ویژه خبرنامه گویا
در همه جوامع دنیا تفاوت نسل ها یک امر عادی و معمولی است، اما در جوامعی مانند ایران که میتوان انرا جامعه ای اکستریم (اغراق امیز) توصیف کرد از یک منتهی الیه به منتهی الیه دیگر تغییر می یابد. در جوامع نرمال معمولاً نسل جدید با وجود اختلاف با نسل قبل کم کم موقعیت و ذهنیت خود را در جامعه تثبیت میکند، اما در جوامع خاورمیانه این تغییرات چنان سریع رخ میدهد که باعث مشکلاتی میشود که نسل بعد باید تاوان انرا بپردازد. شاید یکی از تفاوت ها نسل گذشته و نسل امروز در همین گفتمان ضدغربی و ضد امریکایی است که جامعه هنوز نتوانسته جایگزین مناسبی برای آن پیدا کند.
در این شکی نیست که گفتمان ضد غربی و ضد امریکایی در ایران تحت تاثیر گفتمان ضد استعماری و گفتمان چپ در سراسر جهان بود، اما امروز این گفتمان بجز در چند کشور مثل ایران، کره شمالی، کوبا و ونزوئلا تقریباً به پایان رسیده است. با این وصف هنوز بخشی از نسل گذشته چه در میان حکومت و چه در میان اپوزیسیون وجود دارد که با همان گفتمان صحبت میکند. این نوع فکر کردن باعث شده است که امکانات و دستاورد های جوامع غربی و ارزش های لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی را نادیده بگیرد، در حالیکه خیلی از این افراد در کشورهای غربی زندگی میکنند و از امکانات انجا بهره میبرند. این دستاوردها آسان نبوده و نتیجه سالها مبارزه افراد و فعالین این جوامع بوده است.
در اینجا هدف این نیست که به تعریف وتمجید از نظام سرمایه داری و یا دولت امریکا پرداخته شود و به همان شیوه از یک ضد امریکایی به یک طرفدار دو آتیشه امریکا تبدیل شد، بلکه منظور این است که دنیا را انچنان که هست ببینیم. امریکا به عنوان یکی از بنیادگذاران نهاد دموکراسی در جهان هم نکات مثبت و هم نکات منفی دارد. ارزش های دموکراسی و یا سوسیال دموکراسی آن شاید به نسبت کشورهای اروپای شمالی و حتی کانادا کمتر باشد، اما نمی توان انرا به عنوان یک قدرت جهانی در نظر نگرفت. در اینجا باز بحث تحلیل دولت امریکا نیست، بلکه رابطه و ذهنیت ما نسبت امریکا است.
هنگامیکه به دوران انقلاب بر میگردیم متوجه میشویم که چه در میان حکومت و چه در میان اپوزیسیون از جریانات چپ مثل حزب توده، فدایی تا مجاهد و حتی جبهه ملی (به خاطر کودتای 28 مرداد) نوعی مخالفت و ضدیت با امریکا وجود داشت، اما سیاست های ضد امریکایی جمهوری اسلامی و شخص خمینی بود که توده های مردم را بیشتر با شعار مرگ بر امریکا اشنا کرد. روحانیت به رهبری خمینی هر هفته در نماز جمعه و هر گردهمایی با شعار مرگ بر امریکا، شوروی، انگلیس و اسرائیل یک جامعه مسموم را پرورش داده که هنوز اثار آن دیده میشود. بعد از سالها نفهمیده ایم که فلسفه ضد امریکایی بودن حکومت جمهوری اسلامی چیست؟ جمهوری اسلامی خود یک سیستم سرمایه داری است- البته از نوع غیر مولده و رانتی- که حتی نسبت به سرمایه داری کشورهای غربی به شدت غیر عادلانه است و نسبت به بخش خصوصی داخلی نیز تبعیض الود است. در واقع دشمنی جمهوری اسلامی با امریکا به خاطر نظام سرمایه داری نیست. تنها چیزی که به ذهن میرسد این است که ضدیت حکومت جمهوری اسلامی با امریکا بیشتر بر سر ارزش های مدرن و فرهنگ لیبرال امریکا است که با سیاست های بنیاد گرایی حاکمان همخوانی ندارد. البته حاکمان جمهوری اسلامی گاهی حمایت امریکا از اسرائیل را مطرح میکنند، اما حمایت جمهوری اسلامی از فلسطین نیز به جز به نفع گروههای اسلامی و ایجاد اختلاف برای فلسطنیان نتیجه ای نداشته است.
البته این تنها حکومت نیست که با شعار های ضد امریکایی کشور را در انزوای جهانی قرار داده است، بلکه بخشی از افراد و گروههای سیاسی ما نیز در این مخمصه گیر کرده اند. سالهاست برای دوستان قدیمی خود که همیشه شعارهای ضد امریکایی را تکرار میکنند مثال کشور ویتنام را میاورم که در تاریخ بشریت هیچ کشوری مثل ویتنام مورد حمله و بمباران امریکا قرار نگرفته است. بر اساس امار خود دولت امریکا میزان بمباران امریکاییها در جنگ ویتنام بیش از تمام بمبهای جنگ دوم جهانی بوده است. در واقع اگر قرار است کشوری در دنیا ضد امریکا باشد، آن کشور بطور حتم ویتنام خواهد بود. بر خلاف این ذهنیت اگر در ده پانزده سال گذشته به سیاست های دولت ویتنام توجه کرده باشید شاید باور نداشته باشید که یکی از بیشترین سرمایه گذاری و صادرات ویتنام با امریکا است. ویتنام در سال 2017 حدود 36 بیلیون دلار سرمایه های خارجی را جذب کرد و در هم همین سال ۱۶۵ میلیارد دلار صادرات داشته است. عمده صادرات ویتنام به چین، آمریکا، ژاپن، اتحادیه اروپا، کرهجنوبی، هند و استرالیا بوده است و در این میان تنها ۳۰ میلیارد دلار به آمریکا کالا صادر کرده است. کشوری که منابع نفتی ندارد و بعد از پایان جنگ با امریکا یکی از فقیر ترین کشورهای جهان بود. ایا ضد امریکایی های ما میتوانند از این مسئله درس بگیرند و یا همچنان بر طبل ضد امریکایی خود میکوبند؟
به نظر من قانع کردن نسل من و نسل قبل از من برای اینکه از شعارهای ضد امریکایی دست بردارند و ارزش های جامعه لیبرال دموکراسی را درک کنند نه تنها مشکل، بلکه بی فایده است. متاسفانه پیش از انقلاب و بعد از انقلاب مبارزه با غرب بویژه امریکا به عنوان یک گفتمان اکستریم ( اغراق امیز) نهادینه شده است. دگم و تعصب بیش از حد به شکلی است که امکان دستاورد های این جامعه را نمیتوانند ببینند. من هیچ امیدی به نسل گدشته ندارم. نسل بعد از ما هم نیز به دلیل زیاده روی و شعارهای غلط حکومت و اپوزیسیون در این رابطه خیلی سردرگم است. گاهی نوعی شیفتگی و اغراق در رابطه با سیاست های امریکا دیده میشود که این امر نیز به نوبه خود خطرناک است.
واقعیت این است که امریکا مانند تمام کشورهای دنیا به دنبال منافع خود است و اگر چیزی جزء این باشد غیر منطقی است. امریکا به عنوان یک کشور قدرتمند هم میتواند عامل مهلک و مخرب برای هر کشوری باشد و هم میتواند بازار و شریک بازرگانی خوبی برای تولیدات آن کشور باشد. تمام کشورهای اسیایی از تایوان ،کره جنوبی تا چین و ویتنام برنامه اقتصادی خود را بر اساس بازار امریکا به عنوان یکی از بزرگترین بازارهای جهان برنامه ریزی میکنند، بدون انکه بتوان همه انها را وابسته به امریکا دانست. به نظر میرسد که نسل جدید احساس دشمنی با امریکا را نداشته و قید و بندهای نسل گذشته را هم ندارد، اما اغراق در این امر میتواند ما را به همان مسیر گذشته برگرداند. نسل امروز میتواند بدون تعصبات ضد امریکایی و بدون شیفتگی به امریکا با ذهنیتی منطقی بر اساس احترام متقابل این گفتمان ضد امریکایی را به تاریخ بسپارد.