رادیو زمانه - سارا ورنا - رحلت خواهد کرد یا به شکلی مرتحل خواهد شد؟ باب گمانهزنی باز است. هدف این نوشته یادآوری اهمیت بحث جانشینی خامنهای به عنوان بحران بزرگ در مقابل یک نظام ترک برداشته است.
پانزدهم شهریورماه سال ۱۳۹۳ صدا و سیمای جمهوری اسلامی در اقدامی بیسابقه یا حداقل میتوان گفت نادر، خبر بستری شدن رهبر نظام را جهت انجام عمل جراحی منتشر کرد. از یک طرف صحبتهای پزشک مورد اعتماد علی خامنهای پخش شد که مدعی بود عمل جراحی سادهای در پیش است و جای نگرانی نیست و از سوی دیگر علی خامنهای در مقابل دوربین صدا و سیما گفت: «جای نگرانی نیست» اما «این به معنای آن نیست که مردم دعا نکنند.» این اتفاقات باعث شد موجی از گمانهزنی در مورد اوضاع جسمی رهبر جمهوری اسلامی ایجاد شود. شایعاتی مبنی بر سرطان پروستات او منتشر گردید و حتی در مقطعی از ورود سرطان او به مرحله «متاستاز» سخن گفته میشد.
نظام در دوران بستری بودن خامنهای در بیمارستان برنامههای تبلیغاتی مفصلی به راه انداخت. رسانههای رسمی و به خصوص صدا و سیمای نظام خبر عیادت دستههای مختلفی از بازیگران، خوانندگان، فوتبالیستها، اصلاحطلبان، اصولگرایان و قشرهای مختلف را پخش میکرد.
امید به اینکه مرگ و سرطان باعث نجات ایران از دست یک حاکم مستبد شود مدتی دلهای مردم را روشن و صفحات رسانهها را رونق داده بود اما این موج به مرور زمان خوابید.
بیعت در آستان قدس
در ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ واعظ طبسی، متولی امپراتوری مالی آستان قدس رضوی فوت کرد و شیوهی اعلام جانشین او باعث شد که دوباره موج جدیدی از گمانهزنی درباره موضوع جانشینی رهبر به راه بیافتد. در ابتدا به صورت غیررسمی خبر انتصاب ابراهیم رئیسی به صورت شایعه منتشر شد و سپس شایعات به واقعیت منتهی شد. ابراهیم رئیسی، بازندهی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ به مسئول استان قدس رضوی شد.
به مرور زمان عکسهای دیدار مقامات کشوری و لشگری با ابراهیم رئیسی تداعی کننده مسئله بیعت سران نظام با رهبر جدید جمهوری اسلامی شد. اصولگریان، اصلاحطلبان و مهمتر از آنها فرماندهان سپاه به حضور رئیس جدید امپراتوری مالی آستان قدس میرسیدند و گمانهزنی در مورد انتخاب او به عنوان جانشین علی خامنهای بیشتر قوت میگرفت. این موج نیز بعد از مدتی فروکش کرد اما نام ابراهیم رئیسی به عنوان یکی از گزینههای جانشینی در لیست باقی ماند.
هیئت مرگ
در سال ۱۳۹۵ فرزند آیتالله منتظری فایل صوتی جلسه آیتالله منتظری با اعضای هیئت مرگ اعدامهای دهه را بعد از تقریباً سه دهه منتشر کرد. اصلاحطلبان که از امکان جانشینی ابراهیم رئیسی به جای خامنهای ترسیده بودند از فرصت استفاده کردند و ایده مناسب بودن حسن روحانی برای گزینه جانشینی را در محافل مختلف رواج دادند. آنها از حسن روحانی به عنوان «مدیر امنیتی و مورد اعتماد رهبر» یاد میکردند که بهترین گزینهی برای جانشینی رهبر است زیرا منتخب مردم و پیروز انتخابات و پروندهاش به اندازه ابراهیم رئیسی سیاه نیست.
حسن روحانی هیچ وقت در افکار عمومی به شکل یک گزینه جدی برای جانشینی خامنهای در نیامد اما همچنان در لیست بود تا اینکه بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام، اصولگرایان تلافی انتشار فایل صوتی مربوط به اعدامهای سال ۶۷ را در آوردند و به طور جد او را تخریب کردند. اصلاحطلبانه همچنانه امیدوارانه یا ناامیدانه نام حسن روحانی را به عنوان یک گزینه جانشینی رهبری تکرار میکنند.
دو سمت با یک حکم
در ۹ دی ۱۳۹۷ علی خامنهای در حکمی صادق لاریجانی را به عنوان عضو شورای نگهبان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کرد. این بار نوبت به صادق لاریجانی رسید تا به عنوان جانشین بعدی علی خامنهای موضوع شایعهسازی شود. در هرم قدرت در جمهوری اسلامی، این دو مقام بسیار کلیدی است.
اصلاحطلبان که به دلیل ارتباطات خونی یا روابط ناشی از ازدواج تا حدودی به کانونهای هسته سخت قدرت دسترسی دارند و معمولاً منبع شایعات رسانهای درباره اسرار نظام هستند از قهر حسن روحانی و دلخوری او از علی خامنهای میگفتند که چرا او را به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب نکرده است. انتصاب همزمان در دو سمت مهم، شایعه اینکه از گزینههای جانشینی علی خامنهای است را پر رنگ کرد.
آبان ۱۳۹۸
باز هم زمان گذشت و علی خامنهای که قرار بود بمیرد همچنان زنده ماند و به حکومت خود ادامه داد تا فساد در دستگاه قضایی باعث تعویض زود هنگام رئیس این قوه شد. بعد از اینکه اینکه ابراهیم رئیسی در ۱۶ اسفند سال ۱۳۹۷ توسط علی خامنهای به ریاست قوه قضائیه منصوب شد موج جدیدی از شایعات درباره احتمال مرگ خامنهای و جانشینی ابراهیم رئیسی به جای او به راه افتاد. این موج خبری نیز در میان انبوهی از حواث گم شد.
شایعات جانشین بودن صادق لاریجانی هم با دستگیری طبری به احتمال فساد مالی و اعمال نفوذ قضایی به نفع مفسدان اقتصادی و اعلام بازداشت او در ملک متعلق به صادق لاریجانی کمرنگ شد. کمی بعد همه چیز به دست فراموشی سپرده شد.
اخبار تکان دهندهی اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و کشتار معترضین توسط جمهوری اسلامی مانند آغاز فصل جدیدی در تاریخ ایران است که اهمیت بسیاری از حوادث گذشته را کمرنگ کرده است و فضای سیاسی و جو خبری متفاوتی را حاکم کرده است. ثقل اخبار و شایعات سیاسی در ایران از مسئله جانشینی رهبر به خروج آمریکا از برجام، تحریم و فشار حداکثری منتقل شد. بعد از کشتار آبان ۱۳۹۸ و شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراین آنچه اهمیت داشت این بود که چه زمانی جمهوری اسلامی تسلیم میشود و توافق میکند یا به سمت ساخت سلاح هستهای میرود و با ناتو و اسرائیل درگیر میشود یا آنکه فشارهای حداکثری باعث اعتراضات وسیع و سرنگونی جمهوری اسلامی میشود؟
سوزاندن مهره رقیب
بعد دیگری از بحران جانشینی در ساختار جمهوری اسلامی مربوط به ساختار سهامی در نظام جمهوری اسلامی و فسادی ریشهداری است که در ادبیات رسمی حوزوی و حاکمیتی از آن به عنوان «سفره انقلاب» یاد میکنند. فساد یک مزیت رسمی برای سهامداران قدرت در جمهوری اسلامی است و همین باعث شده است شایعه انتخاب یا در نظر گرفتن هر گزینهای برای جانشینی رهبر جمهوری اسلامی با موجی از افشاگری در مورد آن گزینه و سوختن آن گزینه همراه میشود.
آینده و منافع سهامداران نظام شدیداً با مسئله جانشینی گره خورده است. جناحهای رقیب اقدام به سوخت کردن گزینههای یکدیگر میکنند. بهترین توضیح برای این وضعیت مربوط به موجی از اخبار افشاگرانه درباره فساد در قوه قضائیه بود که حتی از صدا و سیمای انحصاری حاکمیت پخش میگردید. در یکی از این حملهها محمد یزدی رئیس اسبق قوه قضائیه خطاب به صادق لاریجانی گفته بود: «فلانی میگوید اگه این کار را نکنید نجف میروم. خب بروید، آیا با رفتن شما قم بههم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود چه رسد که به نجف بروید. رییس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید؟ به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند. آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟» صادق لاریجانی در پاسخ یزدی نوشت: «آیا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک میکنند و ماهها برای دستگیری فردی که نه معاون بنده بوده و نه رئیس دفتر بنده، بلکه مدیر یکی از اجزاء حوزه ریاست تحت اشراف شخصیتی سالم، فاضل و شریف چون آقای خلفی بوده، فضاسازی کردهاند، آیا همین کار را برای آقای شریفی قائم مقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و... کردهاند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت دادهاند؟»
در ۱۸ مرداد ۱۳۹۸صادق لاریجانی به دیگران سهامداران قدرت هشدار داد: «بنده سینهام خزانه الاسرار اتهامات مجموعهای از معاونان، قائم مقامان و آقازادههای مسئولان و شخصیت هاست.» چند روز بعد در ابتدای شهریور مراسم آشتی کنان یزدی و لاریجانی برگزار شد تا اسرار نظام و مسائل مربوط به سفره انقلاب بیش از این افشا نشود.
بحران جانشینی همچنان برقرار است. سال ۹۷ یوسف طباطبایینژاد نماینده اصفهان در مجلس خبرگان رهبری گفت که خامنهای از مجلس خبرگان خواسته در طی سه سال یک نفر را به عنوان رهبر بعدی کشور معرفی کند. محسن مجتهد شبستری یکی از اعضای کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ مجلس خبرگان رهبری ایران این خبر را تکذیب کرد. در مرداد ۱۳۹۸ احمد خاتمی در مصاحبهای با خبرگزاری ایسنا گفت که این مجلس هیچ شخصی را به عنوان گزینه رهبری آینده در نظر نگرفته است. او یک سال پیشتر در یک نشست خبری در قم به شکلگیری کارگروه تعیین رهبری در خبرگان اشاره کرده بود.
سهامداران و بورس ورشکسته
با پروستات یا بدون پروستات، رهبر جمهوری اسلامی ۸۱ ساله است و بحران جانشینی برای بقای جمهوری اسلامی مانند یک بمب ساعتی عمل میکند. برای سرپا نگه داشتن نظام لازم است که رهبر بعدی از احترام، اقتدار و کاریزمایی برخوردار باشد تا جناحهای متخاصم و رقیب که درون ساختار قدرت هستند را مطیع و تحت کنترل نگاه دارد. برای چنین کاری لازم است که رهبر بعدی توسط رهبر فعلی حمایت شود اما ظاهراً فساد عمیق در ساختار نظام و اسناد و اهرمهای فشاری که سهامداران قدرت از یکدیگر دارند امکانی برای معرفی زودهنگام رهبر بعدی باقی نگذاشته است.
اگر در زمان رهبر فعلی نظام، رهبر جدید انتخاب نشود یا جانشین انتخاب به صورت محرمانه انتخاب شود ولی نامش پس از مرگ رهبر فعلی اعلام شود، احتمال زیادی وجود دارد که چنین رهبری قادر به مدیریت شرایط پس از مرگ خامنهای نباشد. سپاه پاسداران، حوزه علمیه قم، مراجع تقلید، شاخههای مختلف اصولگرایان و اصلاحطلبان همه باید راضی و مطیع نگه داشته شوند اما در شرایط بحرانهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که از سال ۱۳۸۸ بعد در کشور حکمفرما شده است این کاری بسیار دشوار است. اقتصاد کشور از هم پاشیده، نفت ارزان شده، تحریمها شدیدتر، ولع سپاه بیشتر و نارضایتی از سیستم به اوج خود رسیده است. نظام دیگری نمیتوان همه وابستگان خود را سیر و راضی نگاه دارد.
دشواری دیگر مربوط به شکاف دولت و ملت بعد از کشتار آبان ۱۳۹۸ و فاجعه شلیک به هواپیمای مسافربری است. در این شرایط بحرانی برای گذار از رهبر فعل به رهبر آینده نیاز به حدی از کاهش شکاف دولت و ملت و از آن مهمتر نیاز به بهبود شرایط اقتصادی است.
معیشت اقشار زیادی از جامعه ایران تقریباً متلاشی شده است. هر دلار آمریکا پیش از انتخابان ریاست جمهوری به ۳۲ هزار تومان رسیده بود. اگر ترامپ پیروز انتخابات میشد پیشبینی دلار ۵۰ هزار تومانی و بیشتر دور از عقل نبود. پیروزی بایدن قیمت دلار را تا زیر ۲۱ هزار تومان کاهش داد اما با جدال برجامی بین جمهوری اسلامی و دولت بایدن دلار به آرامی از قیمت ۲۶ هزار تومان عبور کرد و نرخ آن اکنون صعودی است.
در شرایطی که ظرف فقط سه سال قیمت خانههای قولنامهای از حوالی صد میلیون تومان به بالای پانصد میلیون رسیده و قیمت خانههای سیصد میلیونی اکنون بیش از یک و نیم میلیارد تومان است و به تناوب گوشت مرغ، روغن، آرد اقلام اولیه زندگی کمیاب میشود یا افزایش قیمت پیدا میکند محتمل است که اعتراضی سراسری و بزرگتر از آبان ۱۳۹۸ جرقه بخورد. با این وضعیت فرآیند گذار احتمالی از رهبر فعلی به رهبری جدید حتی با به مدد یک دولت نظامی نمیتواند باثبات و بیدردسر باشد. رهبر که در این شرایط بیاید آمدن و نیامدنش فرقی نمیکند مگر آنکه در برابر آمریکا و قدرتهای جهانی تن به نرمش و مصالحه بدهد و در مقابل رهبر قبلی برای خودش مقبولیتی فراهم کند.
بایدن فرصت دارد
اینها همه در شرایطی معنا دارد که علی خامنهای قبل از اینکه دیر شود و فرصت از دست برود با مرگ روبهرو شود. او هویت خود را با دشمنی با آمریکا گره زده است. این هویت اکنون به شاخصهای برای پیوند طرفداران نظام در مقابل مردم ایران تبدیل شده است.
علی خامنهای ابایی ندارد از اینکه در بحرانیترین شرایط روانی جامعه جلوی دوربین بیاید و دستور ممنوعیت واردات واکسن آمریکایی و انگلیسی را اعلام کند. این اقدام او موجی از نارضایتی در بین طرفداران نظام هم به راه انداخت. مردم خسته از کرونا و تحریم به نهایت نفرت از او رسیدند و این مسئله را در شبکههای اجتماعی بیان کردند.
خامنهای میداند شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران تاب تحمل تحریمهای آمریکا را ندارد. میخواهد تحریمها برداشته شود ولی باب مذاکره و مراوده با آمریکا باز نشود. او مراوده با آمریکا را حتی بر سر مسئله واکسن به صلاح نمیداند با این حال در اظهاراتی تاملبرانگیز میگوید اگر دولت بایدن تحریمها را بردارد ایران به تعهدات برجامی باز خواهد گشت. سوال اینجاست که چرا دولت آمریکا به شروط خامنهای اهمیت بدهد؟ اسرائیل که در سالهای اخیر مشغول ترور دستاندرکاران هستهای و خرابکاری در تاسیسات هستهای بوده اعلام کرده است که بین جمهوری اسلامی و دستیابی به سلاح هستهای دو سال فاصله وجود دارد. دولت بایدن در وضعیت اضطراری قرار ندارد، این نظام مبتنی بر ولایت فقیه است که در وضعیت اضطراری قرار دارد.
یک فعال رسانهای وضعیت موجود بین جمهوری اسلامی و دولت جدید آمریکا را به عاشق و معشوقی تشبیه کرده است که پس از یک مکالمه تلفنی شبانه میخواهند تلفن را قطع کنند اما هر یک به دیگری میگوید ابتدا تو تلفن را قطع کن. جوانان ایرانی با این مثال ناآشنا نیستند. این وضعیت ممکن است مدت زیادی طول بکشد و هیچ یک از طرفین تلفن را قطع نکند.
در مورد روابط برجامی جمهوری اسلامی و دولت آمریکا، طرفی که روی صندلی داغ نشسته و به توافق محتاج است برای طرف مقابل شرط و شروط گذاشته است. دولت بایدن به عنوان طرف مقابل حتماً به این آگاه است که جمهوری اسلامی محتاج گشایش سریع اقتصادی است. تأخیر همچنین از این نظر برای دولت آمریکا مفید است که تکلیف انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ مشخص میشود. سؤالی که پیش میآید این است که اگر بالاخره پروژه یکدست شدن ساختار قدرت در ایران به سرانجام برسد، علی خامنهای سودای تبدیل شدن به یک قدرت اتمی را از سر نخواهد گرفت؟
این سؤال از این جهت مهم است که میتوان درک کرد مسئله جانشینی برای جناحهای قدرت در ایران بسیار اهمیت دارد. رهبر بعدی از هر جناحی که باشد قدرت انتخاب و تصمیمگیری را به دست میآورد. میتواند مصالحه و مذاکره کند و با یک توافق جامع تبدیل به طرف مشروع و مقبول نزد قدرتهای جهانی از جمله آمریکا شود. با مقداری باز کردن فضای اجتماعی و کمی رونق اقتصادی نارضایتیهای اجتماعی را کم کند و با خیال راحت همه رقبا را از میدان به در کند. دموکراسی در خاورمیانه برای قدرتهای جهانی چندان مسئله مهمی نیست، اگر بود عربستان، بحرین، عمان، کویت و کشورهایی از این دست اکنون تحت تحریم بودند اما این کشورها دوستان سیاسی و شرکای اقتصادی قدرتهای غربی و شرقی هستند.
رحلت کردن یا مرتحل شدن؟
اگر علی خامنهای سودای بمب اتمی را دوباره از سر بگیرد، راهها به سمت انزوای بیشتر و وقوع جنگ پیش خواهد رفت. این راه، کار را برای هر جناح و نهادی که امکان تاثیرگذاری در روند جانشینی رهبر را دارد سخت خواهد کرد و شاید دیگر فرصتی برای مصالحه دائمی بین جمهوری اسلامی و آمریکا باقی نماند. پیرو چنین گمانزنیهایی است که اندک اندک زمزمه تحلیلها و شایعات جدیدی در پرونده جانشینی شنیده میشود. اکنون تصوری در ذهن مخافلی در فعالان سیاسی داخل کشور در حال جا باز کردن است که آن را مرتحل کردن خامنهای مینامند. تصور این است که مرگ یک فرد ۸۱ یا ۸۳ ساله شک برانگیز نیست به خصوص اینکه کسی از زندگی شخصی و مسائل درون بیت او باخبر نیست. این نظر در حال بحث است که ممکن است «دولت نظامی» یا «دولت جوان انقلابی» به عنوان آخرین تلاش علی خامنهای برای سر و سامان دادن به بحرانهای نظام، مقدمهای برای مرتحل کردن خود خامنهای یا کمرنگ کردن نقش رهبر در آینده باشد.
از زمان عمل جراحی پروستات رهبر جمهوری اسلامی و بالا گرفتن شایعات درباره مرگ او، هستند افراد بدبینی که معتقدند تمام این نمایش برای کاستن از تب و تاب جامعه و در انتظار نگاه داشتن مردم است تا برای نظام فرصت ایجاد شود. شاید رواج شایعات جدید درباره امکان مرتحل کردن رهبر یا کمرنگ شدن نقش رهبری توسط دولت نظامی، تلاشی باشد برای توجیه شکلگیری دولت نظامی. به خصوص که این شایعات مانند نامزد شدن حسن روحانی برای جانشینی خامنهای در برخی اخبار و گفتگوها از جانب اصلاحطلبان مرتبط است.
یک پای ثابت شایعات امکان جانشینی مجتبی خامنهای به جای پدر است. یک نقطه قوت این شایعه همخوانی آن با تصویر سلطنت موروثی است که گویا قرار نیست از فضای سیاسی ایران پاک شود.
در نهایت زمان روشن خواهد کرد که کدام از یک احتمالات تبدیل به واقعیت میشود. در اینجا هدف فقط یادآوری اهمیت بحث جانشینی به عنوان بحران بزرگ در مقابل یک نظام ترک برداشته است. فرقی نمیکند معتقد به اصلاحات باشید یا انقلاب، دولت بایدن به برجام برگردد یا برنگردد، مرگ علی خامنهای به دست خدا یا به دست سپاه رقم بخورد، مسئله جانشینی یک مسئله مهم در تحولات پیش روی ایران است و کنشگران سیاسی و اجتماعی میبایست تا جای ممکن برای این اتفاق تاثیرگذار آماده باشند.