Monday, Feb 15, 2021

صفحه نخست » ترویج خوش‌باشی، به استقبال "تفریح المسائل" هادی خرسندی، مهدی استعدادی شاد

Mehdi_Estedadi_Shad.jpg(۱)

فرهنگ تطبیقی که، در قیاس کشورها و جوامع، از روند دگرگونی رفتار مردمان خبر میدهد به نکته زیر نیز اشاره دارد. این که "عوامل شتاب دهنده" به چرخ زندگانی، مدت زمان دگرگونیها را معین میسازند.

تجزیه و تحلیل تاریخی میگوید که پرورش "نهال" رُنسانس در ایتالیا و سپس در اروپا دست کم سه تا چهار قرن زمان نیاز داشته است.

همین نکته، و نیز شناخت حاصل از آن، سالها است که به ما آرامش و ثبات بخشیده است. این که در دغدغۀ خود نسبت به وضع ایران امروزی یک مقدار بیشتر بردبار باشیم تا عجله و بی صبری ما را به تشویش و پریشانحالی نکشد.

خوشبختانه دگرگونیهای ساختاری در عرصۀ ارتباطات انسانی که دسترسی به اطلاعات و شناخت را آسان ساخته به کمک ما آمده است (تحولی شروع شده از نیمه دوم قرن بیستم میلادی و محصول داده در این دو دهۀ اخیر).

اکنون با سرعتی که در شبکۀ ارتباطاتی بوجود آمده، میبینیم در ایران امروزی دیگر روند بیداری و نوزایی به سه و چهار قرن نیاز ندارد. نوزایی که از قرن دوازده تا قرن پانزده در ایتالیا طول کشید. چون فقط در طول سه چهار دهه بدین وفاق عمومی رسیدیم که استمرار قرون وسطا و خلافت خلیفه و امپراتوری شیعه مسلک چه پیامدهای آینده سوزی را در بر دارد.

از دیدگاه نگارندۀ این سطرها، یکی از خیل کسانی که در این روند بیداری و هوشیار سازی ایرانی نقش داشته، هادی خرسندی بوده است. با طنزآوری و مکتوباتی که چاپ و منتشر کرده است. طنزی که در میان انواع بیانگریهای ادبی بیشترین مخاطب را به خود جلب کرده است.

بتازگی، هادی خرسندی کتاب سروده‌ای زیر عنوان "تفریح المسائل" انتشار داده است که در این یادداشت به استقبالش میرویم.

(۲)

استقبال از اثر "تفریح المسائل" هادی خرسندی (نشر باران سوئد، ۲۰۲۱)، اما یک پیش شرط شناخت شناسانه دارد. این که بفهمیم او با چه سنت و آئینی به مقابله برخاسته است.

عنوان اثر وی، در واقع خلاف آمد عادت است و در معنای ضمنی خود از پدیده‌ای بنام "توضیح المسائل" آشنازدایی میکند.

بنابراین هدف و نیت مولف اثر، دستکاری در عادت آئینی شیعیان است. عادتی که، به جز یک وقفه کوتاه چند ساله در دوره­ای از سلطنت پهلوی اول، به چند قرن متمادی شیرازۀ قانون و قضاوت و دادگستری را در ایران تعیین کرده است.

در هر صورت آن اساسی ترین لحظۀ سنت و آئین، که برای مردمان راه و روش زندگی تعیین میکنند، بر اصل تکرار استوار است.

چنان که در تداوم یک سنت چندقرنی، "مرد روحانی­" پس از حضور در مرکز آموزشی (حوزۀ علمیه) از مرحلۀ طلابی و آخوند نوپا گذر میکند و به پایان تحصیل میرسد. این تحصیل برای آن بوده که او را حافظ و پاسدار تکرار مراسم آئینی سازد.

بر این منوال وی، به جای پایان نامۀ آکادمیک که مبتنی بر تحقیقات جدید و در نظر گرفتن تحولات است، کتابی منتشر میسازد که "توضیح المسائل" نام داشته و فقط بر احکام و ایدههای پیشکسوتان عقیدتی خود تائیدیه گذاشته است. این چنین در تکرار حرفهای گُفتمان مسلط و متکی بر اطاعت مرید از مراد، مدرک درجۀ اجتهاد وی برساخته میشود.

در واقع روند آموزشی حوزوی، که شکل قرون وسطایی سوادآموزی و فناوری هدایت مردم است، در پایان یک دورۀ تحصیلی به طلبه خود اجازه و گواهی شغلی میدهد تا در مقابل دستمزد (خمس و زکات) و دسترسی به گاوصندوق کشور (بیت المال) تامین شود. آنگاه مریدان و مُقلدان خود را مورد خطاب قرار داده و به ایشان امر ونهی کند.

در فرجام همین امر و نهی، وی مریدان را به مجرایی هدایت میکند که به زندگی خود ساختار دهند و برای پرسشهای خود دستگاه ارجاعی داشته باشند.

در مذهب شیعه، به هر دورۀ تاریخی، چندین توضیح المسائل با تفاوتهای اندک در گردش است. این کتابهای فقهای زنده برای تقلید مُقلدان انتشار مییابند که پیاده نظام سلطۀ را تشکیل میدهند.

در این میانه اما فقط آدم همنوا و رکاب سوار اتوبوس قدرت به ادعا برمیخیزد. داعیه‌ای که در تشکیل جماعت اصلاح طلب حکومتی رُخنمایی کرد. ایشان بودند که در معرکۀ "ولایت مطلقۀ فقیه" از تفاوتهای ناچیز "توضیح المسائل"ها بعنوان "پلورالیسم نظری" نام بردند و آن را دمکراسی درونی شیعه خواندند.

در هر حالت بوقت سلطنت آدم عادی و غیر روحانی در ایران، توضیح المسائل در اداره امور مملکتی بیشترنقش توجیهی و فرعی داشته است. گرچه از دوره صفوی تا قاجار و سپس با نظارت فقها بر قانون مشروطه، همواره تکیه گاه شرعی سلطه و در نتیجه موجه نشان دادن اعمال نفوذ بر مردم بوده است.

اما "تاثیر و نقش جانبی" توضیح المسائل، که همواره بطور جدّی حکم میدهد و فرمان میراند، تغییر میکند. وقتی مرد روحانی صاحب رساله و توضیح المسائل بر سکوی قدرت بنشیند و به طرز خودکامه اعمال سلطه کند.

در اینجا "توضیح المسائل" و حرف مجتهد، جزئی از حکم حکومتی و ستون اقتدار است. چرا که به جز فرمان به مردم و تعیّن رابطه اجتماعی‌شان، در امور کشوری و لشکری نیز حرف اول و آخر را میزند.

به عبارتی دیگر، او کلیت زندگی شهروندان را تنظیم کرده و معیار بخشیده است. این نظم و ترتیب، به خاطر وعده رستگاری در دنیای اُخروی، با ترس و وحشت افکنی امورات خود را میگذراند و جدّی و عبوس و نکوهشی است. چنان که مردم وحشتزده از جهنم را به عزاداری مداوم وا میدارد و از حکومت خود یک شرکت مدیریت سوگواری جمعی میسازد.

(۳)

سال هزار و نهصد و هشتاد میلادی که تازه آلمان آمده بودم، شوک فرهنگی شدم. زیرا در یک کتابفروشی شهر زاربروکن بر پیشخوان چشمم به کتابی خورد که عجیب بنظرم رسید. کتاب جلدی سبز رنگ داشت و رویش عکس روح الله خمینی بود. عنوانش هم شده بود: "جملات من" (فضیلتها، هشدارها، رهنمودها). منتها نکته حیرت برانگیز بر بالای صفحه قرار داشت که تابلوی "پلی بوی"بود...

آنچه بعدها ساموئل هانتینگتون بسال ۱۹۹۶در کتابی از چالش فرهنگها (The Clash of Civilizations) نوشت و گفت، در شکلی فشرده پیش چشم حیرتزده‌ام روی میداد.

آنجا بر پیشخوان کتابفروشی، در یکسو "امامخمینی" بود و در سوی دیگر ترجمه حرفهایش به آلمانی که در قطع کتاب جیبی و زیر تابلوی انتشارات "پلی بوی" بفروش میرسید. آنهم به قیمت پنج مارک و هشتاد فینیگ. گویی ارزان میفروختند تا همه مشتری شوند. گرچه کتابها روی هم هنوز تلنبار بودند.

در صحنه، دو دنیای مختلف روبروی هم صف آرایی کرده بودند که بدین راحتی‌ها نمیشد میانشان میل "همزیستی مسالمت آمیز" برقرار کرد.

این نکتۀ بغرنج را من تماشاگری حس میکردم که از محیط سنتی (ائتلاف بازار و مذهب) در جنوب شهر تهران به دورۀ "طاغوت"برخاسته بودم. گرچه دست اتفاق، یکسالی پس از "انقلاب شُکوهمند اسلامی"، پای مرا جهت تحصیل به آلمان کشانده بود تا از چنگال تعصب ورزی خشکه مقدسان در دورۀ "مأموت" در امان بمانم.

برای خلاصه کردن روایت حیرت در کتابفروشی اگر از همان روی جلد کتاب ترجمه شده بگویم کافی است. زیرا نشان میدهد که چقدر اختلاف و تفاوت رفتاری در ظاهر و باطن آن دو دنیای سنت پرستی و تجدد طلبی وجود داشته است.

در مدت آموزش و پرورش خود یاد ندارم که قرآن را قیمت گذاری کرده باشند. چون میگفتند مقدس است و ارزشش را با پول تعیین نمیکنند. پس همه در برابر کتابفروش از این عبارت استفاده میکردند: "- آقا، هدیه کتاب چند است؟

اینجا دانسته روی قیمت ارزان کتاب ترجمه وارزش عینی موضوع تکیه کردم تا به جنبۀ اخلاقی قضیه ورود نکنم. والا حرف مکتوب مجتهد جامع الشرایط کجا و انتشاراتی عریض و طویل پلی بوی کجا؟

پلی بوی موسسۀ انتشاراتی عریض و طویلی است که "آثار علفیه و شلفیه" نشر میکند. بواقع که نسبت اجتهاد مذهبی و پخش آثار شهوت انگیز، در ظاهر رابطۀ آتش و پنبه دیده میشود ولی در باطن رابطه‌ای لازم و ملزومی است. زیرا هرچه را تابو و ممنوع اعلام کنید برایش جاذبه تولید کرده‌اید.

اکنون چون وقت نیست ادامه این بحث را رها میکنیم و از دایرۀ ارتباطات پیچیده به درمیآئیم. با این حال نکته زیر از میان تجربه‌های زیسته گفتنی است.

آنزمان، یعنی پنجاه سال پیش، اگر یک ورق از مجلۀ مُصور پلی بوی در بین همدوره‌ای‌های اینجانب به دست کسی میرسید تا مدتها راسته خیال ورزی جوانان محله چراغانی بود و "عمل شنیع" خودارضایی رونقی بیسابقه می­یافت.

اما چون روایت از چنین نکاتی در چراغ جادوی علی بابا و چل دزد بغداد را باز میکند و غول از آن بیرون میزند، قضیه را درز میگیرم.

بهتر است که بگذریم. والا دامنه الهام گیری جوانان شهوتزده بی انتها است. چرا که جاذبۀ مجلۀ "پلی بوی" که خیلی شیک و دلربا بود، هیچ! چون برخی از همنسلیها حتا با خواندن رهنمودهای "توضیح المسائل" مجتهدان در مورد نزدیکی و کامجویی با جانوران نیز کیفور میگشتند.

باری.

در هر صورت حیرت اینجانب فقط به تماشای جلد کتاب خلاصه نگشت. وسوسۀ ابتیاع یک نسخه از ترجمه آلمانی آن نیز پیدا شد.

گرچه از آن ماجرا الان نزدیک به چهار دهه گذشته ولی خبر انتشار "تفریح المسائل" هادی خرسندی، مرا یاد ترجمۀ آلمانی "توضیح المسائل" روح الله خمینی انداخت. جستجو لای کتابها نتیجه نداشت. چون آن را دیگر نداشتم. از اینرو پس از پرس و جو از دوستان، آن را از یار مهربان (علی کامرانی) قرض گرفتم.

اینجا پیشفرض میگیریم که مخاطبان با "آثار تاریخساز" خمینی آشنایی دارند (از کشف الاسرار تا تحریر الوسیله و صحیفۀ نور و از توضیح المسائل تا ولایت فقیه و نیز البته با دیوان شعر او). همچنین با مرور این چهار دهۀ اخیر پی برده‌اند که "آموزۀ اخلاقی" وی چه تاثیر مخربی بر حال و آینده ما داشته است.

در ضمن برای اطلاعات بیشتر از روند کشورداری وی، اینجانب به سهم خود در کتابی به عنوان "فراسوی بیزاری و اشتیاق" به میراث خمینی پرداخته و چگونگی تحقق طرح و برنامۀ حاکمیت و جهان بینی او را مد نظر گرفته‌ام. بنابراین، در نگاه به ترجمه آلمانی سخنان وی، فقط بر یک اظهار نظر او و سه قطعه مکث میکنم که پشت جلد کـتاب و بعنوان مقدمۀ ناشر و موخرۀ مترجم (Rolph Gail) آمده است.

(۴)

اینجا نخست به اظهار نظر خمینی بپردازیم که در بخش "آموزش از تاریخ" ترجمۀ آلمانی آمده و از اثر "کشف الاسرار" وجین شده است. نسخه پ د اف کتاب خمینی در اینترنت هست.

از ص ۳۳ ببعد، کتاب "کشف الاسرار" در چند صفحه گریزی به تاریخ فلسفه زده و به سرگذشت و دیدگاه پنج فیلسوف یونانی اشاره کرده است.

مترجم آلمانی که خلاصه‌ای از این حرفها را ترجمه کرده، در دو مورد امپدوکلس و پیتاگورس دو پانویس آورده که کم و کیف برداشت فلسفی و اطلاعات خمینی را رسوا ساخته است.

خمینی در کتاب خود نوشته امپدوکلس (یا به املای او انبذقلس) در دوران حکومت پادشاهی داوود زندگی میکرده و در مورد پیتاگورس (فیثاغورث) مدعی شده که در زمان سلیمان زیسته است.

مترجم در نخستین پانوشت، توضیح زیر را داده که "پادشاهی داوود بر اسرائیل از هزار تا نهصد و هفتاد پیش از میلاد بوده و فیلسوف یونانی از ۴۹۰ تا ۴۳۰ پیش از میلاد زیسته است. در پانوشت دومی هم یادآور شده که سلیمان از ۹۷۰ تا ۹۳۰دپیش از میلاد پادشاهی کرده و پیتاگورس از ۵۸۵ تا ۵۰۰ پیش از میلاد زیسته است.

حال پس از تصحیح آن اشارههای پرت و پلا، وقتی کتاب ترجمه آلمانی "رهنمود"های خمینی (انتشار در سال هزار و نهصد و هشتاد) را بدست بگیریم طبق عادت کتابخوانی و پس از توجه به روی جلد، به پشت آن نیز نگاه میکنیم. آنجا زیر تابلوی "پلی بوی" چنین عبارتهایی حروفچین شده­اند:

"نبرد او، نبردی خشن و انعطاف ناپذیر است زیرا آیت الله خمینی اصول خود را بعنوان یگانه حقیقت معتبر جار میزند. در غرب، این پیشوای اسلامی را فقط بگونه زیر میتوان فهمید که جملات تکاندهنده و متعصبانه وی را بشناسیم. در اینجا برای اولین بار گزیده­ای از سه اثر وی بزبان آلمانی عرضه میشود".

آنگاه نوبت گشودن کتاب است. چنان که در مقدمه (۱) و نیز در پسگفتار (۲) چنین سخنانی را میخوانیم:

۱- "ایران در دورۀ حاضر به صحنه‌ای بدل شده که در آن تلاطمات وحشتناک سیاسی و فروپاشی‌های اجتماعی اتفاق میافتد. در اثر این دگرگونیها یکی از قدیمیترین سلطنتهای جهان جاروب شده و ایران شاهنشاهی به نظام جمهوری تغییر چهره داده که در تاریخ این کشور سه هزار ساله بی نظیر است. آنجا اما با یک جمهوری متعارف و معمولی روبرو نیستیم بلکه با یک "جمهوری اسلامی قیم ماب". در این نظام یک رهبر وجود دارد که بر حوزه‌های سیاسی، ایدئولوژیک، اجتماعی و نظری سلطه دارد و اقتدارش هیچگونه پرسش و چالشی را تحمل نمیکند. چراکه مدعی است بطور مستقیم ارادۀ خدا را نمایندگی میکند. رهبر چنین نظام سیاسی ایدئولوژیکی آیت الله خمینی است که در این ماهها نامش بارها در رسانه­ها تکرار شده است. آدمی میتواند تصور کند که ایران خمینی در مقیاسی وسیع دادههای سیاسی، استراتژیک، اقتصادی و اجتماعی جهان حاضر را به مخاطره افکند. آنهم نه فقط بخاطر موقعیت سیاسی جغرافیای کشور و منابع عظیم نفتی بلکه همچنین بخاطر طنینی انقلاب اسلامی که در کشورهای مسلمان به گوشها برسد و روحیه نوستالژیکی برای تکرار چنین انقلاباتی را برپا سازد. (...)

کتاب حاضر قسمتهایی از سه اثر وی (ولایت فقیه، کشف الاسرار و توضیح المسائل) را در بر دارد. ناشر کتاب سومی، مولف کتاب را به قرار زیر معرفی مینماید: "مرجع مجاهد، زعیم عالیقدر، قائد اعظم، مُوسی زمان در هم کوبندۀ ستمگران، بت شکن عصر، مُنجی نسل، خضرت آیه الله العظمی الامام روح الله موسوی خمینی ارواحنا فداه".

در دو اثر "ولایت فقیه" و "کشف الاسرار"، وی اصول فلسفی و سیاسی خود را برای حاکمیت اسلامی مطرح ساخته است. اما وی در "توضیح المسائل" کمتر بعنوان فردسیاسی بلکه بیشتر بعنوان سرور و سالار شیعیان به بیان اصول دینی و اجتماعی خود پرداخته است تا مریدانش آنها رعایت و اجرا کنند. طرح و برنامه‌ای که از سوی اکثریت مسلمانان یعنی اهل سنت پشتیبانی نمیشود. در هر حالت توضیح المسائل در بخشهای مختلف خود پاسخهایی به مسائل اجتماعی، مالیاتی، قضایی و جنسیتی داده است. ترجمه کامل این حرفها با شاخ و برگ‌شان برای خواننده غربی خسته کننده میشد. از این رو خلاصه‌ای از قسمتهایی را آورده‌ایم که کلیت نظری مولف را نمایندگی میکنند".

۲- "در چشم آدم غربی وقتی خمینی شاه و ارتش را کنار زد، ماجرا ملغمه‌ای عجیب از افسانه و دین بنظر میرسید که اسلام خوانده میشد. آنجا ملتی را که در آستانۀ رسیدن به مدرنیته بود به قرون وسطا برمیگرداند. در اول ماجرا، روند قضیه به چشم ما اعجاب انگیز بود ولی خوشبختانه به ما مربوط نمیشد.

ما اشتباه میکردیم. زیرا آن جرقه‌های گذرا سپس به رعد و برق تکان دهنده‌ای بدل شدند.

طوفان اسلامی که ارکان جوامع مسلمان را به لرزه در آورده، میرود که به کُل جهان سرایت کند. در واقع پس از اشغال سفارت امریکا در تهران دیگر بایستی پیامد اسلامگرایی روشن شده باشد که جهان را به مخزن باروتی بدل کرده که هر لحظه امکان انفجار دارد. رهبران کشورهای ما منزجر و غافلگیر شده‌اند. در حالی که میبایستی از قبل مطلع میشدند که آیت الله خمینی چه چیزی را که در آثارش نهفته است موعظه میکند. این همان اشتباه قدیمی بود که در مورد مرد دیگری رخ داد. هیتلر هم که "نبرد من" را نوشته نخست مورد توجه قرار نگرفت. سپس بی اطلاعی ما از ما انتقام گرفت.

اینجا در کتاب "نبرد او" بر آثار آیت اللهی تمرکز کرده‌ایم که اتفاقات امروز ایران را رقم میزندو تهدیدی برای جهان شده است. نوشته‌های وی فقط احکامی وقیحانه نیستند که از ظرایف ابزارسازی جنسی زنان و فرودستی‌شان میگویند یا به مردم که گویا افراد بدوی هستند طریقه‌های عهدبوقی در مورد شاش و مدفوع، شستشو، کشتن حیوانات و تجارت یاد میدهند. احکام او همچنین به جهان کافران - که ما باشیم- اعلام جنگ میکند. جنگی فراگیر که فقط با پیروزی الله و نمایندگانش بر کفار پایان خواهد گرفت".

(۵)

از وقتی شروع به استقبال از "تفریح المسائل" خرسندی کردیم تا عیار روشنگریش را دریابیم که چیزی جز غبارزدایی از ذهن جمعی نیست، گرایش و تمنای ما روی دیگرسکه را نمایان ساخته که خواه و ناخواه از"بدیهیت" رسالۀ خمینی بر میگذرد.

این برگذشتن فقط به دلیل لحن آمرانه و خطابی توضیح المسائل وی نیست که پیشاپیش مخاطب را صغیر و ذلیل ذهنی پنداشته بلکه هم چنین بخاطر حکم کردن در خصوصی ترین فضاهای زندگی شهروندی است که قوۀ عقلی و مدیریتی هر آدمی را به هیچ میگیرد.

بنابراین در برابر این خودکامگی حکمران که در زندگی خصوصی جمعیت یک کشور با امر و نهی دخالت و در واقع با تحقیر از مردمان سلب شخصیت میکند، آن نوع بیانگری میتواند نقش ایفا کند که بطور اساسی بدیهیت مسلط را به چالش بکشد. یعنی جدّیت کلام حاکم را هجو کند و گزارش گذرایام را با زبان نقیضه ساز و طنزآمیز ارائه مینماید.

البته در میان چالش مبارزان این دو جبهه، که از حاکم عبوس و شوخ چشمی طنزپرداز تشکیل میشود، اشکال سخنوری و بیانهای دیگر هم پیدا میشوند که با ابزار تجزیه و تحلیل بسراغ داعیه رستگار سازی "حکومت خدایی" میروند و به مردم از کمبودها و مخاطرات میگویند.

در همان آغاز وعده‌ها و وعیدهای عوامفریبانه خمینی که هنگام بازگشت به ایران قول بهشت را به مردم میداد (آب و برق مجانی و ارتقاء معنویات) ما روشنفکری بنام مصطفا رحیمی را داشتیم که به صراحت نوشت "من به جمهوری اسلامی رای نمیدهم".

در غرب نیز کسانی بودند که به مردمان خودی هشدار میداند که یک چنین حکومتی چه مخاطراتی برای کل جهان دارد. بخشی از این هشدار را نیز نزد ناشر و مترجمی دیدیم که سخنان خمینی را چهل سال پیش به آلمانی انتشار داده‌اند.

بنابراین در پایان یادداشت خود به خوانش اثر "تفریح المسائل" خرسندی برآئیم که نقد و سنجش "بدیهیت" امامخمینی در آن صورت گرفته است.

بهر حالت در میان آن دو قطب که از حاکم عبوس و هجوخنده ساز طناز تشکیل شده، تقابلهایی بوجود ­آمده است. نخستین تقابل چالش نظم آوری و نثر نویسی است.

طناز با وزن رقصان و قافیۀ فکاهی آمیز به هماوردی با نثرخشک و آمرانه زاهدی برخاسته که خود را از اهالی مرتبط با آسمان دانسته است.

منتها خرسندی، همانطور که روند به ریشخند گرفتن ۲۱۷ حکم رسالۀ خمینی نشان میدهد، به درستی زیاد برای افشای مجتهد وقت مصرف نکرده بلکه در ستیز با جهالت توده مردم گریبان مُقلد را چسبیده که تقاضایش عرضۀ فتوای آخوند را ممکن ساخته است.

خرسندی به افشای مثلث برمودایی برخاسته که ۱- از خود پسندی و تکبر مجتهد، ۲- از احکام انسان ستیزانه (بویژه توهین به زنان) و حیوان آزارانه (مرغ و چهارپایان مورد تجاوز قرار گرفته) و سرانجام ۳- از نادانی مُقلدی تشکیل شده است. مُقلدی که به خاطر نداشتن آگاهی شهروندانه، بیگانه‌ای را داور و حاکم خصوصیترین تصمیمات شخصی خود ساخته است.

اثر خرسندی در ادبیات فارسی ماندگار خواهد شد. آنهم نه فقط بخاطر لبخندی که بر لبان مخاطبان هوشیار مینشاند و بذر آگاهی بخشی میپراکند.

خرسندی ارج و قدر خود را از عشقبازی بیانگری میگیرد که با زبان و در زبان نرد عشق زده است. همان دو نکته در آغاز تفریح المسائل که وی بعنوان سرلوحه کار خود ابراز میدارد، برای شهادت سخن حاضر کفایت میکند.

نکته اول زنده شدن و نوزایی است: " زبان زنده کردم... / این کتاب را تقدیم میکنم به زبان فارسی که مرا زنده کرد! "

نکتۀ دوم که اشاره ضمنی اول را تکمیل میکند در چار پاره زیر است: " بسی حال کردم در این یک دو سال/ به عشق شما مردم اهل حال/ پی افکندم از طنز کاخی جدید/ بیائید داخل، که خوش آمدید...! "

نا گفته روشن است که اشاره خرسندی ما را به فردوسی و دستاورد "عجم" زنده کردن میرساند. گویی دوباره در شرایط تحقیر گرفتار آمده‌ایم. تحقیری که زمانی در اثر غلبه سپاه بیگانه پدید آمد و ما را به زبان نفهمی (عجم بودن) متهم کرد.

در آن دوران میبایستی به شرایط مکالمه و ارتباط جمعی میرسیدیم تا دوباره بساط اعتماد به نفس را مهیا کنیم.

در آن میانه برای رهایی از تحقیر به زبان آوری در جهت تشکیل جهان بینی نیاز میرفت. احتیاج به یادآوری اهمیت زبان جمعی بود. بایستی دارای اثر مرجع میشدیم که با اساطیر و افسانه‌های بومی و یادگارهای آموزنده و غرور آفرین ما را به سمت شخصیت ملی سوق دهد و همت جمعی مان را دوباره احیا کند.

حقارت همواره امری اخلاق و امید سوزان است. با شاهنامه فردوسی به سندی دست یافتیم که "عجم " تحقیر شده را بازسازی روحی و روانی کرده است.

"تفریح المسائل" خرسندی، در دوره تحقیر جمعی دوباره، در جهتی پویا شده که دوگانه مجتهد و مُقلد را همچون توهینی به شأن انسان شهروند کنار زند.

ایدون باد



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy