنازه برادرش او را هم ترور کند.
این روزنامهنگار مدعی شد، در سال ۲۰۰۰ موساد از نشست پنج فرمانده ارشد حزبالله اطلاع حاصل کرد، اما ایهود باراک نخستوزیر وقت از بیم واکنش شدید حزبالله در جنوب لبنان اجازه انجام عملیات ترور را نداد.
با وجود ادعای انجام این ۲ تلاش، اما میلمن اعتراف میکند که عماد مغنیه سالیان درازی تمامی سرویسهای اطلاعاتی را سردرگم کرده بود، به نحوی که تنها یک تصویر آن هم برای زمان ۲۲ سالگیاش در دسترس بود و این اعتقاد را به وجود آورده بود که وی جراحی پلاستیک کرده و چهرهاش دیگر برای سرویسهای اطلاعاتی قابل شناسایی نیست.
نویسنده معروف اسرائیلی در رابطه با نحوه رسیدن به مغنیه مینویسد: بعد از سالها یکی از ماموران موساد در لبنان موفق شد تصویر جدیدی از مغنیه به دست آورد. بعد از آن ماموران موساد در اروپا ماموریت یافتند لیست مسافرانی را که از مبدا لبنان به کشورهای حوزه فعالیتشان میرسند بررسی کنند، زیرا اطلاعاتی وجود داشت که نشان می داد مغنیه هرازچند گاهی با هویت جعلی به کشورهای اروپای غربی سفر میکند.
بر اساس ادعای کتاب، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) چند بار موفق به تشخیص موقعیت مغنیه شده بود، اما تلاش برای کارشکنی در حرکت هواپیمای حامل او با شکست مواجه شد. این در حالی است که مغنیه بیشتر سفرهایش را با خودرو از بیروت به دمشق و از آنجا با هواپیما به تهران انجام میداد.
مغنیه در سفرهایش به دمشق تلاش میکرد کمترین جلب توجه را انجام دهد. از این رو در این سفرهای نسبتا کوتاه بین بیروت و دمشق که حدود ۲ ساعت به طول میانجامید معمولاً خودروی محافظی او را همراهی نمیکرد و ترجیح میداد با یک راننده که در عین حال محافظ هم بود به دمشق بیاید.
به اعتقاد میلمن، مغنیه در دمشق بیشتر از بیروت احساس امنیت میکرد زیرا باور داشت سرویسهای اطلاعاتی سوریه همه چیز را در کنترل خود دارند. از این رو او به خود اجازه میداد آرامتر و با شک و احتیاط کمتری نسبت به اطراف خود در آنجا تحرک داشته باشد.
بر اساس اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، رفتوآمدهای مغنیه به دمشق بعد از جنگ ۳۳ روزه به شدت افزایش پیدا کرد. افزایش این سفرها موجب افزایش هماهنگیهای تلفنی شد و همین امر به واحد ۸۲۰۰ (واحد شنود الکترونیکی رژیم صهیونیستی) و واحد موازی آن در سرویس اطلاعاتی آمریکا این امکان را داد تا بخشی از این گفتوگوها را شنود کرده و بتوانند کد و رمزهای به کار رفته توسط گفتوگوکنندگان را رمزگشایی کنند.
به زعم میلمن، کارشناسان سرویسهای اطلاعاتی از شنود این مکالمات به این نتیجه رسیدند که مغنیه دیدارهای مستمری را با سلیمانی و سلیمان در آپارتمانی در منطقه کفر سوسه، منطقه اعیاننشین دمشق، دارد.
به زعم منابع نویسنده، تکرار این حضور توسط عماد مغنیه باعث شد طرحی از تحرکات او ایجاد شده و مائیر داگان، رئیس وقت موساد، بعد از آن عازم آمریکا شد تا با مایکل هایدن همتای آمریکایی اش در سیا در رابطه با ترور مغنیه گفتوگو کند.
۲ طرف بعد از این ملاقات بر انجام عملیات مشترکی در این زمینه و تشکیل تیمی مشترک برای برنامهریزی جهت انجام عملیات به توافق رسیدند.
توافق اولیه بهوجودآمده آن بود که بهترین راهکار برای ترور رهبر شاخه نظامی حزبالله آن است که بمبی در نزدیکی آپارتمان محل ملاقاتش با سلیمانی و سلیمان تعبیه شود. به همین منظور یک سکو در مقابل در ساختمان که معمولاً برای پارک خودروها به کار میرفت برای این کار انتخاب شد.
با این حال، طرف آمریکایی انجام این کار را مشروط به هدف قرار گرفتن شخص مغنیه و عدم آسیب رساندن به بقیه همراهانش کرد.
همین امر باعث شد تا شب به جای روز برای انجام عملیات ترور انتخاب شود و رئیس بخش فناوری موساد (که نامش همچنان محرمانه باقی مانده) پیشنهاد کار گذاشتن بمبی را کرد که تاثیرات انفجار آن تنها چند متر باشد و حتی رهگذران خیابان هم از آن آسیب نبینند.
بعد از دهها آزمایش با بمبهای مختلف، موساد موفق شد بمبی با این درجه از آسیبرسانی تولید کرده و آمریکاییها را برای انجام عملیات متقاعد کند. نقش سازمان سیا در این عملیات انتقال بمب از اردن به دمشق بود. علت بر عهده گرفتن این کار توسط ایالات متحده هم وجود سفارتخانهای بزرگ در دمشق بود که تعداد زیادی از تاجران آمریکایی به آن رفتوآمد داشته و به طور حتم عناصر سیا نیز مشکل چندانی در وارد کردن این بمب از اردن به داخل سوریه نداشتند.
در بخش دیگری از این کتاب آمده است: واحد «تاسومت» وابسته به موساد موفق شد آپارتمانی در همان ساختمان که مغنیه به آن رفتوآمد داشت اجاره کرده و دوربینهای مداربستهای را در داخل آن تعبیه کند. این دوربینها تصاویر خود را مستقیماً به اتاق عملیات ارتش صهیونیستی منتقل میکردند.
شامگاه روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ بود که مغنیه به دمشق رسید. اینجا بود که یکی از خودروهایی که (به عمد) در آنجا پارک شده بود جای خود به خودروی پاجیرو میتسوبیشی داد که بمب در آن جاسازی شده بود.
ساعتها گذشت و خبری از مغنیه نبود تا آنکه ساعت ۲۲:۴۵ رسید و تحرکات تعدادی از اشخاص ملاحظه شد. مشخص شد مغنیه تنها نیست و ۲ فرد دیگر که در واقع (سردار) سلیمانی و سلیمان بودند نیز او را همراهی میکردند.
به زعم میلمن، بعد از آن که سه نفر در کنار خودرو حاوی بمب کمی گفتوگو کردند سلیمان و سلیمانی هر یک به سوی خودروهای خود که در مسافتی دورتر پارک شده بودند رفتند و مغنیه در کنار خودرو تنها ماند. اینجا بود که ایهود المرت نخستوزیر وقت که در داخل هواپیما از سفر به آلمان باز میگشت از طریق تلفن ماهوارهای دستور انجام عملیات را صادر کرد.
چند سال بعد در سال ۲۰۱۵ بود که سیا بخشی از نقش خود را در رابطه با ترور شهید عماد مغنیه افشا کرد، امری که موساد را هم بر آن داشت تا برای جلوگیری از کوچک جلوه یافتن نقشش در این اقدام تروریستی اطلاعات بیشتری را در این رابطه در اختیار رسانهها قرار دهد.